eitaa logo
کــانــالـ بــابـ الــحــوائجـ اشـــعــار نــاب مداحی و مولودی ترکی و فارسی
4.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
386 فایل
《هدف از ایجاد این کانال : ارائه بهترین اشعار مداحی ،روضه،مرثیه ،مولودی و... برای دسترسی هر چه سریع شما ذاکرین آل الله می باشد .》 💠خادم کانال : 💠🎤کربلائی سعید سلطانی 🔰 💠جهت ارتباط بامدیر کانال به آیدی زیر مراجعه فرمائید ⇃⇂ @saeid1370 ______☆______
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن و یا رحیم🥀 🏴@torkiy🏴 ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی ای امام‌ رضا آقا جانم... خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی قربون غریبیت برم‌ امام رضا... اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی شب شهادت امام رضاست... آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید... ( بعد منزل نبود در سفر روحانی) امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید... بریم کنار پنجره فولاد امام رضا... جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون... ساعتی بعد برمیگردم اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم دیگه با من حرف نزن... بدان کارم تمامه... یا صاحب الزمان... اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن... عبا روی سر کشیدن... حالشون منقلبه... هی روی زمین میشینه... هی بلند میشه... وارد حجره شد... صدا زد اباصلت... درها رو ببند... میخام تنها باشم... یه گوشه ای داخل حجره... این فرش ها رو کنار زد... روی زمین نشست... مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه و‌ناله میزنه... خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده... یه گوشه ای ایستاده... اباصلت میگه اومدم نزدیکتر... عرضه داشتم... من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید... فرمود اباصلت... اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده... از در های بسته هم عبور میده... میگه دیدم تا این‌ آقازاده وارد حجره امام رضا شد... حضرت خوشحال شدند... از جاشون بلند شدند ... هی صدا میزدند... پسرم خوش آمدی بابا... جوانم جواد... خوش آمدی بابا... فهمیدم میوه‌ی دل امام رضا... آقام جوادالائمه است... سر بابا رو در آغوش گرفت... دارن با هم نجوا میکنن ... عجب لحظات سختیه... امام رضا داره وصیت میکنه... اما طولی نکشید... یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند... صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد... اما خود امام رضا فرمودند... یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ همه روضه ها به کربلا ختم میشه... اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت... کربلا قضیه برعکس بود... ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت... آماده ای بگم یا نه... سپه کوفه و شام استاده به تماشای شه و شهزاده شه به روی پسرش افتاده همه گفتن حسین جان داده اومد کنار جوانش نشست... سر علی اکبرش رو به دامن گرفت... دلش طاقت نیاورد... سر جوانش رو به سینه چسباند... دید دلش طاقت نمیاره... لحظات آخره... خدایا... ابی عبدالله چکار کنه... علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده... یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند... هی صدا میزنه... عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان... بابا... اُف بر این دنیا بعد از تو علی... تسلای دل ابی عبدالله... ناله بزن یاحسین... الا لعنت الله علی القوم الظالمین 🏴@torkiy🏴
به نام خدا ➖➖➖➖➖➖➖ آجَرَکَ  الله   امام  زمان قافله شد وارد شام الامان سنگ به دامن همه در انتظار تا که به دروازه رسد کاروان سلسلهء آل عبا مانده اند در وسط حلقه نامحرمان عمه سادات ، دل آزرده از خنده و دشنام جفا پیشگان جای عزا ، هلهله سر داده اند شرم  نکردند از این کودکان سنگ به رأسِ گل زهرا زدند نیش زبان بر جگر دحتران آه از آن کوی  یهودی نشین بغض علی خفته به چشمانشان یاد درِ خیبر  و حیدر ، زدند سنگ جفا بر  سر شاه جهان آتش و خاکستر و سنگ  جفا رسم  پذیرایی  این  میزبان خون به دل عمه ی سادات  شد بس که جسارت شد از این مردمان کاش بدانند که او زینب است فاطمه ی دوم این  خاندان دختر  حیدر، یل خیبر شکن عالمه ی مکتب  زهرا  نشان عاقله ، در بین  زنان  عرب دانش دریایی او ،  بیکران گشته زمین از وَجَناتش ، خجل خَم شده در هر قدمش ، آسمان در  مَلَأ  عام  نبود   آشکار روی مَهَش بوده همیشه نهان وارث عِلم و عَلَم فاطمه است بانوی صبری که شده قهرمان اُمّ مصائب لقبش داده اند قامت زهرایی او شد کمان با همه ی غصه و درد و مِحَن خواری و ذلت نخریده به جان آنچه که در شام بلا دیده است برده از او قدرت وتاب و توان بزم شراب و سر خونین به تشت شد لب و دندان ، هدف  خیزران صبر دگر بر دل زینب نماند داد زمین را و زمان را تکان دوخته شد کام یزید پلید با دَم شمشیر برنده  بیان خطبه دندان شکن آغاز کرد هیبت زهرا و علی شد عیان کاخ ستم بر سرشان شد خراب سوخته شد جان ستم پیشگان بر رُخشان گَردِ  حقارت نشست تا که  شد اسرار حقیقت ، عیان داد  پیام  عَلَم  سرخ  را نایبه ی بر حقِ  پیغمبران خطبه دیگر، خود زین العباد خواند و شرر زد به