🔰 #شب_جمعه
#گریز_روضه_شهدایی
💠مصائب حضرت اباعبداللهالحسین(ع)
🏴بوسهای از زیر گلو..
🔖خاطره: مادر شهید «مهدی منصوب» آخرین دیدار خود را با جگرگوشهاش اینگونه روایت میکند:
🔹«برای بدرقه مهدی در آخرین اعزامش به راهآهن رفته بودیم. نمیدانم چه شد که در هنگام وداع، ناخواسته به یاد این وصیت حضرت زهرا(س) خطاب به حضرت زینب(س) افتادم که فرموده بودند: در روز عاشورا که من نیستم، از طرف من زیر گلوی حسین(ع) را ببوس.
🥀این صحبت که از ذهنم گذشت، به آقا مهدی گفتم: مادر بیا تا زیر گلویت را ببوسم و به تأسّی از عقیله بنیهاشم(س) بوسهای بر گلوی او زدم. وقتی پیکر مطهرش را آوردند دیدم جای بوسه آخر ترکش خورده بود.» بر دل این مادر چه گذشت؟ فقط خدا میداند.
♨️روضه و گریز: اما عالمی به فدای غربت عزیز فاطمه(س)؛ آن لحظهای که داشت به میدان میرفت، یکدفعه از پشتسر صدای آشنایی شنید که میگفت: «مَهلاً مَهلاً یَابنَالزَهراء». خواهرش زینب(س) بود که میخواست به وصیت مادر زیر گلویش را ببوسد.
🌀 لا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ
کاری کردند با حسین فاطمه(س) که وقتی زینب(س) به کنار پیکر برادرش آمد با تعجب صدا زد:
«أ أنتَ أخِی؟! أ أنتَ ابنُ اُمِّی؟!؛ آیاتو همان برادر من هستی؟ آِیا تو پسر مادر من هستی؟»
🚩ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم!
آیا تویی برادر من؟ نیست باورم
🚩با آنکه در جوار تو یک عمر بودهام
نشناسمت کنون، که تو هستی برادرم
«استاد انسانی»
|#شهدا #سیدالشهداء
#شب_جمعه
📚منابع:
📖مقتل شهدای دفاع مقدس_محمدباقر نادم
📖تذکرةالشهداء
📖موسوعةالامامالحسین(ع)