داخل اتوبوس که می نشینم دلم میخواهد از آن دستگاه های اختراع نشده داشتم به طرف هرکسی میگرفتم ذهنش را میخواندم .
از دختر جوانی که افسرده سرش را به شیشه اتوبوس تکیه داده تا مادر نگرانی که چشم به گوشی منتظر است از خانمی که با هیجان با تلفن صحبت میکند از پسرکی که یکجا نمیشیند و مدام درحال بازیگوشی است تا حتی همین راننده..
نشستن در اتوبوس و طی کردن راه با او را دوست دارم یادآور خاطرات نوجوانی ام است. آن وقت ها که دل خوشی هایمان، صبح ها سوارشدن بر اتوبوسی رنگ و رو رفته و پیمودن راه مدرسه بود. وقتی سوار میشدیم و صندلی خالی ای پیدا میکردیم فتح الفتوح عالم نصیبمان میشد و البته انبوهی از کیف های دوستانمان که برایشان نگه داریم. خیلی شلوغ بود آن هم بخاطر وجود دانش آموزان و برد با کسی بود که اولین ایستگاه سوار میشد و صندلی ای را مانند شاهی در ممالک خود ثبت میکرد. گاهی هم بچه ها در بین راه صندلی هایی را شکار میکردند و آن وقت دعوا بود که چه کسی باید بنشیند!
این روزها وقتی هر بچه ای را جدا در یک اتومبیل میبینم، دلم هم برای آن بچه ی محروم شده از این دلخوشی ها میسوزد و هم برای هوای شهرمان که هر روز بدتر از دیروز میشود.
✍نرجس خرمی
#تولیدی
#طلبه_نوشت
@tollabolkarimeh
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نماآوا|◾️سه آیه آه...
🥀به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🎧همخوانی استدیویی:
💠گروه تواشیح تسنیم اصفهان💠
⭕️اشعار فارسی در مدح سیدة النساء العالمین و صلوات خاصه حضرت زهرا(س)
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/I37lr
📲 @tasnim_esf
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
@tollabolkarimeh
#داستان_کوتاه
-غذایی هست بیاری؟
+به خدا قسم دو روزه خودم و حسن و حسین غذا نخوردیم.
-چرا نگفتی تا براتون غذایی تهیه کنم؟
+از خدا شرم میکنم چیزی ازت بخوام که تواناییشو نداری.
از خانه بیرون رفت و دیناری قرض گرفت. مقداد را دید که پریشان و ناراحت نشسته.
+مقداد! چی شده تو این هوای داغ و سوزان از خونه اومدی بیرون؟
- برادر! به خاطر خدا، از حالم جویا نشو!
+ غیرممکنه تا از حالت خبردار نشم رهات کنم برم.
-خونوادم از گرسنگی به خودشون میپیچن. طاقت دیدن گریه و بیتابیشونو نداشتم، از خونه زدم بیرون.
اشک از چشمان امام علی علیه السلام بر محاسنش جاری شد و گفت:
به خدا قسم همون چیزی که تو رو نگران از خونه بیرون آورده، منو هم از خونه بیرون آورد. دیناری قرض کردم ولی تو رو بر خودم مقدّم میکنم.
دینار را به مقداد داد و خودش به مسجد رفت....
📜امالی طوسی، ج 2، ص 230 تا 228.
📜مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 77
@tollabolkarimeh
دکمه قرمز روی کنترل را میزند و مثل همیشه روی شبکه پویا روشن می شود. روی مبل لم می دهد و مشغول دیدن انیمیشن "اتوبوس های کوچولو" می شود. من هم با خیال راحت به سراغ آشپزخانه می روم تا سر و سامانی به اوضاعش بدهم.
کمی بعد با خواستهی جدیدش می آید و فریاد میزند:" مامان! مامان! من اتوبوس می خواهم آبی باشد مثل سانی"
شاید اگر پدرش بود عصبانی میشد و از خواسته های زیادش گِله میکرد؛ اما من فقط "چشم به آن فکر میکنم" میگویم.
چهره اش در هم می شود؛ معلوم است از این جواب تکراری خسته شده ولی چیزی نمیگوید و می رود.
لیست خرید را آماده می کنم؛ که فکری به ذهنم می رسد. مهدی را صدا میزنم. شروع میکنیم به لیست کردن خواستههایش و همین برایش کافیست.
در دنیای کودکان شاید اشیا برایشان ارزشی نداشته باشد و فقط دوست دارند؛ پدر و مادر خواسته هایشان را درک کنند.
✍مریم نوری امامزادهئی
#تولیدی
#طلبه_نوشت
@tollabolkarimeh
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 صلوات خاصه حضرت زهرا سلامالله علیها
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ
تاریخ لب گشوده و صاحب قلم شده
تنها مدینه نیست، جهان محتشم شده
پهلوی شعر ناب ولایت شکسته شد
دیوان آل فاطمه نا منتظَم شده
تنها نه شعر محسن(ع)و زهرای مرضیه(س)
یک سوم از چکامه ی سادات کم شده
لولاک...آفرینش هستی برای چیست؟!
ام المدار عالم و افلاک خم شده!
"هر جا نگاه می کنم آنجا مزار اوست"
این بیت های خسته ی ما هم حرم شده!
✍مارال افشون
#تولیدی
#طلبه_نوشت
@tollabolkarimeh
🚩 توسل به چادر وصلهدارِ مادر
🎙آیت الله مصباح یزدی(ره)
🔳[این نکته را] ما بارها در جلسات مذهبی تجربه كرديم:
🔹اول توبه در درگاه خدا از گناهان گذشته،
🔹بعد تمسك به دامن اهل بيتعلیهمالسلام
🔹و در اين ايام [#توسل] به چادر وصله دار فاطمه زهراسلاماللهعلیها
🔹و با توسل به وجود مقدس ولىعصرعجلاللهتعالیفرجه،
مطمئن باشيد كه هر مشكلى قابل حل خواهد بود.
⚠️اگر امروز بعضى مشكلات لاينحل داريم براى اين است كه توسلاتمان ضعيف شده است.
۱۳۸۱/۰۵/۰۹
#فاطمیه
@tollabolkarimeh