چندسال پیش یکی از همکلاسیام این موقع ها بود که فوت کرد،جاش توی کلاس خیلی خالی بود،مامانش زود پیر شد،کل کلاس با شیطونیاش شور و حال داشت،زنگای تفریح سر دسته ی بچه ها بود و گرگی بازی میکردن،خیلی ریزه میزه و بغلی بود ولی نیمکت آخر مینشست.
خیلی سختم بود روزی که رفتم بالا سر قبرش،واقعا سختم بود...