❗️ متناقضنماهای اجتماعی !
📌وقتی خبر فوت خانم #مریم_میرزاخانی
برنده مدال فیلدز که بالاترین جایزه جهان در ریاضیات است منتشر شد، جماعتی آه و فغان سر دادند که چه نشسته اید در ایران، این وطن سیاه و نفرین شده که جوانان نخبهاش را قدر نمیدانند و به دلیل عدم توجه به آنها ناچار به مهاجرت از #موطن_اهورایی خود میباشند. ناله و انتقاد این بود که ایران پر است از #مریم_میرزاخانی اما صد حیف که مورد توجه قرار نمیگیرند
📌حالا یک عده جوان ایرانی، بقول شما جوان جهان سومی، به خودشان جرات داده اند به سمت کشف واکسن کرونا حرکت کنند و دست بر قضا به توفیقاتی نیز دست یافته اند. این جوانان دانشمند ایرانی از جنس همان #مریم_میرزاخانی نیستند؟ جرات، تلاش و جسارتشان قابل تحسین نیست؟ نباید از جوان نخبه حمایت کرد؟ فقط شعار دادن کلاس و پرستیژ دارد؟
📌من نمیگویم همین فردا همه واکسن ایرانی بزنند. نه؛ حرف من این نیست. میگویم لااقل متناقض نباشیم. یک جا دلسوز جوان نخبه ایرانی رفتار کنیم و جای دیگر همین جوانان را با بیاعتمادی مایوسکنیم
📌اینجا کویت و دبی و ریاض نیست که دلار نفتی بدهیم و همه چیز بخریم. این همه جوان نخبه و تحصیلکرده ایرانی هزار برابر چاه نفت ارزش دارند. تحت تاثیر شبکه سعودی یا شبکه انگلیسی سرمایه های خودمان را له نکنیم
این جدال مجازی مربوط به
خرید یا عدم خرید فلان #واکسن از جنبه دست یافتن و یا نیافتن به خودِ واکسن، تنها مساله جامعه ما نیست. ماجرای واکسن در ایران به دو بخش تقسیم شده است:
۱. علمی
۲. سیاسی
در هر دو بُعد میتوان مفصل بحث نمود اما یک بخش باقی میماند
حسِ دیگری آزاردهنده است. حس تحقیر ایرانیت، حس کوچک بینی خود، حس توهین به هویت ملی ایرانی! آزاردهنده تر از این احساس، تماشای رفتار متناقض یک عده در تحلیلها و طرفداری ها از این و آن است. این رفتار متناقض آدم را یاد آن حکایت مشهور می اندازد:
دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس!
✍علیرضا زادبر
@tollabolkarimeh 🌷