#مقتل_حضرت_حمزه علیه السلام
پس از پایان نبرد،رسول خدا(ص)سراغ حمزه را گرفت.اصحاب از شهادت حمزه به پیامبر خبر دادند.پیامبر(ص)شخصى را فرستاد تا پیکر او را شناسایى کند.
او رفت و جنازه ی حمزه را یافت اما وقتى دید بدن وى را تکه تکه کرده اند،نتوانست این خبر را به پیامبر برساند.درنتیجه،نزد پیامبر نیامد.
پس از مدتى انتظار،رسول خدا(ص) حضرت على (ع)را فرستاد.على(ع) نیز با دیدن آن صحنه ی دل خراش نتوانست خبر را به پیامبر بدهد. پس رسول خدا(ص) خود به جست و جوى بدن عمویش حمزه پرداخت.وقتى بالاى سر وى رسید و آن منظره را دید،اشک از چشمانش فرو ریخت و در سوگ او بسیار اندوهگین شد.
آن گاه با یک دنیا غم فرمود:
"هرگز در موقعیتى نبوده ام که به اندازه ی امروز مرا به خشم آورده باشد.پس چنانچه خداوند مرا بر قریش چیره کند،[به جاى حمزه] هفتاد تن از مردان آنان را خواهم کشت".
ناگاه جبرئیل از سوی خداوند چنین وحى آورد:
"وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرینَ.
اگر به مجازات مى رسانید،درست همان گونه باشد که مجازات شده اید و اگر صبر کنید این براى صبرکنندگان بهتر است".
و پیامبر که رحمةٌ للعالمین است بى درنگ فرمود:
"اى پروردگارم،صبر مى کنم".
سپس به پیکر مثله شده ی حضرت حمزه روى کرد و چنین فرمود:
"اى حمزه،ای عموى رسول خدا،اى شیر خدا و شیر رسولش،کارت نیکو بود و سختى ها را برطرف ساخت،تو از حریم رسول خدا حمایت و دفاع مى کردی تا آنجا که جانت را براى اسلام فدا ساختى.اینک در بهشت برین،در جوار رحمت حق قرار داری.اینک به خشنودى خدا دست یافته و جاودانه سعادتمند شده اى".
آن گاه ردایى را که بر دوش داشت روى جسد حمزه افکند.آن ردا بر قامت حمزه کوتاه بود به گونه اى که اگر سرش را مى پوشاند پاهایش بیرون مى ماند و اگر پاها را می پوشاند،سر مبارکش نمایان مى شد.پس به ناچار ردا را بر سر حمزه کشید و پاهایش را با گیاهان بیابان پوشاند.سپس فرمود:
"اگر نه آن بود که صفیه(خواهر حمزه) محزون مى شد یا این عمل پس از من سنت مى شد همانا جسد حمزه را میان صحرا مى گذاشتم که درندگان و مرغان هوا او را بخورند تا در روز قیامت از شکم آنان محشور شود زیرا مصیبت هر چه بزرگ تر باشد ثوابش بیشتر است".
📚تفسیر نمونه،ج۱۱،ص۴۹۴
به نقل از تفسیر عیاشی و در المنثور ذیل آیه ی ۱۲۶ سوره نحل
📚تفسیر نور الثقلین،ج۳،ص۹۵،ح۲۶۸
📚سیدمحسن الأمین العاملی،اعیان الشیعه،ج۶،ص۲۴۶
📚الإحتجاج علی اهل اللجاج،ج۱، ص۴۶۹
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#مقتل_حضرت_حمزه علیه السلام
این فاجعه به اندازه اى بزرگ بود که پیامبر (ص)عمه ی بزرگوار خویش صفیه را از دیدن جنازه ی برادرش که زنان مشرک آن را بازیچه ی هوس هاى خود قرار داده و مثله کرده بودند، بازداشت.
وقتى صفیه دختر عبدالمطلب به میدان نبرد آمد تا جنازه ی برادرش را ببیند،رسول خدا(ص)به پسرش،زبیربن عوام فرمود:
"به سراغش برو و او را برگردان تا آنچه بر سر برادرش آمده است،نبیند".
