eitaa logo
طلاب الکریمه
12.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز ارتباط با ادمین: @talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
فقه استدلالی ۴ خرداد ۱۴۰۳ @tollabolkarimeh
فقه استدلالی ۲ خرداد ۱۴۰۳ @ tollabolkarimeh
دانش های حدیثی خرداد ۱۴۰۳ @tollabolkarimeh
🔰اعمال شب و روز عرفه🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ShabArafeh1396[04].mp3
39.07M
اللهُمَّ یا شَاهِدَ کُلِّ نَجوَی... @tolabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز روز عرفه است. امروز باید برای مراسم روز عرفه آماده شوم. دیروز مراسم برائت از مشرکین را نشان می‌داد. حاجیان دستان خود را بلند می‌کردند و مرگ بری نثار مشرکین می‌کردند. دختری جوان حاجی شده بود. به حالش غبطه خوردم و دلم خواست من هم حاجی بشوم. با خودم گفتم: اگر حاجی بشوم صدایم می‌کنند حاج خانوم سمیرا! خنده ام گرفت. حاجیه خانم فعلا برازنده‌ی روح من نیست. برازنده‌ی اسمم هم نیست. هنوز اسیر نفسم هستم. هنوز نفس سرکش و طغیانگرم را سر نبریده ام. هنوز درگیر هواهای نفسانیم. هنوز پا روی خواسته های نفسانیم نگذاشته ام. چقدر اسیر و بیچاره ام. چقدر بی پناه و خودآزارم. چقدر دلم گریه می‌خواهد. اشک می‌خواهد. صدای احسان یاسینی توی گوشم پلی می‌شود: "گفتی نترس گفتی... یا الهی یا ربی من لی غیرک یا الهی یا ربی من لی غیرک " دلم می‌خواهد با این آهنگش ساعت ها اشک بریزم. ساعت ها روضه بگیرم. اسیر دنیا شده ام و دنیا من را اسیر کرده است. دلم عرفات می‌خواهد، بست بنشیم آنجا و زار بزنم که خدایا غل و زنجیر شیاطین جنی و انسی را از روح و روانم جدا کن. اسیرشان شده ام و راه فراری ندارم. به جای آنکه من آنها را ذبح کنم آنها دارند ذبحم می‌کنند یا شاید هم ذبح شده ام و خودم باخبر نیستم. خدای من ای خدای مشعر و منا و عرفات خودت به داد من برس. نیاز به بیتوته دارم. دلم می‌خواهد امشب شبیه حاجیان در مشعر الحرام تا صبح بیتوته کنم و آه و ناله سر دهم تا شاید توبه ام را بپذیری. دلم می‌خواهد شبیه حاجیان فردا نفسم را ذبح کنم شبیه گوسفند قربانی که سرش جدا می‌شود و خونش ریخته می‌شود، خون نفسم هم ریخته شود و هوای روحم تازه شود بعد اکسیژن نورانی برسد به رگ هایم، نور شود و لکه های تاریک وجودیم پاک شود. خدایا در این روز مبارک دستم را بگیر که کسی جز تو از حالم باخبر نیست. صدای یاسینی باز پلی می‌شود: "گفتم بُریدم گفتی به تو باشه امیدم" ✍️سمیرا مختاری @tolabolkarimeh
17185157731_11980832384.pdf
1.82M
متن و ترجمه روان دعای عرفه @tolabolkarimeh
روز خود را با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز کنید... ❤️@tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺 عید سعید قربان، زیباترین جلوه تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک. 🌸🍃🍃🍃🍃
جوابیه کلیات فلسفه3سطح دو.pdf
463.2K
، فلسفه ۳ ، متمرکز ، خرداد ۱۴۰۳ کلیات فلسفه استاد شیروانی @tollabolkarimeh
جوابیه بدایه الحکمه سطح دو.pdf
410.1K
فلسفه ۳، متمرکز خرداد ۱۴۰۳ منتخب بدایة الحکمة علامه طباطبائی @tollabolkarimeh
✍حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مد ظله العالی): انتخابات قوی و پرشور یکی از ارکان اداره‌ی درست کشور است، یکی از ارکان اصلی پیشرفت کشور است، یکی از مهم‌ترین وسیله‌های رفع موانع پیشرفت است. ۱۴۰۲/۱۲/۰۹ ┄┄┅═✧❁✧═┅┄ ◽ @tollabolkarimeh
