📜 #متن |🔰خودم می سوزم!
🔥يك عدّه اى هستند كه مى گويند: بابا! خدا بزرگتر از آن است كه بنده هايش را عقاب كند. او بزرگ و عظيم و رحيم است. مادر، بچه اش را نمى سوزاند، آن وقت، خدا بسوزاند؟!
🔥خدا بچه هايش را نمى سوزاند، آنها را دوست دارد. يك وقت هم اگر بچه هايش كارى بكنند، مى گويد:خيلى بدى نكنيد؛ كه آتش دارم. مى خواهد آنها را تنبيه كرده و بترساند وگرنه در آتش كه نمى برد.
🔥اينها كسانى هستند كه عظمت خدا را دليل نفى معاد مى دانند.مى خواهند به خدا معتقد باشند، در حالى كه هيچ اعتقادى به او ندارند. مى خواهند كه با عظمت او عذرى براى آزادى خودشان داشته باشند.
🔥در جواب اينها بايد گفت: اينكه خدا بزرگتر از آن است ...، در اين بحثى نيست. بحث در اين است كه خدا هستى را منظم آفريده و كسى كه در اين هستى حركت صحيحى نداشته باشد مى سوزد.
🔥درست مثل وقتى كه من كبريت را زير پيراهنم بكشم آتش مى گيرد.حال تو بگو: خدا بزرگتر از آن است كه مرا بسوزاند! و يا اينكه من ستمگرتر از آن بوده ام كه خيال مى كرده ام و من خودم را سوزانده ام!
🔥او قانون هايى را در هستى گذاشته و به من هم گفته است كه با آنها درگير نشو! راه و روش زندگى را هم برايم توضيح داده تا درگير نشوم.
🔥ولى منى كه درگيرى با آنها را خودم خواسته ام و خودم فساد به بار آورده ام، نمى خواهم بسوزم؟! چرا نسوزم؟! كه سوختن يك امر طبيعى است.
❛❛ عینصاد
📚 #حیات_برتر | ص ۵۵
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
👤: @torbat313
🏞 حقیقت صله رحم
✍🏻 عینصاد
❞ صلۀ رحم، تنها به اين نيست كه بيايى و چند دقيقه اى بنشينى و بروى. صلۀ رحم يعنى وصل كنى آنچه را كه باعث رشد آنها و جايگاه پرورش آنهاست و اتصال بدهى به يكديگر آنچه كه شما را زياد مىكند تا رحمها به يكديگر وصل بشوند و قربها به وجود بيايند و كثرتها و توليدها در نتيجۀ اين وصل، امكان پيدا كنند.
📚 #بهار_رویش | ص ۸۴
#️⃣ #عکس #عکس_نوشته #سیر_و_سلوک
▫️ @einsad
[تصویر 113.jpg]
🛑 نتیجه اعتماد و اعتقاد به خدا
آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:
ما با کاروان و کجاوه به «گناباد» میرفتیم. وقت نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
کارواندار گفت: بیبی! دو ساعت دیگر به فلان روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم.
مادرم گفت: نه! میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
کارواندار گفت: نه مادر. الان نگه نمیدارم.
مادرم گفت: نگهدار.
کارواندار گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم.
مادرم گفت: بگذار و برو.
من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
من هستم و مادرم.دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا میرسد و ممکن است حیوانات حمله کنند.
ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.
لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد.
در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید.
کنار جاده ایستاد و گفت: بیبی کجا میروی؟
مادرم گفت: گناباد.
او گفت: ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر.
مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم.
سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.
مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم!
در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است. ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت!
آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است.
مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم.
در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم.
.
.
🌹 جهت سلامتی و تعجیل در فرج مولانا حضرت بقیةاللهالاعظم (روحیوارواحالعالمینلترابمقدمهالفداء) صلواتی قرائت بفرمایید 🌹
.
📷 حضرات آیات بهلول و سیبویه
#علامه_بهلول
#آیت_الله_سیبویه
#نماز_اول_وقت
#علامه_طباطبایی #آیت_الله_بهجت
#استاد_فاطمی_نیا #آيت_الله_قاضی
#امام_عصر علیهالسلام
#امام_زمان علیهالسلام #مهدویت_بهجت #مسجد_سهله #سوخته_حق #اباعبدالله
#سیدالشهدا #امام_حسین #کربلا #اربعین
#قرآن #العبد_محمد_تقي_البهجة
#بهجت_العارفین #سیره_صالحان
#سیر_و_سلوک #سیره_علما #نصایح