eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.1هزار دنبال‌کننده
79.7هزار عکس
84.6هزار ویدیو
3.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
سید رضی موسوی.mp3
2.82M
📝 به یاد شهید سرافراز سپاه اسلام 🎤حاج میثم 🌻|↫‌
5. Motiee-MardeMeydan.mp3
11.55M
📝مرد میدان ... 🎤حاج میثم 📆 پنجشنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ 🌻|↫‌در آستانه فرارسیدن سالگرد شهادت سردار حاج
Haftegi14030929[01].mp3
6.55M
📝کربلا به اصل خود رسیدن است (روضه) 🎤حاج میثم 📆 پنجشنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ 🌻|↫‌ ؛
Haftegi14030929[02].mp3
6.17M
📝قرار نیست دلی بشکند صدا نکند 🎤حاج میثم 📆 پنجشنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ 🌻|↫‌ ؛
Haftegi14030929[03].mp3
4.46M
📝یه عالمه گریه، به روضه بدهکارم 🎤حاج میثم 📆 پنجشنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ 🌻|↫‌ ؛
Haftegi14030929[05].mp3
8.51M
📝حکایت تاریخ: تاریخِ مردم‌ساز و مردمِ تاریخ‌ساز 🎤حاج میثم 📆 پنجشنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ 🌻|↫‌ ؛
Haftegi14030929[06].mp3
11.25M
📝بذار حالا حالا، نوکر شما باشم 🎤حاج میثم 📆 پنجشنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ 🌻|↫‌ ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Haftegi14030929[04].mp3
36.9M
🔺 📝 قرائت دعای کمیل 🎤حاج میثم 📆 پنجشنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ 🌻|↫‌ ؛
نماهنگ تشنه لب.mp3
7.02M
📝 تشنه لب 🎤 حجت‌الاسلام 🌻|↫‌ 🧡 هوایت نکنم می‌میرم
🌛داستان امشب 🌜 🌻روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه‌ای افتاد که دانه‌ گندمی را با خود به طرف دریا حمل می‌کرد. سلیمان(ع) همچنان به او نگاه می‌کرد که در همان لحظه قورباغه‌ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.🐸 سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفت‌زده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت.❗️ سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید.⁉️ مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می‌کند که نمی‌تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می‌کنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد.🐜🐛 قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می‌برد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ می‌گذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه‌ گندم را نزد او می‌گذارم و سپس باز می‌گردم.» سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می‌بری، آیا سخنی از او شنیده‌ای؟👀 مورچه گفت: آری او می‌گوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمی‌کنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.🤍🌱