📡كليپ صوتی| عرفهای در کنار مادرم
🌟روایت حضرت آیتالله خامنهای از انجام اعمال #روز_عرفه در کنار خانواده در ایام نوجوانیشان
📡بشنويد👇
کار قشنگ میثم مطیعی برای خوزستان
#خوزستان
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
حضور دکتر محسن رضایی در میدان شهر هویزه و دیدار با مردم
📢📢منتظر حضور دیگر مسولین خوزستانی در بین مردم هستیم.
#خوزستان
#شمخانی
#نمایندگان_خوزستان_در_مجلس_خبرگان _رهبری
#نمایندگان_مجلس_شورای_اسلامی
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
مسولین خوزستانی جهت تسکین درد مردم در بین آنها حضور پیدا کنند و صدای آنها را بشنوند و یا حداقل با ارسال صوت در فضای مجازی مردم را به آرامش دعوت نمایند.
نماینده معزز ولی فقیه در خوزستان
نمایندگان مجلس خبرگان رهبری
نمایندگان مجلس شورای اسلامی
شمخانی و.....
#خوزستان_تنها_نیست
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواظب اخبار کذب باشیم!!!!
❌دمیدن در آتش فتنه با ترویج اخبار دروغی
جاده هراز شمال کشور که به دروغ جاده ایذه-اصفهان عنوان شده است.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
🍂 #پایی_که_جا_ماند ( ۲۴
خاطرات اسارت
سید ناصر حسینی پور
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷
جزیره ی مجنون - جاده خندق
سرگرد با تکرار واحد، اثنين، ثلاث، (یک، دو، سه) برای این که به امام توهین کنم، برایم مهلت تعیین کرد. با تکرار ثلاث منتظر بود به امام توهین کنم. وقتی گلنگدن کشید، احساس کردم تعادل خودش را ندارد. در دلم گفتم: انگار این یکی با بقیه فرق دارد. كلتش را پایین آورد، به طرف پایم. وقتی شلیک کرد در یک لحظه جا خوردم. همه چیز برایم غیر منتظره بود. فکر می کردم دارم خواب می بینم. می توانستم تصور کنم می خواهد مرا بگشد، اما چون هر دو پایم مجروح بود، تصور نمی کردم به پای مجروحم شلیک کندا
دو گلوله به هر دو پایم شلیک کرد. در اوج ناباوری خیره نگاهش کردم. می خواستم قیافه اش را برای همیشه به ذهن بسپارم. گلوله ها یکی پشت ماهیچه بالای ران پای راستم و دیگری پایین ماهیچهی پای چپم اصابت کرد.
به جز دو، سه نفر دیگر درجه داران و نظامیان همراهش، هیچ کدام شان او را سرزنش نکردند.
با این که عربی بلد نبودم، تملق گویی بعضی از همراهانش را متوجه شدم که این کارش را تحسین کردند. فکر می کنم به سرگرد گفتند: اینا سزاشون فقط مرگه، حقش بود ... و از این حرفا.
گویا از آنها هیچ کاری بعید نبود. سرگرد که منتظر عکس العمل من بود، دوباره تکرار کرد: سب الخمینی. دیگر حرف هایش برایم اهمیتی نداشت. بی رحم تر از او در آن جاده ندیدم. چند دقیقه بعد جای سوزش و درد گلوله ها شروع شد. کلافه و عصبی شدم. می خواستم داد بکشم، احساس کردم صدایم در نمی آید. با این که نمی فهمید چه می گویم، گفتم: چرا تو پام می زنی؟ بکش و راحتم کن!
تشنگی و تنگی نفس عذابم می داد. واقعا کم آورده بودم. دیگر تحملم به سر رسیده بود. تنها راهی که بتوانم شکنجه ها و فشارهای درونم را به حداقل برسانم این بود که با تمام وجود خدا را صدا بزنم. برای اولین بار از ته قلبم این جمله را تکرار کردم: خدایا منو از این همه درد راحت کن.
وقتی دیدم هیچ کاری نمی توانم انجام دهم، هر چه فحش بود توی دلم نثارش کردم.
در تمام عمرم یاد ندارم این همه تشنگی کشیده باشم، به تشبیه امروز که فکر می کردم، با خودم گفتم: اگر عذاب جهنم مثل تشنگی امروز جاده خندق است، هر کس این تشنگی را بکشد، باور نمی کنم دیگر گناه کند!
با آرنجم به شانه جاده تکیه داده بودم. نظامیانی که از کنارم رد می شدند، فحش هایی می دادند که بعضی شان یادم مانده: حمار، (الاغ). جاموس (گاومیش). قرد (بوزینه).
