3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اشتباه گرفتن داور #کچل با #توپ!
🔹تیم فوتبال ICT-FC اسکاتلند دوربینهای خودکار در استادیوم خانگی خود نصب کرده است که با کمک AI و بدون نیاز به فیلمبردار توپ را دنبال میکند.
🔹اما در حین پخش تلویزیونی بازی دوربین بارها توپ را رها کرده و روی سر بی موی کمک داور فوکوس می کند!
🔹گزارشگر بازی بارها مجبور به عذرخواهی بابت این صحنه شده.
جهت #عضویت روی #لینک زیر کلیک نمایید
┄┅┅┅❀🌴💠🥀💠🌴❀┅┅┅┄
#خانواده_ارتباط، #رونق_تولید_با_ایتا http://eitaa.com/joinchat/46596097Ca2e898a494
#به_مددالهی_کرونا_راشکست_میدهیم
✳️ " لطفا خوانسار را #کچل نکنید "
♻️ سخنی با مسئولان جهاد کشاورزی : لطفا خیلی آهسته تر و با تامل بیشتر طرح اصلاح درختان گردو را انجام دهید.
♻️ طبق مشاهدات و شنیده ها، بسیاری از درختانی که در طرح اصلاح گردوی خوانسار قطع شده و یا در نوبت قطع شدن قرار دارند از درختان تنومند و سایه دار بوده که از منظر زیبایی و جاذبه اقتصادی کم از خود محصول گردو ندارند، همینک در تهران محله و خانه ای که مشجر بوده و درخت تنومند داشته باشد متری چند میلیون گرانتر از محله ای است که درخت و سایه ندارد.
♻️ اولا این نوع طرحهای زیربنایی و بلندمدتی در همه جای دنیا بدون تبلیغ و هیاهو و با آهستگی و طمأنینه انجام می شوند چرا که خیلی از مردم بصورت هیجانی و طوطی وار وارد این طرحها شده و طرح از منطق اولیه اش خارج می گردد.
از طرفی و به گواهی آمار و مشاهدات، اغلب مردم خوانسار و کسانی که باغ یا درخت گردو دارند؛ محتاج و نیازمند چند میلیون تومان محصول بیشتر نبوده و دارای میزانی از استطاعت مالی هستند که زیبایی و سایه ساری باغ هم برایشان مهم باشد.
♻️ موجودیت و هویت خوانسار به باغ ها و درختان گردویش گره خورده، بشدت بیم آن داریم که این طرح از فاز عقلانی، حساب شده و گام به گام خارج شده و اسیر استقبال توده ای و طوطی وار افرادی شود که فکر میکنند با قطع درخت قدیمی و پیوند تیره جدید، زندگی شان زیر و رو شده و انجام این طرح برایشان تخم دو زرده میکند؛ حرکات هیجانی مشابه این زیاد دیده ایم؛ مثل تبدیل باغها به آلو و بعد از دو دهه قطع همان درختان آلو و جایگزینی با بادام و دیگر درختان ، یا در سطحی کلان تر هجوم توده وار چند سال پیش مردم خوانسار به لیزینگ کلاهبرداری خودرو (پرشیا) که آخر و عاقبتش بر همه روشن شد. یا مثال معروفتری از حرکات گله ای و طوطی وار همین هجوم سال گذشته به بازار بورس بود که مردم ندانسته و نسنجیده به سرمایه شان آتش زدند.
♻️ بشدت بیم آن داریم که مردم برای قطع درختان تنومند هجوم بیاورند و مسئولان جهاد کشاورزی هم سرخوش از عکسهای یادگاری و هیاهوی فضای مجازی، درخت های زیبا و قدیمی را قطع و خوانسار زیبای مان را کچل و عور کنند.
♻️ نمی گوییم اصلاح درختان گردو را انجام ندهید، و نمیخواهیم ساز مخالفت زده و ژست روشنفکری و ضدتوسعه بگیریم، حرف مان این است که درختان بزرگ و انبوه گردو را مستثنی کنید چرا که سایه و ابهت شان کمتر از سه چهار میلیون تومان محصول سالانه نیست. باور کنید خنکای خوانسار و سرسبزی و انبوهی باغاتش میلیاردها تومان می ارزد اگر باور ندارید به محلات گرانقیمت تهران سر بزنید...خوانسار اصیل و زیبا را کچل نکنیم...خیلی زود پشیمان شده و افسوس میخوریم...
شهروندی نگران
جهت #عضویت روی #لینک زیر کلیک نمایید
┄┅┅┅❀🌴💠🥀💠🌴❀┅┅┅┄
#خانواده_ارتباط، #رونق_تولید_با_ایتا http://eitaa.com/joinchat/46596097Ca2e898a494
#به_مددالهی_کرونا_راشکست_میدهیم♻️
اخبار شهرستان خوانسار
🔸 ماجرای جالب برخورد شهید چمران با رضا سگه! #حتما این داستان را در پیام بعدی مطالعه نمایید.👇 👇👇👇 ┄┅
ماجرای برخورد شهید چمران با رضا سگه!
هم #سگ خرید و فروش می کرد، هم #دعواهاش حسابی سگی بود!!
یک روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به #فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای #کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که #سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر...
رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
... رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که #مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
اذان شد.
رضا #اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.
... سر نماز، موقع قنوت صدای #گریش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه #توبه و #نماز واقعی و نتیجه اش #شهادت
👇👇👇
┄┅┅┅❀🌴💠🥀💠🌴❀┅┅┅┄
اخبارشهرستان خوانساردر روبیکا👇
https://rubika.ir/tokayaka1
اخبارشهرستان خوانسار در ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/46596097Ca2e898a494
اخبار شهرستان خوانسار
🔸 ماجرای جالب برخورد شهید چمران با رضا سگه! #حتما این داستان را در پیام بعدی مطالعه نمایید.👇 👇👇👇 ┄┅
ماجرای برخورد شهید چمران با رضا سگه!
هم #سگ خرید و فروش می کرد، هم #دعواهاش حسابی سگی بود!!
یک روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به #فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای #کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که #سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر...
رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
... رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که #مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
اذان شد.
رضا #اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.
... سر نماز، موقع قنوت صدای #گریش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه #توبه و #نماز واقعی و نتیجه اش #شهادت
👇👇👇
┄┅┅┅❀🌴💠🥀💠🌴❀┅┅┅┄
اخبارشهرستان خوانساردر روبیکا👇
https://rubika.ir/tokayaka1
اخبارشهرستان خوانسار در ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/46596097Ca2e898a494