به خون شستند بیت ذات پاک حق تعالی را
الا ای اهل عالم عاقبت کشتند مولا را
چه دیدید از علی جز مهربانی مردم دنیا
چرا کشتید آن تنهاترین تنهای دنیا را
شما با کشتن مولا امیرالمؤمنین کشتید
محمّد را علی را انبیا را بلکه زهرا را
بگرد ای ماه از خون جگر اخترفشانی کن
خبرکن زین مصیبت چاه و نخلستان خرما را
الا ای داغداران علی آیید در کوفه
تسلا در غم مولا دهید آن پیر اعما را
ز پا افتاد با رخسار خونین بتشکن مردی
که در بیت خدا بگذاشت بر دوش نبی پا را
فلک یک زخم بر فرق امیرالمؤمنین دیدی
ندیدی بر دل مجروح او زخم زبانها را؟
طبیبا جای مرهم اشک ریز از دیدگان خود
علی از دست رفته کن رها دیگر مداوا را
علی روز ولادت بوسه زد بر دست عباسش
شب قتل علی عباس بوسد دست بابا را
اگر آلودهای «میثم» چه غم داری علی داری
خدا بخشد به روی غرقه در خون علی، ما را
#غلامرضا_سازگار
امشب صدای نالۀ، مولا نیامد
تنهای شهر خویش در صحرا نیامد
امشب تمام نخل های کوفه مردند
آب از سرشک دیدۀ مولا نخوردند
امشب به هر ویران سرا با اشک خونین
طفل یتیمی سفره ای را کرده رنگین
ای نخل ها معشوق صحرا را ندیدند
ای چاه ها آیا صدایش را شنیدید؟
بیمار درد و غم، طبیبت را چه کردی
ای پیر نابینا، حبیبت را چه کردی؟
ای باخبر از درد خاموشان کجائی
ای مشعل بزم فراموشان کجائی
امشب به چاه کوفه دادت را نگفتی
حتی اذان بامدادت را نگفتی
فزت و رب الکعبه ات در گوش مانده
امشب چراغ مسجدت خاموش مانده
افلاکیان ذکر علی با هم گرفتند
مرغابیان هم تا سحر ماتم گرفتند
طفلی که دیشب تا سحرگاهان نخفته
ویرانه را با اشک خونین ترک گفته
از هر کسی جویای احوال تو می گشت
در کوچه های کوفه دنبال تو می گشت
کامش گرسنه جان پاکش از بدن سیر
در دست های خالی اش ظرفی پر از شیر
رنگش چو مهتاب شب از صورت پریده
در ظرف شیرش گشته جاری اشک دیده
او پشت در پیوسته با تو راز میکرد
تو مرغ روحت از بدن پرواز میکرد
دردا که از فرق تو خون بر خاک دادند
پیشانیت را تا به ابرو چاک دادند
اعمال صبح قدر را آغاز کردند
از فرق خونین تو قرآن باز کردند
با آنهمه خوبی که عمری از تو دیدند
سر و قدت را از ستم در خون کشیدند
در سجده حقت را ادا کردند افسوس
فرق منیرت را دو تا کردند افسوس
آهت شرر بر قلب سنگ خاره میزد
خون از سر نورانیت فوّاره میزد
ای کشته در محراب از فرط عدالت
خوش بر شما دادند پاداش رسالت
از تیغ زهر آلوده و از ضرب سیلی
روی تو گلگون، روی زهرا گشت نیلی
روزی که با هم در سقیفه عهد بستند
فرق تو و پهلوی زهرا را شکستند
تشییع تو تشییع زهرا شد شبانه
هم دفن تو هم دفن او شد مخفیانه
این راز در دامان صحرا بود مخفی
هم دفن تو هم دفن زهرا بود مخفی
قبر تو ای تا صبح روز حشر مظلوم
آخر برای دوستانت گشت معلوم
دردا که یاران عقدۀ دل وانکردند
چون قبر زهرای تو را پیدا نکردند
اینک زجا خیز و به جسم شیعه جان ده
آن تربت گم گشته را بر ما نشان ده
#غلامرضا_سازگار
اي مزار غريب چار امام
اي بهشت بقيع بر تو سلام
عطر گلهاي احمدي داري
لاله هاي محمدي داري
داغ دلهاي ما نشانه ي توست
اي بسا دُر که در خزانه ي توست
چار خورشيد را هم آغوشي
غرق نوري و باز خاموشي
خاک تو تربت ائمه ي ماست
سند غربت ائمه ي ماست
همه شب شمع انجمن داري
تو در آغوش خود حسن داري
شهر تو شهر سيد الشهداست
سرمه ي چشم اولياء خداست
قبله ي جان ساجدين داري
در بغل زين العابدين داري
آن امامي که وقت راز و نياز
گريه اش داد آبرو به نماز
دُرّ احمد به سينه گوهر توست
باقر اهل بيت در بر توست
