eitaa logo
تاریخ تفکر تمدن
156 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
116 فایل
مطالب تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آدرس کانال : @ttt1400 تبلیغ و تبادل نداریم. ارتباط با ادمین: @mohammaddostmr جیمیل : @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">mohammaddostmr@gmail.com کانال های دیگر ما: @sss1400 @ggg1400
مشاهده در ایتا
دانلود
با این حال در آن دوران نیز این‌گونه نبود که همه افراد محلی و بومی به این تازه‌واردان عرب، نظر لطف داشته باشند. روزنامه نیویورک‌تایمز طی مقاله‌ای که در ماه می ۱۸۹۰ چاپ کرد، در توصیف سوریه کوچک آورده است: «گداهای فلاکت‌زده مارونی به این محله هجوم می‌آورند.» از سوی دیگر یکی از اعضای هیات تحریریه همین روزنامه در سال ۱۹۰۳ ضمن تحسین «ادب و متانت اهالی این محله» اظهار نظر می‌کند که رفتار این مردم و حال و هوای محله سوریه کوچک او را به یاد داستان‌های چسترفیلد، نویسنده و سیاستمدار بریتانیایی می‌اندازد. او در چند سطر بعدی نوشته خود صحنه‌های رمانتیک یک کافه عربی را این‌گونه آورده است: «دور تا دور میزهای این کافه مردانی نشسته‌اند که چشمانی سیاه و پوستی زیتونی‌رنگ دارند و با این چهره و قیافه به راحتی می‌توانند به مدل‌هایی برای شاهکارهای هنری بدل شوند.» با این حال در آن زمان نیز این مهاجران و پناهجویان برای برخورداری از اهمیت و احترام و امکانات، مبارزه سختی در پیش روی خود داشتند؛ زیرا در همان زمان نیز گاهی از آن سوریه کوچک به عنوان مرکز جوانان لات و اوباش خیابانی و گاه به عنوان مسکن سوری‌هایی که «تن به هیچ قانونی نمی‌دهند» و «افرادی بدون ملیت و هویت مشخص» یاد می‌شد. یک نویسنده آمریکایی در همان دوران از مقاومت و امتناع این تازه‌واردان عرب در برابر یادگیری و تکلم به زبان انگلیسی گله می‌کند و نویسنده‌ای دیگر از کمبود امکانات برای تدریس دروس زبان محلی و بومی نوشته است. حتی نویسنده و خبرنگاری مانند کرامول چایلد نیز گاه همه آن تعریف و تحسین‌های خود از زیبایی‌های این مهاجران سوری را فراموش کرده و بارها به هنگام گشت‌زنی در خیابان‌های این محل رای و نظر خود درباره این همسایگان عرب را تغییر داده و حکمی دیگر داده است. او در یادداشت‌های خود می‌آورد: «تنها چند خانه آن‌سوتر مردان پیر و خانواده‌هایی پرجمعیت را می‌بینیم. بچه‌های به غایت کثیف با مادران فربه و پدران کارگر خود در آنجا سکونت دارند. در سراسر نیویورک کوچه و خانه‌ای کثیف‌تر از این وجود ندارد.» این تضاد تنها به دیدگاه‌های این نویسنده و خبرنگار و همکاران وی خلاصه نمی‌شد؛ زیرا در آن زمان هنوز هویتی به نام شهروندان سوریه آن‌گونه که امروز می‌شناسیم اصولا وجود نداشت. ساکنان محله‌ای که از آن با عنوان سوریه کوچک یاد می‌شد، در واقع از منطقه‌ای که امروزه سه کشور اردن، فلسطین و لبنان را در خود جای داده است به آمریکا آمده بودند. به همین خاطر ساکنان سوریه کوچک در واقع خاستگاه‌های فرهنگی و اجتماعی متفاوتی داشتند اما همگی آنان از امپراتوری فروپاشیده عثمانی گریخته بودند. بر پایه برآوردهای موجود تا سال ۱۹۱۰ نزدیک به ۶۰ هزار مهاجر از آن منطقه به ایالات متحده آمریکا آمدند و در همان حال که در میان مهاجران به اصطلاح سوری قدیمی‌تر، بازرگانان بسیار موفقی وجود داشت، این گروه از تازه‌واردان بیشتر به گدایی در محله‌های عقب‌افتاده نیویورک مشغول بودند. به نوشته کرامول چایلد محله موسوم به سوریه کوچک بیشتر به نقطه‌ای آکنده از سکون شبیه بود که با «روح ناآرام و الیت» این متروپل میلیونی سنخیتی نداشت و در تضاد با آن بود. با این حال هر شب میهمانانی از سراسر این شهر برای خوردن «گوشت گوساله پیچیده‌شده در برگ‌های درخت مو» و شراب قرمز سوری به این محله می‌آمدند و در کافه‌های همین محله بود که حلقه کوچکی از روشنفکران نیز شکل می‌گرفت و از دل همین حلقه بود که بعدها علاوه بر انتشار سه روزنامه عرب‌زبان، اولین رمان بزرگ عربی - آمریکایی یعنی «خالد» نوشته امین الریحانی منتشر شد؛ اما چیزی نگذشت که این دنیای کوچک و موازی عربی با مشکل مواجه شد. در آن زمان روزبه‌روز بر شدت و حدت ایدئولوژی‌های نژادپرستانه و هراس از سوسیالیسم افزوده می‌شد و پس از پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم بود که ایالات متحده آمریکا بارها قانون مهاجرت را تغییر داد و آن را سختگیرانه‌تر کرد. بدین ترتیب بود که شمار مهاجران ورودی به آمریکا در سال‌های دهه بیست قرن گذشته کاهشی ۸۵ درصدی نشان می‌داد. منبع: اشپیگل
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ طنزپرداز آمریکایی: 📍چیزی که امروز در آمریکا درجریانه هر جای دیگه اتفاق می‌افتاد، آمریکا به اونجا حمله می‌کرد....!