وى سراغ مادر رفت و گفت:مادرم!رسول خدا (ص) به تو فرمان مى دهد که بازگردى.
او گفت:چرا مرا بازگرداند در حالى که خود مى دانم که برادرم مثله شده و این در راه خداست و ما چه بسیار بر این امر خشنود و بردباریم و ان شاءالله صبر و خویشتن داری نشان خواهم داد.
پس زبیر نزد رسول خدا(ص)بازگشت و آن حضرت را از آنچه مادرش گفته بود آگاه ساخت. رسول خدا(ص)فرمود:
"راه او را باز بگذارید".
بدین ترتیب صفیه کنار جسد برادر آمد،بدان نِگریست و گریست،بر آن نماز گزارد،کلمه ی استرجاع بر زبان آورد و برایش آمرزش طلبید.
پیامبر نیز دردمندانه گریست.سپس برای حمزه مغفرت طلب کرد و فرمود: "اى حمزه،هرگز چنین مصیبت زده نخواهم شد و داغ مصیبت هیچ کس چون مصیبت تو نیست".
سپس پیامبر به صفیه رو کرد و فرمود:
"شاد باش که جبرئیل مرا خبر داده حمزه را در هفت آسمان،اسدالله و اسد رسوله خواندند".
📚ابن کثیر الحنبلی،البدایه والنهایه، ج۴،ص۴۲
📚اعیان الشیعه،ج۶،ص۲۴۶
📚الواقدی،المغازی،ج۱،ص۲۹۰
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#مقتل_حضرت_حمزه علیه السلام
وقتى که جنگ احد پایان یافت،وحشى،قاتل حمزه بنابر قرار آزاد شد و در مکه بود تا آن گاه که رسول اکرم(ص)مکه را فتح کرد.
دراین هنگام وحشى از ترس جانش به طایف گریخت.وقتى طایف نیز به دست مسلمانان فتح شد،وحشى در پى آن بود که به شام برود و از دریا گذشته به مکان هاى دورى برود که دیگر آوازه ی لشکر اسلام را نشنود.
یکى از دوستانش گفت:نمى توانى از چنگ سپاهیان محمد(ص)بگریزى،راه نجات تو این است که مسلمان شوى.او نیز ناگزیر نزد پیامبر (ص)آمد و شهادتین بر زبان جارى کرد.
حضرت فرمود:"تو وحشى نیستى؟" عرض کرد: چرا،من وحشى هستم فرمود:"چگونه حمزه را کشتى؟" وحشى عین جریان را بازگفت. پیامبر متأثر شد و فرمود:
"تا زنده ای روی تو را نبینم،زیرا مصیبت جان گداز عمویم حمزه به دست تو انجام شده است".
وحشى تا زمان ابوبکر ظاهر نشد و در حکومت او هنگام جنگ با"مسیلمه ی کذاب"حربه اى به سوی او پراند و وى را کشت،مسلمانان از قتل مسیلمه خوش حال شدند.وحشى مى گفت: بهترین خلق را من کشتم و بدترین خلق را نیز من کشتم.
شرکت وحشى در نبرد مسیلمه مطلبى است که خودش ادعا مى کند ولى ابن هشام مى گوید:
وحشى در پایان عمر به سان زاغ سیاهى بود که براثر شراب خوارىِ پیوسته،مسلمانان از او متنفر بودند،در زمان خلافت عمر،چندین بار شراب خورد و او را حد زدند.سرانجام نیز از ترس مجازات متوارى شد.براثر عمل هاى ناشایست نامش را در دفتر ارتش خط زدند و عمر خطاب مى گفت:قاتل حمزه نباید در سراى دیگر رستگار شود.
او در زمان خلافت معاویه پیرى خرفت و کودن شده بود و به سبب شراب خوارى،مسلمانان از او متنفر بودند.
📚اسد الغابه فی معرفه الصحابه،ج۵، ص۸۳
📚ابن هشام،السیره النبویه،تحقیق مصطفی السقاء،ج۲،ص۶۹،۷۲
📚ابن کثیر الحنبلی،البدایه والنهایه،ج۴،ص۲۵
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#مقتل_حضرت_حمزه علیه السلام
پس از پایان نبرد،رسول خدا(ص)سراغ حمزه را گرفت.اصحاب از شهادت حمزه به پیامبر خبر دادند.پیامبر(ص)شخصى را فرستاد تا پیکر او را شناسایى کند.
