#وقایع_بازار_کوفه
#اسارت_آل_الله
خبر ورود کاروان اسراء به کوفه
🌹 یادم هست وقتی در مدینه یا مکه بودیم، هر کاروانی که به شهر وارد میشد، شخصی جلوتر خبر کاروان را میداد و میگفت: کاروان کالاهای خوبی دارد و مردم برای خرید به سمت کاروان میآمدند. مثل اینکه اینجا هم شخصی جلوتر رفته بود و خبر اینکه ما به کوفه وارد میشویم را به مردم داده بود. شخصی جلوی کاروان ما فریاد میزد: «خارجیها را آوردند.» رقیه به من میگفت: ما که چیزی برای فروش نیاورده ایم، چرا او فریاد میزند و مردم را به سمت ما میآورد!؟ حتی لباسهای ما پاره است و پاهای ما نیز برهنه و تاول زده. حتی ما کفشی برای پوشیدن نداریم. وقتی به کوفه برسیم باید عمه برایمان لباس و کفش بخرد و از من میپرسید: خارجی یعنی چه؟
چون وارد کوفه شدیم جمعیتی را دیدیم که خوشحال بودند و ما را به یکدیگر نشان میدادند. سربازان بسیاری آنجا بودند و نمیگذاشتند مردم به ما نزدیک شوند. میترسیدند ما ماجرای کشته شدن پسر پیامبر|را برایشان بگوییم. به مردم به دروغ گفته بودند که ما علیه دین و قرآن برخاستهایم. باید ما میگفتیم که فرزندان پیامبر|هستیم و علیه یزید کافر قیام کردهایم. باید همهی مردم میفهمیدند که یزید و پدرش معاویه هیچ اعتقادی به اسلام ندارند.
بعضی از مردم را هم دیدم که بر ما اشک میریختند. مثل اینکه ما را شناخته بودند. عمه ام میگفت: پدر بزرگم علی× را در همین شهر کشته اند و عمه ام هم مدتی در این شهر درس قرآن میداده است. با خودم گفتم: شاید آنها شاگردان عمه ام زینب باشند و حداقل آنها جلو بیایند و ما را حمایت کنند و در منزلشان مهمان کنند تا قدری استراحت کنیم. عده ای لباس پارهی ما را به هم نشان میدادند و مسخره میکردند و میخندیدند.
در مسیری که به سمت قصر ابن زیاد، قاتل پدرم میرفتیم، زنی را دیدم که از بالای بلندی نگاهی به ما کرد. با بقیه نگاهش فرق داشت. نورانیت خاصی در صورتش موج میزد. به عمه ام گفت: شما از کدام اسیران هستید که اینقدر نورانی هستید؟ عمه ام گفت: «ما از اسیران آل محمّدیم». زن که مبهوت مانده بود، به سرعت هر چه مقنعه و پوشش داشت پایین آورد و بین ما پخش کرد.
🌹 . سار ابنسعد بسبایا أهل بیت رسول الله | فلما قاربوا الکوفة اجتمع أهلها للنظر الیهن، فأشرفت امرأة من الکوفیات، و قالت: من أی الأساری أنتن؟ فقلن لها: نحن أساری آل محمّد|. فنزلت من سطحها، فجمعت لهن ملاء، و أزرا، و مقانع، و هذه حال الزمان و نوائبه، فزینب العقیلة، و من معها من عقائل آل أبیطالب، بعد ما کن بالأمس فی الکوفة مقر خلافة أبیهن أمیرالمؤمنین، معززات مجللات، یدخلن الیوم الکوفة بزی الأساری، و تجمع لهن أحدی الکوفیات الملاء، و الأزر، و المقانع،لیتسترن بها عن أعین النظار.
الأمین، أعیان الشیعة، 613/ 1
🌺 کتاب مذبوح فرات؛ محمد حسین تابع منش صفجه 710
🌺 مناسب برای خواندن در مجلس در دهه ی دوم محرم
السلام علیک یاابا عبدالله
@torbatkarblA1402۲