.
#شاه_چراغ
نذر شهادت
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
نقاره میزنند... نوای جنون کیست؟
بر سنگفرش صحن حرم خط خون کیست؟
آهنگ دیگریست که نقاره میزند
خون کبوتریست که فواره میزند
هنگامه تقرب حبلالورید شد
آنکس که داشت نذر شهادت شهید شد..
عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند
سرمست عطر یار، هوای جنون کنند
چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد
جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد
گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟
حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک
حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند
از گرد آفتاب حرم دورمان کند
همسنگریم و همدم و همراه و همقسم
آری به خون فاطمیون حرم قسم
✍🏻 محمدمهدی_سیار
🏴شاهچراغ
شهدای_حرم_شاهچراغ🏴
🇮🇷🏴
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
.
#شاه_چراغ
ما سینهزنان لب عطشان توایم
«ما زنده برآنیم که» گریان توایم
ما از خبرِ حمله... حرم... باز امشب...
یاد حرم و شام غریبان توایم
✍سید_مجتبی_شجاع
.
مداحی آنلاین - این سینه سرشار از درد و داغِ - رسولی.mp3
10.54M
⏯ #زمینه احساسی
🍃 این سینه سرشار از درد و داغِ
🍃 صاحب عزامون شاهچراغِ
🎤 #مهدی_رسولی
👌#شاه_چراغ
این سینه سرشار از درد و داغِ
صاحب عزامون شاهچراغِ
واویلا که چشمامون دریای خونه
حافظ باید واسمون روضه بخونه
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنن
آقو سلام علیک، آقو جوابم بده
آقو جوابی به این حرف خرابم بده
صحن قشنگت چون کربلامون
تقدیم تو شد دست گلهامون
هر دفعه دل منه که جا میمونه
سعدی باید برامون روضه بخونه
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به دهر
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
آقو سلام علیک، آقو جوابم بده
آقو جوابی به این حرف خرابم بده
ما یک عمر از همسایههاتیم
از نوکرای کاکو رضاتیم
کاش میشد که مارو هم قابل بدونی
مارو هم به این شهیدا برسونی
باید از گذشت از این دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با صورتی خونی، سوی حسین رفتند
زین سان بود زیبا، معراج انسانی
حسین ای جانم، ای جانم، ای جانم
38.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 برای شاهچراغ و شهیدانش
✍️ شاعر: سیده اعظم حسیینی
🎬 نماهنگ "قول مادرانه"
کودک کنار دستفروشی درنگ کرد
با دست اشارهای به حبابی قشنگ کرد
اصرار، کودکانه شد و چشمْ تنگ کرد
مادر! حبابساز برایم نمیخری؟
ذکر اذان به أشهدُ أنّ عَلی رسید
کودک شتاب مادر خود را چنین شنید
اوّل نماز، بعد زیارت، سپس خرید
یک قول مادرانه، نه یک حرف سرسری
همبازی شلوغ تمام فصول بود
پاکی کودکانهاش اذن دخول بود
در پیش هر فرشته جوازش قبول بود
رد میشد از شلوغی آغاز هر دری
بهبه! خوش آمدی!... کلمات همیشگی
لبخند خادم و شکلات همیشگی
پیچیده در حرم صلوات همیشگی
دیوارها نشسته به آیینهپروری
بازی، حریم امن حرم، شوق کودکی
قایم شدن کنار ستونها، یکییکی
بر سنگفرش، سرسرههای یواشکی
حالا رسیده نوبت بازی آخری
تیر آمد و شکافت صف ازدحام را
مادر؟ ستون؟... پناه بگیرد کدام را
جا میگذاشت کودکی ناتمام را
در ردّ خون ریخته بر سنگ مرمری
در فصل سرخ حرمله، بازی خراب شد
کودکْ تمام دلهره شد، اضطراب شد
در بهت کودکانهاش این صحنه قاب شد
خون میچکید گل به گل از زیر روسری
یکدفعه دید صحن حرم جور دیگری است
انگار نور هست ولی نور دیگری است
در اشتیاق آینهها شور دیگری است
آقا رسیده بود ولی جور دیگری
شالش ز هرچه باغ بهاری است باغتر
با زائران سادهی کوچک، ایاقتر
از آنچه میشناخته شاهِچراغتر
چشمش امامزاده، نگاهش پیمبری
کودک تمام گریه و بغض و بهانه بود
آقا نگاه مادر و گرمای خانه بود
آغوش گرم او حرم کودکانه بود
او را گرفت در بغل و گفت: بهتری؟
آماده بود مادر و بوی بهار داشت...
#شاه_چراغ
http://eitaa.com/torkiy