او رفت و جنازه ی حمزه را یافت اما وقتى دید بدن وى را تکه تکه کرده اند،نتوانست این خبر را به پیامبر برساند.درنتیجه،نزد پیامبر نیامد.
پس از مدتى انتظار،رسول خدا(ص) حضرت على (ع)را فرستاد.على(ع) نیز با دیدن آن صحنه ی دل خراش نتوانست خبر را به پیامبر بدهد. پس رسول خدا(ص) خود به جست و جوى بدن عمویش حمزه پرداخت.وقتى بالاى سر وى رسید و آن منظره را دید،اشک از چشمانش فرو ریخت و در سوگ او بسیار اندوهگین شد.
آن گاه با یک دنیا غم فرمود:
"هرگز در موقعیتى نبوده ام که به اندازه ی امروز مرا به خشم آورده باشد.پس چنانچه خداوند مرا بر قریش چیره کند،[به جاى حمزه] هفتاد تن از مردان آنان را خواهم کشت".
ناگاه جبرئیل از سوی خداوند چنین وحى آورد:
"وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرینَ.
اگر به مجازات مى رسانید،درست همان گونه باشد که مجازات شده اید و اگر صبر کنید این براى صبرکنندگان بهتر است".
و پیامبر که رحمةٌ للعالمین است بى درنگ فرمود:
"اى پروردگارم،صبر مى کنم".
سپس به پیکر مثله شده ی حضرت حمزه روى کرد و چنین فرمود:
"اى حمزه،ای عموى رسول خدا،اى شیر خدا و شیر رسولش،کارت نیکو بود و سختى ها را برطرف ساخت،تو از حریم رسول خدا حمایت و دفاع مى کردی تا آنجا که جانت را براى اسلام فدا ساختى.اینک در بهشت برین،در جوار رحمت حق قرار داری.اینک به خشنودى خدا دست یافته و جاودانه سعادتمند شده اى".
آن گاه ردایى را که بر دوش داشت روى جسد حمزه افکند.آن ردا بر قامت حمزه کوتاه بود به گونه اى که اگر سرش را مى پوشاند پاهایش بیرون مى ماند و اگر پاها را می پوشاند،سر مبارکش نمایان مى شد.پس به ناچار ردا را بر سر حمزه کشید و پاهایش را با گیاهان بیابان پوشاند.سپس فرمود:
"اگر نه آن بود که صفیه(خواهر حمزه) محزون مى شد یا این عمل پس از من سنت مى شد همانا جسد حمزه را میان صحرا مى گذاشتم که درندگان و مرغان هوا او را بخورند تا در روز قیامت از شکم آنان محشور شود زیرا مصیبت هر چه بزرگ تر باشد ثوابش بیشتر است".
📚تفسیر نمونه،ج۱۱،ص۴۹۴
به نقل از تفسیر عیاشی و در المنثور ذیل آیه ی ۱۲۶ سوره نحل
📚تفسیر نور الثقلین،ج۳،ص۹۵،ح۲۶۸
📚سیدمحسن الأمین العاملی،اعیان الشیعه،ج۶،ص۲۴۶
📚الإحتجاج علی اهل اللجاج،ج۱، ص۴۶۹
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#مقتل_حضرت_حمزه علیه السلام
این فاجعه به اندازه اى بزرگ بود که پیامبر (ص)عمه ی بزرگوار خویش صفیه را از دیدن جنازه ی برادرش که زنان مشرک آن را بازیچه ی هوس هاى خود قرار داده و مثله کرده بودند، بازداشت.
وقتى صفیه دختر عبدالمطلب به میدان نبرد آمد تا جنازه ی برادرش را ببیند،رسول خدا(ص)به پسرش،زبیربن عوام فرمود:
"به سراغش برو و او را برگردان تا آنچه بر سر برادرش آمده است،نبیند".
