33.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | فیلم قدیمی از تعويض ضريح مضجع شريف حضرت امام رضا عليه السلام با حضور رهبر انقلاب در سال ١٣٧٩
@tollabolkarimeh
🏴 گسترش تفکر ولایت در دوران زندگی امام رضا علیهالسلام
▪️رهبر انقلاب: بعد از نوزده یا بیست سال [از] پایان دوران امامت و شهادت علىّبنموسیالرّضا ، وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که همان تفکّر ولایت اهلبیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آنچنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنیعبّاس از مواجههی با آن عاجز است؛ این را علىّبنموسیالرّضا انجام داده. ۱۳۹۲/۶/۲۶
@tollabolkarimeh
آن پرچمی که بر سربام حریم توست
راه بهشت رابه محبان نشان دهد..
خواهد اگر نبخشد خدای گناه ما
ما را چرا امام چنین مهربان دهد؟
یاامام رضا دخیلیم
#امام_رضا_علیه_السلام
@tollabolkarimeh
14.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ظریف: ۴ بار در برجام کلمه "تعلیق" آمده اما مذاکرهکننده ما به من اطلاع نداد
آقای ظریف جمله معروفی دارد که بارها آن را تکرار کرده؛ در همین گفتوگو هم قبل از پاسخ به سوال آن را میگوید که «دیپلماسی جای آرزوها نیست و عرصه واقعیت است!»
اما آقای ظریف چک کردن متن نهایی برجام قبل از امضای آن جزو اصول توافق نبود؟!
دیشب او در اتاق گفتوگویی در کلاب هاوس توضیح داد که مذاکره کنندهها در دور آخر سه چهار بار کلمه تعلیق را پذیرفته و در متن آوردهاند اما به او اطلاع ندادهاند
@tollabolkarimeh
هین بکشان هین بکشان
دامن ما را به خوشان
ز آنک دلی که تو بری
راه پریشان نبری
«مولانا»
@tollabolkarimeh
#اسمتومصطفاست #قسمت_بیست_و_یکم
دویدم داخل اتاق .نفهمیدم آن ها چه گفتند،چه شنیدند و کی رفتند.حتی برای شام بیرون نیامدم.
بعد ها از زبان خودت شنیدم که گفتی:((از مامانم پرسیدم:چطور بود؟گفت:والا خودش رو که خوب ندیدیم چون رو گرفته بود،اما خب مادرش رو دیدم. از قدیمم گفتن مادر رو ببین،دختر رو بگیر.))
۲۹ فروردین بود که با پدر و مادرت آمدید.این ده پانزده روز کارم شده بود گریه.نمیتوانستم تصمیم بگیرم.بعضی چیزهایی که درباره ات شنیده بودم نگرانم میکرد:سربازی نرفته بودی،کار نداشتی،یک ماه هم از من کوچک تر بودی،اما مامانم گفت:((حالا بذار بیان،بعد تصمیم بگیر!))
آمدید با دسته گلی بزرگ و زیبا:رز قرمز و مریم سفید.
از داخل کوچه صدا می آمد.پسرها دسته جمعی دم گرفته بودند:((از اون بالا میاد یه دسته حوری/همشون کاکل به سر،گوگوری مگوری.))
صورتم گر گرفته بود.آن ها داشتند برای معلمشان سنگ تمام میگذاشتند و من خیس عرق شده بودم.در آشپزخانه بودم.
سینی را برداشتم و فنجان هارا پر از چای کردم و سجاد را صدا زدم:((داداش بیا ببر.))
سجاد به دست های لرزانم نگاه کرد:((آبجی خاطرت جمع،میشناسمش،پسر خوبیه!))
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tollabolkarimeh🌷
«السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام🌿»
سلام بر بهار مردمان و خرمی روزگاران.
@tollabolkarimeh