دل شامیان گر چه میان غل و زنجیر بود رزمِ سخن کرد به تیغ  زبان مجلسشان را چو عزاخانه ساخت سید و  مولای  همه ، عابدان نیش به جانها زده شد جای نوش جام شراب همه شد شوکران مرثیه و روضه مقتل سرود ناله  کشیدند  همه  عرشیان گفت چه رسمی است دراین روزگار بر سر نیزه است ، سر میهمان این سرِ بر نیزه ، گل فاطمه است بند   دل   خاتم   پیغمبران این سرِ خونین ، پسر مرتضاست زاده آن پادشه اِنس و جان خطبه سجاد ، به آتش کشید قلب  سیاه  همه ی حاضران شکر خدا پرچم سرخ حسین جلوه گری می کند از هر کران هر که به زیر عَلَمش می رود می شود از خیل بلا در اَمان حال ، دلم کرب و بلایی  شده می رسد از راه صف زائران باز هم امسال نوشته ، حسین نام مرا  در  صف  جاماندگان تا برسم  با تو  حرم ،  اربعین دست به دامان تواَم عمه جان ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✍🏻رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲۵ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردرتلگرام👇 https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
بسم الله الرحمن رحیم... یا رحمن یا رحیم... 🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید 🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید ایام مصیبت پیغمبر خدا... و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب... کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است 🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی 🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه... دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه... 🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم دلت اینجا نباشه... با پای دل بریم مدینه... ای مدینه... عجب روزهایی رو دیدی... 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم امان از یتیمی ... مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه... زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده... هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... اشک میریزه... میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا... بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا... خیلی سخته برای خونواده ای... ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و... نتونن کاری کنن... هی رسول خدا بیهوش میشدن... هی به هوش می اومدن... بچه ها طاقت نیاوردند... حسن و حسین اومدن... خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر... رسول خدا رو در آغوش گرفتند... گریه میکنند... تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت چشمان مبارک رو باز کردند... فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... بگذار با بچه ها وداع کنم... حسنش رو در آغوش گرفت... حسینش رو در آغوش گرفت... لحظات آخره... دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره... هر طوری بود با بچه ها وداع کرد... یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و... راحت شدند... عرضه بداریم یا رسول الله... آقا... شما خیلی در دنیا اذیت شدید... خیلی به شما ظلم کردند... اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو‌ باز کردین... یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن... یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن... یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما... دل ها بسوزه... برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد ببینه... و الشمر جالس علی صدره شمر روی سینه حسین هر کجا نشستی صدا بزن... ای غریب حسین... یک نفر دیگه هم اومد کنار ابی عبدالله... خواهرش زینب کبری اومد کنار برادر... اما دیر رسید... از بالای تل زینبیه یه نگاه کرد دید دارن بردارش حسین رو سر میبرن... چکار کنه بی بی زینب، یا الله... دستهاش رو گذاشت روی سر... صدا زد... وا محمدا... واعلیا... یا رسول الله منو ببخشید آقا... چیزی نگذشت... یکدفعه زینب کبری ببینه... زمین و زمان بلرزه در اومد... هوا متغیر شد... نگاه کرد دید... سر حسینش روی نیزه... 🔸سری به نیزه بلند است در مقابل زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب الا لعنت الله علی القوم الظالمین کانال باب الحوائج اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی) لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy ---•••◇🔹️💢🔹️◇•••--- @torkiy
r61226a7110.pdf
حجم: 606.6K
🔰با سلام و ارادت و دعای خیر برای عزیزان مقاله استاد دکتر عبدالهادی مسعودی ریاست محترم دانشگاه علوم قرآن و حدیث قم درباره نحوست ماه صفر تقدیم می شود.
راز غربت نبی.pdf
حجم: 282K
🔖فیش منبر ویژه دهه آخر صفر 💠 با عنوان: "راز غربت نبی(صلی اللّه علیه وآله)" 🔹عناوین : ▫️از اول دعوا سرِ چه بود؟ ▫️آیا پیغمبر در میان شهری لامذهب و بی‌دین مبعوث شد؟ ▫️مردم مکه منتظران ظهور آخرین پیغمبر بودند ▫️شهر مکه مذهبی ترین شهر دوران قبل از ظهور اسلام ▫️فهرستی از خوبی‌های مردم مذهبی مکه ▫️معنای بت‌پرستی در دوران جاهلیت؛ این نبود که بت خالق و خدای من است ▫️معمّا کم‌کم حل می‌شود ▫️چرا دعوا سیاسی بوده است؟ ▫️غربت نبی در اوج قدرت برای حفظ آزادی