eitaa logo
تربت کربلا
828 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
62 فایل
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله‌الحسین‌علیه‌السلام💔_ به "تربت کربلا" خوش‌آمدید🌱! ان‌شاءالله وعدهٔ همه ما کربلا ادمین کانال : @Mohammadbabaee69 لینک کانال: https://eitaa.com/torbatkarblA
مشاهده در ایتا
دانلود
خبر ورود کاروان اسراء به کوفه 🌹 یادم هست وقتی در مدینه یا مکه بودیم، هر کاروانی که به شهر وارد می‌شد، شخصی جلوتر خبر کاروان را می‌داد و می‌گفت: کاروان کالاهای خوبی دارد و مردم برای خرید به سمت کاروان می‌آمدند. مثل اینکه اینجا هم شخصی جلوتر رفته بود و خبر اینکه ما به کوفه وارد می‌شویم را به مردم داده بود. شخصی جلوی کاروان ما فریاد می‌زد: «خارجی‌ها را آوردند.» رقیه به من می‌گفت: ما که چیزی برای فروش نیاورده ایم، چرا او فریاد می‌زند و مردم را به سمت ما می‌آورد!؟ حتی لباسهای ما پاره است و پاهای ما نیز برهنه و تاول زده. حتی ما کفشی برای پوشیدن نداریم. وقتی به کوفه برسیم باید عمه برایمان لباس و کفش بخرد و از من می‌پرسید: خارجی یعنی چه؟ چون وارد کوفه شدیم جمعیتی را دیدیم که خوشحال بودند و ما را به یکدیگر نشان می‌دادند. سربازان بسیاری آنجا بودند و نمی‌گذاشتند مردم به ما نزدیک شوند. می‌ترسیدند ما ماجرای کشته شدن پسر پیامبر|را برایشان بگوییم. به مردم به دروغ گفته بودند که ما علیه دین و قرآن برخاسته‌ایم. باید ما می‌گفتیم که فرزندان پیامبر|هستیم و علیه یزید کافر قیام کرده‌ایم. باید همه‌ی مردم می‌فهمیدند که یزید و پدرش معاویه هیچ اعتقادی به اسلام ندارند. بعضی از مردم را هم دیدم که بر ما اشک می‌ریختند. مثل اینکه ما را شناخته بودند. عمه ام می‌گفت: پدر بزرگم علی× را در همین شهر کشته اند و عمه ام هم مدتی در این شهر درس قرآن می‌داده است. با خودم گفتم: شاید آنها شاگردان عمه ام زینب باشند و حداقل آنها جلو بیایند و ما را حمایت کنند و در منزلشان مهمان کنند تا قدری استراحت کنیم. عده ای لباس پاره‌ی ما را به هم نشان می‌دادند و مسخره می‌کردند و می‌خندیدند. در مسیری که به سمت قصر ابن زیاد، قاتل پدرم می‌رفتیم، زنی را دیدم که از بالای بلندی نگاهی به ما کرد. با بقیه نگاهش فرق داشت. نورانیت خاصی در صورتش موج می‌زد. به عمه ام گفت: شما از کدام اسیران هستید که اینقدر نورانی هستید؟ عمه ام گفت: «ما از اسیران آل محمّدیم». زن که مبهوت مانده بود، به سرعت هر چه مقنعه و پوشش داشت پایین آورد و بین ما پخش کرد. 🌹 . سار ابن‏سعد بسبایا أهل بیت رسول الله | فلما قاربوا الکوفة اجتمع أهلها للنظر الیهن، فأشرفت امرأة من الکوفیات، و قالت: من أی الأساری أنتن؟ فقلن لها: نحن أساری آل محمّد|. فنزلت من سطحها، فجمعت لهن ملاء، و أزرا، و مقانع، و هذه حال الزمان و نوائبه، فزینب العقیلة، و من معها من عقائل آل أبی‏طالب، بعد ما کن بالأمس فی الکوفة مقر خلافة أبیهن أمیرالمؤمنین، معززات مجللات، یدخلن الیوم الکوفة بزی الأساری، و تجمع لهن أحدی الکوفیات الملاء، و الأزر، و المقانع،لیتسترن بها عن أعین النظار. الأمین، أعیان الشیعة، 613/ 1 🌺 کتاب مذبوح فرات؛ محمد حسین تابع منش صفجه 710 🌺 مناسب برای خواندن در مجلس در دهه ی دوم محرم السلام علیک یاابا عبدالله @torbatkarblA1402۲