اين حريم امام ناطق ماست
اين مزار امام صادق ماست
اي بقيع غريب راست بگو
تربت فاطمه کجاست بگو
ناله زن از جگر، بگو همه را
که کجا مي زدند فاطمه را؟
تو بگو در کنار قبر رسول
چه کسي تازيانه زد به بتول
پر کن از ناله دشت و صحرا را
جان زهرا! که کشت زهرا را؟
تو بگو روي فاطمه نيلي است
تو بگو جاي ضربت سيلي است
گل نشکفته ي اميد کجاست
تربت محسن شهيد کجاست
در کجا شد ز جور اهل فتن
تيرباران تن امام حسن؟
در کجا بر چهار نخله ي ياس
گريه مي کرد مادر عباس؟
در کجا مي کشيد با دل چاک
صورت چار قبر بر روي خاک
گر چه ويرانه اي ، دل آرايي
تو معطر به اشک زهرايي
چون هم آغوش اين بدنهايي
مثل زهرا هميشه تنهايي
اين امامان حقيقتي دگرند
مرده نه ، که ز زنده ، زنده ترند
مرده دل ها که سخت کور و کرند
از حيات شهيد بي خبرند
شهدا عمر جاودان دارند
که در آغوش حق مکان داند
جسم شان گر چه در ديار گِل است
روحشان هم کلام اهل دل است
بعد از آني که شد جدا از تن
سر يحيي مگر نگفت سخن؟!
يوسف آن پيرهن که مي پوشيد
چشم يعقوب را شفا بخشيد!
روح پاک عزيز پيغمبر
نيست از جامه ي نبي کمتر؟
کعبه سنگ است ليک محترم است
چون خداوندگار را حرم است
حرم اوليا حريم خداست
خانه ي گل نه ، کعبه ي دل ماست
ما اگر سنگ و خاک مي بوسيم
ياد جانهاي پاک مي بوسيم
نصّ قرآن بود مودّت ما
اين بود معني محبّت ما
حبّ ما حبّ اولياي خداست
از محبّت حساب شرک جداست
«ميثم» از دوستيّ آل رسول
مي شود طاعتت به حشر قبول
#غلامرضا_سازگار
تا به وصف حمزه بگشايم زبان
مي سزد گردد سرا پايم زبان
حمزه يعني شير شيران احد
خشم و فرياد دليران احد
حمزه يعني يک جهان صدق و صفا
حمزه يعني جان نثار مصطفي
اين شنيدم هند از خشم و غضب
کرد وحشي را به نزد خود طلب
گفت در اين جنگ باشد کام من
تشنه ي خون يکي از اين سه تن
يا محمد را به تيغ خشم زن
يا علي يا حمزه را از پا فکن
ديد آن ناپاک در حين قتال
قتل احمد يا علي باشد محال
تاخت هر سو در صف ميدان جنگ
کرد قصد جان حمزه بي درنگ
حمله کرد از راه نا مردي ز پشت
شير شيران را به ضرب نيزه کشت
آن خروشان شير ختم المرسلين
پيکرش چون کوه شد نقش زمين
هند با خشم و غضب سويش شتافت
پهلويش را از دم خنجر شکافت
بس که زان مظلوم در دل کينه داشت
آن جگر را در دهان خود گذاشت
خواست تا دندان فشارد، بي درنگ
آن جگر در کام او گرديد سنگ
نور مهر و نار سفّاکان کجا؟
خون پاک و کام ناپاکان کجا؟
من ندانم داغ آن آزاد مرد
با دل پيغمبر اکرم چه کرد؟
ديده ام پرپر دو باغ ياس را
جسم حمزه پيکر عباس را
داشت در دل داغشان را فاطمه
گه به صحرا ي احد، گه علقمه
سنگ و کوه و دشت و صحرا گريه کرد
بر مزار هر دو زهرا گريه کرد
داغ آن بر قلب پيغمبر نشست
داغ اين پشت برادر را شکست
تا که باران ز آسمان آيد فرود
بر لب عباس از «ميثم» درود
#غلامرضا_سازگار
#ماه_صفر
#امام_رضا علیه السلام
#مرثیه
#غزل
مسافری که اجل گشت همسفرش
سفر رسیده به پایان در آخر صفرش
هنوز آید از آن حجره ی غریب به گوش
صدای ناله ی آهسته ی پسر پسرش
چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند
که پاره ی جگرش، پاره پاره شد چگرش
اگر چه کار گذشته، اجل شتاب مکن
جواد آمده از ره به دیدن پدرش
ز اشک های جوادالائمه پیدا بود
که شسته دست دگر از جهان محتضرش
پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش
پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش
#غلامرضا_سازگار
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7