در جواب فحش ها و توهین هایشان راهی جز سکوت نداشتم. تحقیرها و توهین هایشان زمانی پایان می گرفت، که یکی از فرماندهانشان سر می رسید و دستور میداد آنجا نمانند. بعضی از آنها که به نظر می رسید به اصول انسانی پایبندند، از برخوردهایی که با من شده بود، به فرماندهان شان حرف هایی می زدند. یکی از آنها ماجرای دو گلوله ای را که سرگرد بعثی به هر دو پایم شلیک کرده بود، گفت. وقتی دستش را به طرف پایم دراز کرد با تكرار الرائد (سرگرد)، فهمیدم همان قضیه را توضیح می دهد. فرمانده که سرهنگ دوم بود، آن چه بر من گذشته بود، برایش عادی جلوه می کرد. البته تصور من از او یک عکس العمل مثبت بود. فکر می کردم ناراحت میشود و چاره ای به حالم می کند. تشنگی که تحمل ناپذیر شد به یکی از آنها گفتم: به من آب نمیدید؟ نفهمید چه گفتم. دوباره ادامه دادم و گفتم: مای! مای! لبان خشکیده و سر و وضعم نشان می داد که چقدر تشنهام.
یکی از آنها که سروان بود، دستور داد به من آب بدهند. کمی آب خوردم. زنده شدم. اما عطش گشنده ام بر طرف نشد. فکر می کنم از روی دلسوزی بود که گفت: انت جریح، مای موزین، (تو مجروحی، آب برات ضرر داره)، سروان به آنها سفارش کرد، اذیتم نکنند و هوای مرا داشته باشند. از لابه لای صحبت هایش فهمیدم که از اسرای عراقی در ایران اطلاعاتی دارد. با به کار بردن جملات و کلماتی چون الاسرای عراقی في ایران. (اسرای عراقی در ایران). این موضوع را متوجه شدم. در دلم می گفتم اگر هر کدام شان کوچک ترین اطلاعاتی از وضعیت اسرای شان در ایران داشته باشند، رفتارشان با من انسانی خواهد بود. می دانستم ایران برای اسرای عراقی هتل چند ستاره است! فکر می کنم به دیگر نظامیان گفت: ایرانی ها با اسرای عراقی رفتارشان خوب است. سروان که رفت، دیگر نظامیان به توصیه اش عمل نکردند.
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
✨ ادامه در قسمت بعد
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@tolabebasir
🍃🌹شهید راه امنیت 🌹
🔴 #فوری/ *اغتشاشگران دو مأمور ناجا را در شهرک طالقانی بندر ماهشهر شهید و مجروح کردند*
🔻لینک مشاهده خبر در سایت خورنا:
https://www.khoorna.com/166327
🔹سرپرست فرمانداری بندر ماهشهر گفت: اغتشاشگران در شهرک طالقانی یک مأمور یگان امداد نیروی انتظامی بندر ماهشهر را شهید و یک مأمور دیگر را مجروح کردند.
🔹به گزارش خبرگزاری خورنا، به نقل از روابط عمومی فرمانداری بندر ماهشهر، فریدون بندری اظهار کرد: در پی اغتشاشات امشب در شهرک طالقانی، مأموران یگان امداد نیروی انتظامی شهرستان بندر ماهشهر در حین پاکسازی توسط اغتشاشگران غافلگیر و در یکی از محلات از بالای پشت بام هدف رگبار گلوله قرار گرفتند.
🔹وی افزود: در پی این حادثه ددمنشانه یک مأمور یگان امداد این شهرستان به شهادت رسید و یک مأمور دیگر از ناحیه پا مجروح شد.
🔹سرپرست فرمانداری بندر ماهشهر خاطرنشان کرد: این دو مأمور جان بر کف برادر یکدیگر بودند که یکی به شهادت رسید و دیگری مجروح و برای مداوا به مرکز درمانی منتقل شد.
🔹بندری متذکر شد: تلاش برای شناسایی عاملان این جنایت آغاز شده و به زودی این جنایتکاران دستگیر و به سزای عمل غیر انسانی خود خواهند رسید.
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
🔴 پیام حضرت آیتالله علوی گرگانی در مورد مشکلات استان خوزستان و برخی استانهای جنوبی و ضرورت حل سریع مشکلات
باسمه تعالی
مردم شریف استان خوزستان و برخی استانهای جنوبی کشور این روزها ایام سختی را سپری میکنند. مشکلات کم آبی و ریزگردها و برخی مشکلات دیگر همگی دست به دست هم داده است تا این عزیزان در گرفتاری شدید دست و پنجه نرم کنند.
