eitaa logo
مجمع طلاب و فضلای مرند و جلفا
266 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
127 فایل
ارتباط با ما @abbasiii
مشاهده در ایتا
دانلود
. 👌همیشه پای یک در میان نیست! 📌از یکی از که در دامی افتاده بود پرسیدم چه شد که گرفتار این به ظاهر منفور و البته خانمان برانداز افتادی؟ تبسمی تلخ کرد و گفت یک بار شماره ای ناشناس به به گوشی ام زنگ زد.... تا صدایم را شنید هل شد و گفت ببخشید آقا، مثل اینکه گرفته ام... نمی دانم خواستم مزه پرانی کنم یا از صدا بود یا جلوه که بی هوا و بی نیت خاصی گفتم از این ها باز هم بکنید... چند روز بعد همان شماره پیامک داد که شما چرا گفتید من بازهم بکنم؟؟ 👈و داستان این گونه شد که به درازا کشید و به ... که اکنون با اعتراف به قتل دوم و جوانش در بازداشت به سر می برد، سیاستمداری مشهور،کهنه کار و بسیار باهوش و زیرک بود که در خصوص نحوه آشنایی اش با نقل شد اولین بار در همایش حزب متبوع خود زنی جوان و جذاب به در صندلی می نشیند و بدیهی است که با آمدن این عضو ارشد حزب، دختر زیباروی متوجه شده جایش را با معذرت خواهی فراوان به نجفی می دهد و حتما بعد از اتمام جلسه معذرت خواهی های عشوه گرانه تمام نمی شود و داستان شیرین ادامه می یابد.... و آن رفیق ما که شخصیت مشهور سیاسی یا امنیتی نبود و به لطف خدا با استغاثه و تدبیر مشکلش رفع گردید، اما نجفی حل نشد که حادتر و حادتر گردید تا کار به بالاتر از معمولی بلکه به قتل نفس و.... کشید. 🖌در این مقال به صحت و سقم این نقل و چرایی انگیزه این سناریونویسی احتمالی نداریم، آنچه مد نظر نگارنده می باشد نحوه برخورد دوستان مدعی اصول و اخلاق و .... با این رویداد عبرت انگیز می باشد. در ادبیات امنیتی به جوانی که با پهن کردن دام های خاص افراد مشهور سیاسی و امنیتی را گرفتار کرده و زمینه کنترل انان را فراهم نموده و در بزنگاهها آن افراد مشهور را وادار به تخلیه اطلاعاتی یا علیه خود یا حزب و جناح متبوعشان و یا مجبور به یا عدم پذیرش مسئولیتی می کنند، می گویند. 👌 واقعا باشد یا نباشد، حتما دشمن و ایادی آن در این فقره سخن خواهند کرد که این نیز فعلا مورد بحث ما نیست، 📌تمام عرض ما اینست که وقتی شخصیتی با ذکاوت و بسیار بالا مثل که یار غار افرادی چون مرحوم، ممنوع و کروبی بوده و معاونت را نیز در کارنامه دارد و علی رغم ابهامات فراوان در کارنامه سیاسی اش به خصوص در همراهی فتنه ها می تواند از فیلترهای نهادهای امنیتی عبور کند و به کرسی برسد، در تور ضخیم و چند لایه نازک بال می افتد باید به خدا پناه برد و به خود نشد که حتی از پیامبر خدا ناامید نمی شود برای اغوایش، من که جای خود دارم. 🖌باید مدام به خود گوشزد نمایم که به اصول و اخلاق و ولایت و .... نمی آورد و شیطان در کمین است و نفس منتظر یک ... و باید با دقت مدام بود که برای افراد مختلف، متفاوت جلوه می کنند، باید هوشیار بود و کشیک نفس را با شناخت خود کشید. نگارش این سخنان از طرف حقیر اسائه ادب است اما.... هر کس متناسب با خود شخص فرق می کند اما نتیجه کار یکی است، به دام انداختن و زمین زدن... 