لبَّيك اللّهمّ لبَّيك، لبَّيك لا شريك لك لبَّيك مرگ بر اسرائیل مرگ بر اسرائیل مرگ بر اسرائیل مرگ بر اسرائیل مرگ بر اسرائیل مرگ بر اسرائیل مرگ بر اسرائیل @tollabolkarimeh
بعد از نماز آقای روی منبر داشت از ایمان ابراهیم وقتی پایش را روی بدن اسماعیل گذاشت تا ذبحش کند حرف می‌زد و از ما می‌پرسید که آیا می‌توانیم با ذبح اسماعیلمان ایمانمان را تصدیق کنیم؟ من؟ داشتم به هاجر فکر می‌کردم. زنی که برای خاطر عقیم بودن ساره به همسری شوهرش درآمد و بعد وقتی یک روز داشت با همسر و فرزندش بازی می‌کرد برای خاطر یک قطره اشک ساره -وقتی داشت با حقیقت عقیم بودنش به چشم مواجه می‌شد- زندگی‌اش از هم پاشید. ابراهیم دست هاجر و و نوزادش را گرفت. برد وسط یک بیابان بی‌آب و علف رهایشان کرد و برگشت. بعد به زن جوانی فکر کردم که کاخ آرزوهایش زیر بار پیام‌آوری همسرش دفن شده. درست وقتی بیش‌ از همیشه‌ی زندگی‌اش به حمایت همسرش نیازمند است برای خاطر دل هوو تک و تنها وسط یک بیابان رها شده و حتی نمی‌داند به صبح می‌رسد یا نه؟ پسرکش دارد از تشنگی هلاک می‌شود و چنان مضطرب است که هی سراب می‌بیند و صفا و مروه می‌کند.. سال‌ها بعد وقتی این زن که دیگر جوان نیست، تنها پسرکش را از آب و گل درآورده و می‌خواهد از میوه حمایتش بهره‌مند شود، شوهر ناپدید شده برمی‌گردد و می‌خواهد با ثمره‌ی رنج این سال‌های زن، ایمانش را تصدیق کند.. که پیام جدیدی از خدایش دارد. من به هاجر فکر کردم. فکر کردم کدام یک از ما می‌تواند کمی هاجر باشد و بعد از ذبح اسماعیل به ابراهیمش مومن بماند؟ ✍زینب ذوالقرنین @tolabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇
قربانگاه غزه من جنگ ندیده‌ام. هیچ ذهنیتی از پناهگاه ندارم حتی. تمام تصورم خلاصه می‌شود در آژیر‌ قرمز رادیو در میانه‌ی سریال‌ها. در صدای خش دار مردی که می‌گفت:《 توجه توجه! علامتی که هم اکنون می‌شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است...》 بعضی وقت‌ها بهش فکر می‌کنم. به دالان‌های تنگ و تاریک. به راه پله‌های زیرزمینی که آدم‌ها را بغل می‌گرفت تا وضعیت سفید شود. به چراغ‌های نفتی. به روشنایی شمع‌ها. به چشم‌های ترسیده‌ی مادرهایی که بچه‌هایشان را محکم بغل کرده بودند. چه می‌گفتند در گوش بچه‌ها تا آرام بگیرند؟ تا قلب‌های کوچکی که اندازه مشتشان بود، عین گنجشک‌های در آب سرد حوض افتاده، بال بال نزند؟ من جنگ ندیده‌ام. بعضی عکس‌ها اما، آدم را می‌کشند درون حادثه. درست وسط آوارها و چادرها و پناهگاه‌ها. انگار روح آدم پابرهنه می‌دود روی آجر شکسته‌هایِ ساختمان‌های فرو ریخته در زمین‌‌های خان‌یونس‌. کنار زن‌هایی که با امکانات کم، با بغض‌های گیر کرده در گلو، شیرینی می‌پزند برای عید‌. انگار سرک می‌کشی میان چادرهای پلاستیکی. می‌روی بالای سر بچه‌های گرسنه‌ایی که بوی شیرینی عید لبخند دوانده به صورت‌های آفتاب سوخته‌ و رنگ پریده‌شان. انگار می‌روی دیر البلح توی حیاط نیمه مخروبه‌ی مدرسه‌ایی، نماز عید اقامه می‌کنی. انگار میان خرابه‌ها، چرخ می‌خوری. با شیون و فغان. می‌خواهی، یک گوشه از ویرانه‌های مسجد العمری، زانو به بغل بگیری، چادر بکشی روی صورتت و یک دل سیر گریه کنی. اما خجالت می‌کشی. شرمنده می‌شوی وقتی چشم در چشم‌های راسخ زن‌های مبارز و امیدوار غزه می‌اندازی. زن‌هایی که هر روز قربانی پیشکش می‌‌کنند. زن‌هایی که هر روز عید قربان دارند. زن‌هایی که هر روز دل از اسماعیل‌ها‌ی شان می‌کنند... ✍️سیده زهرا رضایی المشیری @tolabolkarimeh