اینجانب لازم میدانم به تمام مسئولین توصیه کنم هر چه سریعتر به داد مردم استان خوزستان برسند و آنها را تنها نگذارند و با مدیریت و کار جهادی و همه جانبه آلام آن عزیزان را تسکین دهند.
همچنین از دولت آینده انتظار دارم به محض شروع به کار برای حل مشکلات کم آبی و ریزگردها و سایر مشکلات این استان و دیگر استانها اقدام عاجل به عمل آورند و با مدیرت جهادی و کارشناسی دقیق به حل مشکلات و رفع برخی کاستیها و سهل انگاریها اقدام نمایند.
ضمنا از مدیران و برخی گروههای جهادی که مخلصانه و دلسوزانه تلاش میکنند و زحمت میکشند، تشکر میکنم.
همچنین از مردم شریف استان خوزستان میخواهم صبر را پیشه خود قرار داده، به بهانه وجود مشکلات به برخی افراد و گروههای فرصت طلب اجازه ندهند از این وضعیت موجود سوء استفاده کنند. ١۴٠٠.۴.٢٩
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیرترین کشور غرب آسیا تا سال 2050!
✅ از خطرات کاهش جمعیت، سالمندی است.
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢جنگ رسانه ای......
بزرگترین و قوی ترین سلاح دشمن در فتنه ها جنگ رسانه ای است.
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
کار خوب طلاب سوسنگردی
دیشب وقتی درگیری بین معترضین و نیروی انتظامی بالا می گیره تعدادی از طلاب سوسنگردی بین مردم و نیروی انتظامی میرن و قائله رو ختم میکنن.
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشته های جدید زنده از آب در آمدند!! 😂😂
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 سوال منطقی دلاوری که سوال خیلی از مردم خوزستان هم هست:
🔹شما که قرار است آب را باز کنید، چرا بعد از ناراحتی مردم این کار را میکنید؟
🔹چرا همیشه فکر کردن را آنقدر عقب میاندازید تا حسابی اعصاب همه را بهم بریزید؟
🌹 کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در گذشته و پر آبی هور در شادگان هیچ بیکاری وجود نداشته است،اما الان؟؟
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
یک کشته و ۱۴ زخمی طی تیراندازی مستقیم اغتشاشگران در ایذه/ تلاش برای شناسایی ضاربان
سرپرست فرمانداری شهرستان ایذه از جان باختن یک جوان و ۱۴ نفر از پرسنل نیروی انتظامی در حوادث و تجمعات روز گذشته در این شهرستان خبر داد
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
🔻تاکید آیت الله فاضل لنکرانی:
⭕️ مسئولین مقصر در مشکلات خوزستان محاکمه شوند
◻️مسئولین خواستههای بهحق مردم خوزستان را عملی کنند
❓ سوال مهم که چرا مسئولین مرتبط با خوزستان در طی این سالها که برای حل مشکلات آب و سایر مشکلات موجود در آن استان تلاش نکرده اند مورد مواخذه قرار نمی گیرند؟ مسئولینی که سالهای گذشته در خوزستان مسئولیت داشته اند و برای حل جدی مشکلات آنجا تلاش و کوشش شایسته و مؤثری نکرده اند باید مورد مواخذه قرار گیرند.
◻️مردم خوزستان مراقبت کنند دشمنان تلاش های تاریخی خوزستان را خدشه دار نکنند.
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🚨 فیلمی که برخی رسانهها با عنوان آتش زدن تانک سپاه در سوسنگرد منتشر میکنند، مربوط به تانک عراقی است که در سوسنگرد به عنوان نماد شهری نصب شده و هیچ ارتباطی به تجهیزات سپاه ندارد
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
📌تصویری با عنوان «خوزستان آب ندارد» در حال انتشار گسترده در فضای مجازی است.
جستجوی معکوس تصویر نشان می دهد تصویر فوق مربوط به سال ۲۰۱۴ و ناامنی های موصل می باشد
لینک منبع اصلی:
https://www.smh.com.au/interactive/2017/mosul/liberation/
بدون تحقیق باور نکنیم!
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
🤲🏻اللهم...و لیس دُونَکَ ظَهِیر و لا فَوقَکَ قَدِیر!
جوانان مذهبی و انقلابی بهبهان برای دیروز(عرفه) در جوف دعای عرفه دنبال اجازه تجمع مطالبه گرانه بودند که بازهم از سوی مقامات مخالفت شد لذا ناگزیر شدند به این ابتکار اقلی بسنده کنند!
باسپاس از آنها که می خواهند بین مرداب سکوت و گرداب آشوب راه درستی باز بگذارند ولو کم توفیق اند.