وى سراغ مادر رفت و گفت:مادرم!رسول خدا (ص) به تو فرمان مى دهد که بازگردى.
او گفت:چرا مرا بازگرداند در حالى که خود مى دانم که برادرم مثله شده و این در راه خداست و ما چه بسیار بر این امر خشنود و بردباریم و ان شاءالله صبر و خویشتن داری نشان خواهم داد.
پس زبیر نزد رسول خدا(ص)بازگشت و آن حضرت را از آنچه مادرش گفته بود آگاه ساخت. رسول خدا(ص)فرمود:
"راه او را باز بگذارید".
بدین ترتیب صفیه کنار جسد برادر آمد،بدان نِگریست و گریست،بر آن نماز گزارد،کلمه ی استرجاع بر زبان آورد و برایش آمرزش طلبید.
پیامبر نیز دردمندانه گریست.سپس برای حمزه مغفرت طلب کرد و فرمود: "اى حمزه،هرگز چنین مصیبت زده نخواهم شد و داغ مصیبت هیچ کس چون مصیبت تو نیست".
سپس پیامبر به صفیه رو کرد و فرمود:
"شاد باش که جبرئیل مرا خبر داده حمزه را در هفت آسمان،اسدالله و اسد رسوله خواندند".
📚ابن کثیر الحنبلی،البدایه والنهایه، ج۴،ص۴۲
📚اعیان الشیعه،ج۶،ص۲۴۶
📚الواقدی،المغازی،ج۱،ص۲۹۰
#حضرت_حمزه
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#مقتل_حضرت_حمزه علیه السلام
وقتى که جنگ احد پایان یافت،وحشى،قاتل حمزه بنابر قرار آزاد شد و در مکه بود تا آن گاه که رسول اکرم(ص)مکه را فتح کرد.
دراین هنگام وحشى از ترس جانش به طایف گریخت.وقتى طایف نیز به دست مسلمانان فتح شد،وحشى در پى آن بود که به شام برود و از دریا گذشته به مکان هاى دورى برود که دیگر آوازه ی لشکر اسلام را نشنود.
یکى از دوستانش گفت:نمى توانى از چنگ سپاهیان محمد(ص)بگریزى،راه نجات تو این است که مسلمان شوى.او نیز ناگزیر نزد پیامبر (ص)آمد و شهادتین بر زبان جارى کرد.
حضرت فرمود:"تو وحشى نیستى؟" عرض کرد: چرا،من وحشى هستم فرمود:"چگونه حمزه را کشتى؟" وحشى عین جریان را بازگفت. پیامبر متأثر شد و فرمود:
"تا زنده ای روی تو را نبینم،زیرا مصیبت جان گداز عمویم حمزه به دست تو انجام شده است".
وحشى تا زمان ابوبکر ظاهر نشد و در حکومت او هنگام جنگ با"مسیلمه ی کذاب"حربه اى به سوی او پراند و وى را کشت،مسلمانان از قتل مسیلمه خوش حال شدند.وحشى مى گفت: بهترین خلق را من کشتم و بدترین خلق را نیز من کشتم.
شرکت وحشى در نبرد مسیلمه مطلبى است که خودش ادعا مى کند ولى ابن هشام مى گوید:
وحشى در پایان عمر به سان زاغ سیاهى بود که براثر شراب خوارىِ پیوسته،مسلمانان از او متنفر بودند،در زمان خلافت عمر،چندین بار شراب خورد و او را حد زدند.سرانجام نیز از ترس مجازات متوارى شد.براثر عمل هاى ناشایست نامش را در دفتر ارتش خط زدند و عمر خطاب مى گفت:قاتل حمزه نباید در سراى دیگر رستگار شود.
او در زمان خلافت معاویه پیرى خرفت و کودن شده بود و به سبب شراب خوارى،مسلمانان از او متنفر بودند.
📚اسد الغابه فی معرفه الصحابه،ج۵، ص۸۳
📚ابن هشام،السیره النبویه،تحقیق مصطفی السقاء،ج۲،ص۶۹،۷۲
📚ابن کثیر الحنبلی،البدایه والنهایه،ج۴،ص۲۵
#حضرت_حمزه
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy