🌿🌸🍃🌺🍁
🍃🍂🌷
🍁🌻
🔗 راوی : #همسر_شهید
🍂 با خاطرات همرزم شهیدش همواره زندگی میکرد #شهید_مهدی_مرادی که در سال 92 در ماموریت شمال غرب کشور مظلومانه به #شهادت رسید.
🍂 روزهای اولی که از ماموریت برگشت اصلا حال خوبی نداشت خیلی آشفته بود رنگ و رویش سیاه شده بود وقتی میخوابید، مهدی مهدی کنان با فریاد از خواب می پرید تا چند روز دیگر که به خودش آمد نحوه شهادت دلخراش شهید مرادی را تعریف کرد.
🍂 اینکه چطور پا به پای هم میرفتند و شهید از درهای بلند و برفی سقوط میکند آن زمان پیکر این شهید در خاک عراق میماند و واقعا دسترسی به آنجا غیر ممکن بود هاشم تنها کسی بود که به کمک چند نفر دیگر اقدام به آوردن پیکر شهید مرادی میکند.
🍂 این اتفاق هم او را خیلی آزار میداد که حکمت خدا در چیست که آن زمان او به مقام شهادت دست نیافت .
🍂 روز چهارشنبه ای بود که به گوشی اش اس ام اس آمد گفت: نسیم جان دارم میرم سوریه.گفتم: مگه قرار نبود نری گفت: چیزی نیست مثل همه ماموریتهاست ما را جایی نمیبرند فقط بیست روز کنار حرم حضرت رقیه (س) برای پاسبانی و نگهبانی میریم,
🍂 اصلا خودت را نگران نکن قول می دم 20 روزه برگردم آخرش پنج روز اضافه میشه میدونی که من هیچیم نمیشه جاها سخت زیاد رفتم سوریه که چیزی نیست.
🍂 به او گفتم: تو رو خدا هاشم نرو! چطور دلت میاد من و بچهها بگذاری و بری خیلی التماس کردم گفت: نسیم طوری گریه میکنی انگار میرم نمیخوام برگردم.
🍂 هر چه دلداریام داد دلم رضا نداد آخرش گفت: عزیزم من نیت کردهام این سفر را حتما برم اگر تو میتونی آن دنیا جواب حضرت زینب (س) را بدهی من نروم,این حرفش زبانم را قفل کرد دیگر چیزی نگفتم. به علامت رضایت نگاهش کردم اونم گفت: خدا با ماست...
#پشت_سرت #دل_من #دل_من_کاسه_آبی_شد_و_ریخت💔
#شهید_هاشم_دهقانی_نیا 💚
@toghamolfaraez