🌹درود به بچه های انقلابی و وظیفه شناس بهبهان،منتظر خبر فعالیت بچه های انقلابی دیگر شهرهای خوزستان هستیم.
#خوزستان
#بهبهان
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
🍂 #پایی_که_جا_ماند ( ۲۵
خاطرات اسارت
سید ناصر حسینی پور
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷
جزیره ی مجنون - جاده خندق
اسير قومی بودم که به امام حسین (ع) و یارانش رحم نکردند؛ خانواده پیامبر را به اسارت بردند و چه ظلمها که نکردند. آسمان و زمین را غم آلود میدیدم. جاده ای که وجب به وجبش یاد و خاطره دلاورمردان تیپ ۴۸ فتح را زنده می کرد، اینک زیر چکمه های بعثی ها قرار گرفته بود. جنازه بیش از هشتاد نفر از بچه های استان در آن گرمای سوزان، در جاده خندق به زمین افتاده بود. به جز دو ماشین تویوتا لندکروز، عراقی ها ماشین دیگری در جاده خندق نداشتند. ماشین ها متعلق به ما بود. به خاطر بریدگی جلوی پد بیت اللهی عراقی ها نمی توانستند خودروهای شان را وارد جاده کنند. دردآورترین صحنه زمانی بود که عراقی ها با ماشین های خودمان جنازه ها را زیر می گرفتند. با دیدن این صحنه، آنچه از عاشورا شنیده بودم برایم مجسم می شد. در عاشورا یزیدیان با اسب بر جنازه ها تاختند و این جا بعثی ها با ماشین بر پیکر شهدای ما.
پشت سرم کنار نیزارهاسنگر کوچکی بود. اطراف سنگر چند صندوق مهمات چوبی و فلزی به زمین افتاده بود. کنار سنگر جنازه دو، سه نفر از شهدا از جمله سید محمدعلی غلامی و عبدالرضا دیرباز به زمین افتاده بود. ترکش به سر و صورت عبدالرضا اصابت کرده و صورتش بدجوری متلاشی بود.
سنگر زاغه مهمات پشت سرم یک متری ارتفاع داشت. عرض آن کمی بیشتر از یک متر بود. برای رفتن به داخل سنگر باید سینه خیز میرفتم. دیگر تحمل آن گرمای سوزان را نداشتم. سایه ای نبود تا در بنای آن قدری آرام بگیرم. عراقیها خیالشان راحت بود. می دانستند نه اهل فرارم، نه جنگ. بدون این که از درجه داری که مراقبم بود، اجازه بگیرم پاشنه پایم را با دست راستم گرفتم، با کمک دست چپم آرام آرام خودم را کشیدم عقب تا به سنگر پشت سرم رسیدم. درد داشتم، دیگر تحملم به سر رسیده بود. با این که کمی آب خورده بودم، گلویم خشک بود. می خواستم در پناه سایه سنگر زاغه مهمات کمی آرام بگیرم. سنگرهای کوچک زاغه مهمات کنار جاده، محل نگهداری مهمات بود. توی این سنگرها نمی شد نشست. واحد تسلیحات این سنگرها را کنار جاده پیش بینی کرده بود. امروز بچه ها با مهمانی که از روزها قبل داخل این سنگرها ذخیره شده بود، ساعت ها مقاومت کردند. می خواستم از سقف سنگر برای سایه بان سر و صورتم استفاده کنم. به سنگر که رسیدم، عراقی ها نگاهم می کردند. نمی دانستند می خواهم چه کار کنم.
استخوان های خرد شده که توی زخم هایم فرو می رفتند درد پایم شدید میشد. چشمانم سیاهی می رفت. حدود یک متری در سنگر که رسیدم، آرام پاشنه پایم را روی زمین گذاشتم و از پشت روی زمین دراز کشیدم. با دستهایم از پشت خودم را روی زمین کشیدم و سرم را فرو بردم داخل سنگر. از قفسه سینه تا سرم در پناه سایه سنگر بود. قدری آرام شدم و نفس راحتی کشیدم. دیگر نور مستقیم خورشید به سرو صورتم نمی تابید. دلم می خواست عراقی ها کاری به کارم نداشته باشند تا ساعاتی سر و صورتم در سایه سنگر زاغه مهمات از تابش سوزان خورشید در امان بماند. عطش گشنده ام تحمل پذیر نبود. در بدترین نقطه ممکن اسیر شده بودم. شاید بتوان گفت آنجا به تعبیری سر گردنه بود. هرکس از جاده خندق رد می شد، از کنار من می گذشت.
در جاده ای به طول پنج کیلومتر، تنها من گیر عراقی ها افتاده بودم.
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
✨ ادامه در قسمت بعد
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan