eitaa logo
توشه313
2.8هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
7هزار ویدیو
8 فایل
کجای تاریخ وایسادی جبهه ات و مشخص کن ✨️ اللهم عجل لولیک الفرج ❣️ راه شهدا ادامه دارد ⚘️ کپی آزاد ، آقا تنهاست ❣️
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹‏دانشجوی عزیزی که مدام با تکه کلام «عوضش ‎ داریم» تو جمع ها خوشمزگی میکنی؛ به این عکس کلاس دانشگاه کابل خیره شو تا بفهمی نعمت امنیت تو قلب خاور میانه یعنی چی! 🔴 @tosheh313
هدایت شده از  توشه313
🗣خانوووووووووم......شماره بدم؟ 🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟ 💁♂ ‌چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟ ☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️ بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔 🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد... 🌸روزی به امامزاده ی نزدیک رفت… 👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️ 🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد خسته… انگار فقط آمده بود کند… دردش گفتنی نبود…!!! 🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد‌‌‌ وارد شد و کنار ضریح نشست🌸 😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️ 😭خدایا کمکم کن… ☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… 👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان کنن!!!‼️ 😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند… 💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شد… اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! 😯 انگار محترم شده بود… تعقیبش نمی کرد!‼️ 🌼احساس کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام شده باشه!!!! 🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود! 🌿یک لحظه به خود آمد… 🌸دید را سر جایش نگذاشته…!☺️ 🥀@tosheh313
📸 رهبرانقلاب: هر یک نفری که توی خیابان می‌آید، به سهم خود دارد به امنیت کشور و ملت و حفظ دستاوردهای انقلابش کمک میکند. https://eitaa.com/tosheh313
🔴حکایت قدر عافیت و 🔻یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند و نیز در همان کشتی بهلول و جمعی دیگر بودند. غلام از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریه و زاری می‌نمود. مسافران از گریه و زاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت نماید، بازرگان اجازه داد. بهلول فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسید او را بیرون آوردند. غلام از آن پس به گوشه ای ازکشتی ساکت و آرام نشست. اهل کشتی از بهلول سوال نمودند در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد؟ بهلول گفت: این غلام قدر عافیت و امنیت این کشتی را نمی دانست و چون به دریا افتاد فهمید که کشتی جای امن و آرامی است. پ.ن: حکایت آشنای این روزها...! @tosheh313🌻