عباس(ع) گفت:آیا اجازه دارم به میدان بروم؟
بغض گلوی امام حسین(ع) را فشرد، اشکش جاری شد و محاسن مبارکش تَر گشت.سپس فرمود: برادرم! تو نشان لشکر من و علمداری بوده ای.چون بروی، جمع ما از هم پاشیده می شود و خانه مان به خرابی می گراید
#کتاب_مقتل_مظلوم
🟡@toloe_songhor