eitaa logo
طلاب الکریمه
12.2هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز 🌿انتقادات و پیشنهادات 🤝🏻تبادل و تبلیغ ارتباط با ادمین: @Talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
فروردین ۱۳۸۶بود. ایام عید بود و رفته بودیم شمال،خانه مادربزرگه.باز همان حیاط کوچک باصفا با گل های ناز و اطلسی و یاس و بهِ ژاپنی. باز هوای حریر مانند شمال و بوی گل و طعم دریا . حس میکردم همه یک جور دیگر نگاهم میکنند.انگار رازی در هوا میچرخید.تعطیلات که تمام شد برگشتیم خانه‌. چهارده فروردین که از حوزه آمدم،باز همان رفتار های مشکوک را دیدم. مامان با بابا پچ پچ میکرد ،صحابه با سبحان و سجاد با مامان. در حال رفتن به پایگاه بودم که صحابه مرا کشید گوشه ای:((آبجی خانم یه خبر!)) _بفرما! _بگو به کسی نمیگم! _قول نمیدم.میخوای بگو میخوای نه! _ولی خیلی مهمه! _پس بگو. _قراره فردا برات خواستگار بیاد! نمیدانم چطور نگاهش کردم که گفت:((به خدا راست میگم آبجی!)) _خب حالا کی هست این آقای خوشبخت؟ _مصطفی صدرزاده.مامانش به مامان زنگ زده و گفته میخوان بیان خواستگاری! _مصطفی صدرزاده! _اونم به بابا گفته و موافقتش رو گرفته! سکوتم را که دید،دست هایش را به هم مالید و گفت:((آخ جون،بالاخره یه عروسی افتادیم!)) ➖➖➖➖➖➖➖➖ @tollabolkarimeh