🍂 #پایی_که_جا_ماند ( ۲۳
خاطرات اسارت
سید ناصر حسینی پور
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷
جزیره ی مجنون - جاده خندق
فکر می کنم ساعت حدود سه و نیم بعداز ظهر بود. به دستور یکی از فرماندهان شان چشم هایم را باز کردند. روزهای بعد که درجات افسران ارشدشان را شناختم، فهمیدم سرتیپ بود. نمیدانم چه می گفت. چند سرهنگ و تعدادی افسر همراهش بودند. به نظر می آمد از فرماندهان لشکرهای عمل کننده در جزیره باشد که دور و برش را افسران زیادی گرفته بود. در حضور او با خشونت با من رفتار نشد.. از این که پارچه روی چشمم را باز کردند، احساس راحتی کردم. تشنگی امانم را بریده بود. زبانم در کام تشنه ام نمی چرخید. از بس هوا گرم بود، وقتی دستم را بستند، بد جوری احساس خفگی می کردم.
نظامیان سعی می کردند حرف هایی را حالی ام کنند. نمی فهمیدم چه می گویند. از شیوه حرف زدنشان می فهمیدم می خواهند به تعبیری حقانیت خودشان و باطل بودن ما را تفهیم کنند. وقتی دیدند حرف هایشان را متوجه نمی شوم، رفتند.
از شدت ضعف روی طرف راست بدنم در کانال دراز کشیدم. خواستم به سمت چپ برگردم، تا استراحتی به سمت راست بدنم داده باشم، نمی توانستم. با کوچکترین تکانی درد استخوان سوزی همه وجودم را تسخیر می کرد. در آن شرایط، تشنگی، گرما، پشه های موذی و مگس های جزیره با عراقی ها هم دست شده و بدجوری اذیتم می کردند. برای این که پاشنه ام سبک تر شود، به سختی پوتین را از پای مجروحم در آوردم. وقتی پوتین را بیرون کشیدم گفتم الان است که پاشنه پایم از ساق پا جدا شود. دردش تحمل ناپذیر بود. استخوان های خرد شده ای که از لابه لای زخم های ساق پایم بیرون زده بود، بیش از حد اذیتم می کرد.
هنوز پد خندق سقوط نکرده بود. قایق عراقی ها کنار جاده نیرو پیاده می کرد. آذوقه و مهمات شان را با قایق در دو طرف جاده تخلیه می کردند و به سمت سه راه محور می بردند. همان جایی که تا امروز صبح عقبه ما بود، اکنون خط مقدم عراقی ها بود. دیدن نقل و انتقال عراقیها در جاده خندق برایم سخت بود.
یکی از افسران، درجه داری را آنجا گماشت تا مواظبم باشد. درجه دار آدم میان سالی بود. جثهای متوسط و صورتی سبزه داشت. در فاصله ده متری رو به رویم. روی سنگر نشسته بود و حواسش به من بود. آدم بدی به نظر نمی رسید، اما وقتی دیگر نظامیان عراقی اذیتم می کردند، مانع شان نمیشد.
دو نظامی که یکی از آنها سرگرد بود و یک عقاب زرد رنگ، روی شانه اش خودنمایی می کرد، کنارم ایستادند. سرگرد به قیافه و زخمهایم خیره شد و گفت: عطشان؟
با اشاره اش، سربازی از فانسقه اش قمقمه اش را در آورد و به سرگرد داد. سرگرد در قمقمه را باز کرد، مقدار کمی آب ریخت روی سرم طوری که سردی آب را حس کردم. نگاهم به دستش بود که آب قمقمه را در مقابل زبان عطش زده ام به زمین ریخت! نمیدانم چرا این طور برخورد کرد. سرم را خم کردم تا نگاهم به صورت شان نیفتد.
سرگرد سلاح کمری اش را به طرفم نشانه رفت و گفت: انت حرس الخمينی؟ انت مجوس؟
ساکت بودم. پوتین اش را آرام زیر چانه ام آورد تا سرم را بالا بگیرم. موهای فر، ابروها و سبیلهای پرپشت، قد متوسط و چشمان ریز و گودرفته ای داشت. چنان نگاهش را به صورتم دوخته بود که انگار هیچ وقت ایرانی ندیده بود. سرگرد سلاح کمری اش را روی شقیقهام گذاشت و گفت:
- أجم! اگله الموت للخمینی. (گوسفند بی شاخ! بگو مرگ بر خمینی)!
تصورم این بود مثل دیگر نظامیان می خواهد مرا بترساند. از حالاتش پیدا بود از ایرانی ها خیلی تنفر دارد. عصبی بود. وقتی به امام توهین می کرد و داد می کشید، رگهای گردنش متورم می شد. از این که به خوبی نمی توانست حرفهایش را به من تفهیم کند، عصبی تر می شد. دلم میخواست می توانستم به او بفهمانم توهین به رهبرم هیچ مشکلی را حل نمی کند، سعی کردم به او بفهمانم ایرانی ها در جنگ هیچ وقت اسرای عراقی را مجبور نمی کردند به صدام فحش بدهند، اما حرف هایم را متوجه نمی شدند.
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
✨ ادامه در قسمت بعد
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ #استاد_شجاعی
♨️ #عرفه آخرین فرصت است؛
برای شورهزار باران نخوردهی خشکی، که از تشنگی، ترک برداشته است ...
- عرفه؛ آخرین فرصت است!
برای جبرانِ همهی شکستگیها!
● چرا آخرین فرصت؟
چطور، یک روز و جبران همهی شکستگیها؟
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آب فقط برای احشام تنها خواسته ی چیزی دامدار خوزستانی
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
🔴35 هزار بطری آب آشامیدنی در مناطق درگیر تنش آبی خوزستان توزیع شد
🔸 35 هزار بطری آب آشامیدنی به همت پایگاههای مقاومت بسیج هویزه، بهبهان و ماهشهر بین مناطق درگیر تنش آبی در خوزستان توزیع شد.
🔸وی با اشاره به توزیع 15 هزار عدد بطری آب آشامیدنی به همت جهادگران در مناطق درگیر تنش آبی اظهار داشت: به همت سپاه ولیعصر (عج) خوزستان ، بسیج سازندگی و همیاری جهادگران هویزه، بستههای آب بین خانوادههای مناطق مختلف این شهرستان توزیع شد.
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
📡كليپ صوتی| عرفهای در کنار مادرم
🌟روایت حضرت آیتالله خامنهای از انجام اعمال #روز_عرفه در کنار خانواده در ایام نوجوانیشان
📡بشنويد👇
کار قشنگ میثم مطیعی برای خوزستان
#خوزستان
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
حضور دکتر محسن رضایی در میدان شهر هویزه و دیدار با مردم
📢📢منتظر حضور دیگر مسولین خوزستانی در بین مردم هستیم.
#خوزستان
#شمخانی
#نمایندگان_خوزستان_در_مجلس_خبرگان _رهبری
#نمایندگان_مجلس_شورای_اسلامی
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
مسولین خوزستانی جهت تسکین درد مردم در بین آنها حضور پیدا کنند و صدای آنها را بشنوند و یا حداقل با ارسال صوت در فضای مجازی مردم را به آرامش دعوت نمایند.
نماینده معزز ولی فقیه در خوزستان
نمایندگان مجلس خبرگان رهبری
نمایندگان مجلس شورای اسلامی
شمخانی و.....
#خوزستان_تنها_نیست
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan