📝#خاطرات_شهید
#محمدرضا_تورجیزاده❤️
محمدرضا تازه به گردان ما آمده بود.
شده بود بیسیمچی خودم.
گذاشتمش مسئول دسته.
بعد از چند روز که کارش را دیدم،
گفتم محمدرضا باید
معاون گروهان شوی.
زیر بار نمی رفت.
گفت: به شرطی قبول میکنم که
سهشنبهها تا عصر چهارشنبه
کاری به کارم نداشته باشی.
قبول کردم.
بعد از مدتی میخواستم
فرمانده گروهانش کنم.
واسطه آورد که زیر بار نرود؛
اما قبول نکردم.
آخرش گفت با همان شرط قبلی.
پا پیچش شدم که باید بگویی
این دو روز در هفته کجا میروی؟
گفت: تا زنده ام به کسی نگو.
من هم بهش قول دادم. گفت:
میروم زیارت مسجد جمکران.
یعنی ۹۰۰ کیلومتر را هر هفته از
دارخوین تا جمکران،
عاشقانه طی میکرد.
یک بار همراهش رفتم.
نیمه شب دیدم سرش را به شیشه
گذاشته و مشغول نافله اشکی است.
در مسیر برگشت میگفت:
یک بار برای رسیدن به جمکران
مجبور شدم ۱۴ ماشین عوض کردم
تا به جمکران رسیدم.
تا رسیدم نماز را خواندم و
سریع برگشتم....
#شهید_تورجی_زاده ❤️🌹
📝راوی: سردار علی مسجدیان؛
فرماندهوقتگردانامامحسن(ع)
••••••••••••••••••••••••••
🆔️ @toorajizade_ir
📝 #خاطرات_شهید
#محمدرضا_تورجیزاده
از پایان سربازی من چند ماه گذشت.
به دنبال کار بودم،
اما هرجا میرفتم بی فایده بود.
میگفتند: فرم را تکمیل کن و برو!
بعدا خبر میدهیم...
دیگر خسته شده بودم.
هرچه بیشتر تلاش می کردم
کمتر نتیجه می گرفتم.
البته خودم مذهبی و بسیجی و...
نبودم، فقط به نمازم اهمیت میدادم.
ولی خیلی شهید تورجیزاده را
دوست داشته و دارم.
من از طریق یکی از بستگان که در
جبهه همرزم شهیدتورجیزاده
بود با او آشنا شدم.
نمی دانم چرا ولی علاقه قلبیِ
شدیدی به او دارم.
بعد از آشنایی با او در همه مشکلات،
خدا را به آبروی او قسم میدادم.
رفاقت با او باعث شد به اعمالم
دقت بیشتری داشته باشم.
هرهفته حتما به سراغ او می رفتم.
مواظب بودم گناهی از من سر نزند.
من به واسطه این شهید بزرگوار
عشق و علاقه خاصی به حضرت زهرا(س)
پیدا کردم.
یکبار به سر مزار شهید تورجی رفتم.
وضو گرفتم.
شنیده بودم شهید تورجی
به نماز شب اهمیت می داد.
من هم نماز شب خواندم،
بعد هم نماز صبح وخوابیدم.
در خواب چند نفر را دیدم که
به صف ایستاده اند.
شخصی هم در کنار صف بود.
بلافاصله شهید تورجی
از پشت سر آمد و به من گفت:
برو انتهای صف!
شخصی که در کنار صف ایستاده بود
به من نگاهی کرد، اما به احترام
تورجی چیزی نگفت.
از خواب پریدم. همان روز
از گزینشِ شرکت آب اصفهان
تماس گرفتند.
یکی از دوستانم آنجا شاغل بود.
گفت: سریع بیا اتاق مسئول گزینش!
وقتی رفتم دوستم گفت:
چرا اینطوری اومدی؟
چرا کت و شلوار سفید پوشیدی؟!
وارد دفتر مسئول گزینش شدم.
یکدفعه رنگم پَرید!
این همان آقایی بود که ساعاتی قبل
در خواب دیده بودم و
کنار صف ایستاده بود.
فرم را از من گرفت،
نگاهی کرد و پرسید: مجردی؟!
کمی نگاهش کردم. گفتم:
اگر اینجا مشغول به کار شوم
حتما متاهل می شوم.
نگاهی به من کرد و گفت:
واقعا اگر مشکل کارِ تو برطرف بشه
زن میگیری؟
من هم که خیالم از استخدام
راحت شده بود شوخی کردم و گفتم:
نه، دختر می گیرم!
خندید و پایین فرم مرا امضا کرد.
فرم را به مسئول مربوطه تحویل دادم.
باورش نمی شد، گفت: صد تا لیسانس
توی نوبت هستند،
چطور برگه شما رو امضا کردند؟!
#شهید_تورجی_زاده ❤️🌹
📝راوی: آقای حمید مرادزاده
•••منبع: کتاب یازهرا(س)
•••••••••••••••••••••••••
🆔️ @toorajizade_ir
📝 #خاطرات_شهید
#محمدرضا_تورجیزاده
مشکل کار برطرف شد.
با عنایت خدا مشکل ازدواج هم
برطرف گردید.
با دختر یکی از بستگان ازدواج کردم.
وقتی مراسم عقد تمام شد
با همسرم رفتیم بیرون.
گفتم: خانم میخوام شما رو ببرم
پیش بهترین دوستم!
خیلی تعجب کرد.
ما همان شب رفتیم گلستان شهدا
کنار مزار شهید تورجیزاده.
عروسی ما شب ولادتحضرتزهرا(س) بود.
رفتم سر مزار محمد.
گفتم: تا اینجای کار همه اش عنایت خدا
و لطف شما بوده.
شما مرا با حضرت زهرا(س) آشنا کردی.
از این به بعد هم ما را یاری کن.
بعد هم کارت عروسی را سفارش دادم.
علی رغم مخالفت برخی از بستگان
روی کارت این دو بیتی را نوشتم:
سرمایه محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم...
گَر مهر و ماه را به دو دستم نَهَد فلک
یک ذرّه از محبت زهرا نمیدهم...
آخرین روزهای سال ۸۸ فرزند ما
به دنیا آمد.
قرار شد اگر پسر بود نامش را من انتخاب
کنم و اگر هم دختر بود همسرم.
فرزند ما دختر بود. همسرم پس از جستجو
در کتابها نام عجیبی را انتخاب کرد.
اسم دختر ما را گذاشت: دیانا
خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم.
وقتی همه رفتند شروع به صحبت کردیم.
خیلی حرف زدم. از هر روشی استفاده کردم
اما بی فایده بود، به هیچ وجه کوتاه نمیآمد.
گفتم: آخه اسم قحطی بود.
تو که خودت مذهبی هستی!
لااقل یه اسم ایرانی انتخاب کن.
دیانا که انتخاب کردی یعنی الهه عشق رُم!
وقتی هیچ راه چاره ای نداشتم سراغ
دوست عزیزم رفتم.
به تصویر محمدرضا خیره شدم و گفتم:
محمدرضاجان اینطور نگاه نکن!
این مشکل رو هم باید خودت حل کنی!
صبح روز بعد محل کار بودم.
همسرم تماس گرفت.
با صدایی بغض آلود گفت:
حمید، بچهام!
رنگم پریده بود. گفتم: چی شده؟
خودت سالمی؟! اتفاقی افتاده؟!
همسرم گفت: چی می گی؟!
بچه حالش خوبه.
اگه تونستی سریع بیا!
وقتی رسیدم همسرم شروع کرد
به تعریف کردن. گفت در عالم رؤیا
خانم مجللهای را دیدم که احساسکردم
حضرتزهرا(س) بودند
ایشان فرمودند: شما ما را دوست دارید؟
گفتم: خانم جان، این حرف را نزنید.
همه زندگی ما با محبت شما و
خانوادهتان بنا شده.
بعد گفتند: این دختر شماست؟
برگشتم و نگاه کردم: شوهرم و
شهید تورجیزاده در کنار دخترم
نشسته بودند. با هم صحبت می کردند.
گفتم بله خانم جان. این دختر من هست.
آن خانم مجلله پرسید: اسم فرزندت چیست؟
من یکدفعه مکثی کردم و گفتم: فاطمه
بعد هم از خواب پریدم!
حالا این شناسنامه را بگیر و برو اسمِ
فرزندم را درست کن...
#شهید_تورجی_زاده ❤️🌹
📝راوی: آقای حمید مرادزاده
•••منبع: کتاب یازهرا(س)
•••••••••••••••••••••••••
🆔️ @toorajizade_ir
📝 #خاطرات_شهید
#محمدرضا_تورجیزاده
مجلس دعاهای کمیل و توسلِ
محمدرضا، مناجاتی بود.
در ابتدای مداحی،
شروع میکرد با خدا حرف می زد.
از سوز دل اشک می ریخت و
از رحمت خدا میگفت...
آیهی “لا تقنطوا من رحمةالله...”
را هم میخواند.
از مرگ و قیامت هم تلنگرهایی
برای مردم داشت...
هر کس میآمد داخل مراسم
منقلب میشد و بعضا حتی افراد
خلافکار با آمدن به مناجاتها و
دعاهای محمدرضا، مسیر
زندگیشان تغییر میکرد...
دعای توسلش در گلزار شهدا
که غوغا بود و بلندگو ها هم
زیاد کارایی نداشتند...
صدای ناله مردم آنقدر بلند بود
که صدای محمدرضا در آن گُم بود...
#شهید_تورجی_زاده ❤️🌹
📝منبع: کتاب یازهرا(س)
•••••••••••••••••••••••••
🆔️ @toorajizade_ir
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | #شهید_تورجی_زاده
🔸️در راه وظایفی که بر عهدهام
گذاشته شده از ایثار جان گرفته
و غیره ، هیچ دریغی ندارم....
(بخشی از وصیت نامه شهید
والامقام محمدرضا تورجیزاده)
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#اللهم_ارزقنا_شهادت💔
●دوستانشهیدتورجیزاده:👇🏼
🆔 @toorajizade_ir
•••••••••••••••••••••••••
20.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨تجلیل از خانواده فداییِ مادر
#شهید_تورجی_زاده ✨
🔹توسطخادمانمسجدمقدسجمکران
🔹️در ایام فاطمیه
#شــهید_مـحمدرضا_تورجےزادہ
#دلـسوختہ_حـضرت_زهرا_س
●دوستانشهیدتورجیزاده:👇🏼
-----------------------------
🆔 @toorajizade_ir
-----------------------------
وصیتنامه شهید تورجی زاده.pdf
حجم:
160.2K
متن کامل وصیت نامه
#شهید_تورجی_زاده
📆۵ اردیبهشت/سالگرد شهادت
●#دوستانشهیدتورجیزاده:👇🏼
-----------------------------
🆔 @toorajizade_ir
-----------------------------
وصیتنامه شهید تورجی زاده.pdf
حجم:
160.2K
متن کامل وصیت نامه
#شهید_تورجی_زاده
📆۵ اردیبهشت/سالگرد شهادت
●#دوستانشهیدتورجیزاده:👇🏼
-----------------------------
🆔 @toorajizade_ir
-----------------------------