اگر سر سفره کسی به شما بگوید «سدیم کلراید را بده» چه میکنید؟ نمک همان NaCl است. همانطور که "باران"، H2o. اما ما «نمک» را برای توصیف چهره و لحن و حتی دست بهکار میبریم؛ میگوییم چهره نمکین، یا بانمک و... همانطور که اسم فرزندمان را باران میگذاریم. نه آنگاه که چهره و لحن کسی را بانمک توصیف میکنیم و نه آنگاه که دختر بچهای را باران صدا میکنیم، به جدول مندلیف و عناصر و خواص آنها توجهی نداریم. ما در جهان زبان خود، در اُنس و قرب چیزها درکی شاعرانه از آنها داریم ولی برای کسی که جهانش با تکنولوژی نظم گرفته و صورتبندی شده، این معانی که هایدگر آنها را تفکر شاعرانه می نامد، غایب میشود. ما بواسطه تکنولوژی، از جهان شاعرانه بیرون افتادهایم و جهان برای ما سرد شده است.
حالا حتی «مادر» که شاعرانه ترین چیز زندگی است، به «جنس مونثی که ما را زاییده» فرو کاسته شده و «عسل» که استعاره شیرینترین چیزهاست، به مادهای چسبان حاوی فلان آنزیم که از ماتحت یک حشره بیرون آمده تحویل میشود. بودن ما در جهان، بودن «با» چیزهاست و این چیزها در زبان ما پیدا و معنادار هستند. ما کنار چیزها حضور داریم و با آنها مانوسیم قبل از آنکه هر کدام از آنها را بواسطه چیزی مثل ذهن خودبنیاد شناسا و بر اساس دانستههای پیشین خود از جغرافیا و زیستشناسی و فیزیک و... به عنوان ابژه شناسایی مورد تحلیل قرار دهیم.
ما آنگاه که شاعرانه زندگی میکنیم انسانها و چیزها را دوست میداریم چون در متن یک داستان هستیم. درک تکنولوژیک به همان اندازه که انسان را در موضع فاعل خودبنیاد شناسا قرار میدهد، امکان دیدن زیبایی و شنیدن داستان را از انسان میگیرد و جهان را سرد میکند. عشق، امکان دیدن زیبایی و شنیدن داستان جهان است.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
(حافظ)
به تعبیر دیگر درک تکنولوژیک از عالم، حضور ما در عالم را منتفی میکند. ما «غایب» میشویم. درک تکنولوژیک، چیزهای پیرامون ما را ناپدید میکند و ما معلق و بیخانمان میشویم. این سر راست ترین تعریفی است که میتوان از نیهیلیسم ارائه کرد.
#یادگاری
#نیهیلیسم #شعر
#یامین_پور
با بازنشر پست ها از ما حمایت کنید
👇
╭━━⊰🌙⊱━━╮
🆔 @https://eitaa.com/ttanineyas
╰━━⊰🌙⊱━━╯
🔻چرا ایرانیها "یه کتی" راه رفتن را دوست دارند؟
امروز در کلاس تاریخ تفکر و تمدن در باب مقایسه ماجرای دنکیشوت در قرن ۱۷ و فرهنگ فتوت و عیّاری در ایران حرف زدم. اینکه سروانتس این کتاب را به عنوان مرثیهای بر مرگ شوالیهها نوشت. ناکجاآبادی که دیگر از ابَر مردها و شجاعان و جنگجویان که حامی عدالت و فقرا هستند، خبری نیست.
آنچنان که در ایران جوانمردی و عیاری و پهلوانی و قلندری از معنای درونی که نوعی گره خوردگی به تصوف و ملامتیان بود تا حدودی به وادی لوطیها و داشها فرو افتاد. اما محبوبیت تاریخی عیاران و پهلوانان چه در فرهنگ ملامتیگری و مرام ناموسپرستی و چه در فُرم ظاهریاش که اندام ورزیده و شلنگ انداختن هنگام راه رفتن است، باقی ماند.
سینما هم ما از الباقی این محبوبیت تاریخی در خلق شخصیتهایی مثل قیصر بهره بردند، هرچند که همین شخصیتها خود مرثیهای بودند بر فقدان تاریخی پهلوانان حقیقی و لِه شدن مقلدان آنها زیر دست و پای مدرنیتهای که فضیلت را در سوداگری و لذتطلبی خلاصه کرده بود.
با ظهور انقلاب اسلامی حقیقت فتوّت و پهلوانی که با هنر رزم و جنگاوری و شجاعت و پاکچشمی پیوند داشت در فرهنگ دفاع مقدس مجدداً بازتولید شد، در آنسو به مدد فیلمفارسی و نمایشهای رو حوضی و... خاطرهای از فُرم تاریخی لوطیگری که تهی از باطن معنوی شده بود در "یه کتی" راه رفتن و شلنگ انداختن و کلاه و سبیل و... به حیاتش ادامه داد.
حافظ و سایر بزرگان حکمت و هنر ما تلاش بسیار کردند تا از حقیقت باطنی این مرام والا در برابر ظواهر ریاکارانه و فُرم تهی از معنا محافظت کنند؛
نه هرکه طرف کُله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
#یادگاری
#داستان_فراموشی
#یامین_پور
✅ کانال #طنین👇
🆔 @ttanineyas
تفکر، حرکت از ظاهر است به باطن؛ از موجود به وجود. در این حرکت، هنگامیکه با امر غیرقابل محاسبه (نااندیشیدنی) مواجه میشویم، امکان خروج از عقلانیت مادی محاسبهگر را پیدا میکنیم. اما امر غیر قابل محاسبه چیست؟ عدم، مرگ، حرمان و عجز انسان.
پس تفکر حقیقی ایستادن در نقطه غیرقابل محاسبهی مرگ و عجز است؛ همانجا که انسان خود و همه چیز را هیچ و معلّق و بیبنیاد میبیند. این ناچیزی و تعلیق سرآغاز درک و حضور وجود مطلق و نامتناهی است؛ آنگاه كه احساس یک نیاز عمیق به این وجود نامتناهی جوانه میزند، دعای حقیقی از عمق زمین جان میجوشد. پس دعا، اگر جوشش اضطرار از درون باشد و نه فقط لفظ، عالیترین شکل تفکر است.
#یادگاری
#یامین_پور
عضو کانال طنین هستید؟ 👇
╔═🍃🌺🍃══════╗
🆔 @ttanineyas
╚══════🍃🌺🍃═╝