👌باید با استعانت و استغاثه و توکل، پرستوهای کمین کرده در راه را بشناسیم و خدای ناکرده با شماتت ها و بهره گیری سیاسی جهت زمین زدن رقیب سیاسی حتی خود غافل از نهفته در این داستان، زمین گیر نشویم!! 🖌و اگر بزرگواری گمان کند که ما را با این بصیرت و ذکاوت و در راه بودن و داشتن راهنماهای بصیر.... زمین گیر شایسته نیست، جسارتا او بیشتر نیاز مراقبت است و رزومه و هوش و استعداد و ذکاوتش را دوباره بخواند. و یادمان باشد همیشه یک زن نیست، پرستو هر آن که بخواد من را از و راهش جدا کند، هموست، 👌پرستو می تواند ، پول، تعریف دیگران،هم حزبی و هم گروه، زیردست یا رئیس، مرید و شاگرد، خوش آیند این و آن و ... باشد، پس وقتی از این به بعد واژه را شنیدید، همیشه پای یک در میان نیست. 🖍 و کلام آخر... باشیم که مشغول کارند!! ++++++ 🖌کانال یک نفر از هشتاد میلیون 🔻 @yekaz80 🖌ارتباط با ما 🔻 @yekaz_80
هدایت شده از برگی از دفتر معرفت
🍃مرحوم آیت الله قزوینی برای موضوعی که از قزوین راهی کاشان شده بود، با مرحوم ملامحسن کاشانی و علامه فیضی، درباره موضوعی بحثشان می‌شود، ، [نه جرّ و بحث ما که نفسی و شیطانیست]، 🍃ایشان یک نظری داشتند و طرف مقابل نظر دیگری.پس از اتمام بحث، مرحوم آیت‌الله قزوینی راهی قزوین می‌شود. 🍃پس از رسیدن به منزل به فکر فرو می‌رود، حالا درنماز شبشان بوده، قبل از نماز بوده، یا بعد از آن، خدا به ایشان عنایتی می‌فرماید. چون آدم حق‌جو و با انصافی بوده خدا هدایتش می‌کند. 🍃متوجه می‌شود که عَجَب حق با ملامحسن بوده، با فیض کاشانی بوده و من اشتباه کردم. نمی‌گوید خب حالا اشتباه کردیم برایشان نامه می‌نویسیم، خدا می‌داند ما که قصدی نداشتیم. 🍃چون خودش را ساخته، تهذیب نفس کرده، درس اخلاق اثر کرده، آن بزرگواران بودند، 🍃همین که می‌فهمد اشتباه کرده، از قزوین، حالا پای پیاده یا با اسب، چهارصد سال پیش را در نظر بگیرید، حال با چه وسیله‌ای می‌شد، شاید هم با پای پیاده، خواسته نفس خود را له کند، را پایمال کند، راهی کاشان می‌شود. 🍃درب خانۀ مرحوم ملامحسن رو میزند. مرحوم ملامحسن وقتی سوال میکند کیست؟ می‌گوید: "یا مُحْسِنُ قَدْ اتاکَ الْمُسىءُ" ✅همان عبارتی را که به خدا می‌گوید. نمی‌گوید تو خدایی، ولی از این عبارت استفاده می‌کند چون اسم ایشان محسن بوده می‌گوید: ای آقای ملامحسن من ، من اشتباه کردم، مرا ببخش، گناهکار آمده، به خانه راهش بده. 🔻نمی‌گوید برو بابا این کیه خب! او هم مثل ما یک روحانیه! مثل ما یک مُلاست! او هم یک شیخ هست و منم یک شیخ! او هم درس خوانده منم درس خواندم. چون اینها حرف هست، حرف است. 🍃ملامحسن در را که باز می‌کند می‌گوید: آقا مرا ببخش. حق با شما بود من کردم، ایشان می‌فرماید این حرفها چیست؟! بحث علمی بود تمام شد، حل شد. 🍃ملا محسن ایشان را دعوت می‌کند برای صرف چایی، ولی مرحوم قزوینی می‌گوید: نه به اخلاصم ضرر می‌خورد، من آمدم.من نیامدم پذیرایی بشم. در محضر استاد 🍃نشر مطالب استاد، بلامانع است https://eitaa.com/daftaremarefat https://sapp.ir/bargiazdaftaremarefat