✅این هم یکی دیگر از نشانه های در غرب 💠امروز هم وقتی زنی با مردی ازدواج می کند و به خانه شوهر میرود حتی نام خانوادگی او عوض میشود و نام خانوادگی مرد را برخود می گذارد. 💠زن تا وقتی نام خود را دارد که نکرده است وقتی شوهر کرد نام خانوادگی زن به نام خانوادگی مرد تبدیل می شود این رسم غربی هاست. 💠در کشور ما این طور نبوده، هنوز هم نیست. زن خانوادگی خودش را با خودش حفظ می کند و لو بعد از ازدواج. آن نشانه همان فرهنگ قدیمی است که مرد سرور زن است.
‏۱-منشی خزانه داری ۲-دادستان کل ۳-منشی امنیت سرزمینی ۴-مدیر اطلاعات ملی ۵-رییس ستاد کاخ سفید ۶-وزیر خارجه ۷-معاون وزیر خارجه ۸-مسئول سیاست خارجی ۹-مسئول اداره تکنولوژی ۱۰-دبیر آژانس امنیت مرکزی هر ۱۰ مقام برترِ دولت بایدن از قومِ برگزیده، برگزیده شده اند ‎
بایدن پیش از تحلیف به کلیسا رفت و دعا کرد و پس از تحلیف هم اولین جایی که رفت گورستان نظامیان بود تا ادای احترام کند و سپس راهی کاخ سفید شد.حالا فرض کنید رئیس جمهور 1400 قبل از مراسم تحلیف به مسجد برود و بعد از آن هم بر سر مزار شهدا. رسانه های غربی چه ها نمیکنند!
در فلات شمال مرکزی مکزیک منطقه ای به اسم Bolsón de Mapimí قرار گرفته و چیزی که درباره این منطقه عجیبه این است که در آن ۵۰ کیلومتر منطقه بیابانی وجود دارد که به منطقه سکوت معروف است. در واقع اینجا جایی است که سه ایالت «چی وا وا»، «دورانگو» و «کواویلا» به هم می رسند و حدود ۶۵۰ کیلومتر تا جنوب شهر «ال پاسو» در ایالت تگزاس فاصله دارد. منطقه زمین های بایر مکزیک جایی دورافتاده است بطوری که نزدیک ترین شهر به آن شهر کوچک Ceballos است که در فاصله ۴۰ کیلومتری آن قرار دارد. مردمی که در شهرهای اطراف این بیابان زندگی می کنند از زمان های قدیم افسانه هایی را درباره این منطقه شنیده اند. جالب است که تعدادی از افسانه ایی که درباره این بیابان وجود دارندهم اثبات شده اند با این وجود تمام داستان هایی که درباره این بیابان گفته شده همچنان افراد زیادی را شگفت زده می کند. منطقه سکوت افسانه ها از کجا شروع شد؟ اولین شایعات درباره این منطقه از دهه ۱۹۳۰ شروع شد زمانی که خلبانی به اسم سارابیا مجبور شد تا به خاطر ناهنجای های رادیویی، فرود اضطراری داشته باشد. سارابیا یکی از خلبان های این منطقه بود که در هنگام پرواز متوجه شد که در قسمت هایی از این بیابان هواپیما به درستی کار نمی کند، انگار چیزی جلوی درست کار کردن هواپیما را می گرفت. سال ها گذشت تا اینکه در سال ۱۹۶۴، یکی از مهندسین شرکت نفت دولتی مکزیک به اسم «هری دی لا پنا» در حال بررسی بیابان بود تا محل مناسبی را برای لوله کشی نفتی به سمت ایالت «چی وا وا » پیدا کند. او در حال اکتشافات خود بود که ناگهان به منطقه سکوت رسید و متوجه این نکته شد که ارتباطات رادیویی او مختل شده است. نخستین بار همین مهندس بود که به این منطقه لقب منطقه سکوت داد و از آن زمان تا به حال، همه این منطقه را به نام منطقه سکوت می شناسند. از آن جایی که او علاقه زیادی به کشف این مکان داشت بارها به این منطقه برگشت تا آن پدیده را تکرار کند. چیزی که او متوجه شد این بود که منطقه سکوت و این تداخلات رادیویی ثابت نیست و جای آن تغییر می کند به طوری که او دقیقا نتوانست منطقه تداخل رادیویی را مشخص کند. گزارش هایی که درباره تداخل امواج در این ناحیه به گوش می رسید باعث شد تا همه اینجا را به عنوان مکانی اسرار آمیز و عجیب بشناسند. اما اتفاقاتی که سال ها بعد در این منطقه افتاد افسانه ها و شایعات درباره این منطقه را روز به روز بیشتر کرد. جاذبه های عجیب همه این شایعات باعث شد تا تیمی راهی ین منطقه شود تا درباره آن تحقیق کند، آن ها سریعا متوجه شدند که یک چیزی تمامی ارتباطات آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد و بدون ارتباط و مکالمه درست هماهنگی بین اعضای تیم مشکل تر می شد. در این محل حتی چیزی بیشتر از تداخل امواج رادیویی اتفاق می افتاد بطوریکه حتی سیگنال های تلویزیونی هم قطع می شدند. نتیجه ای که نظریه پردازان به آن رسیدند این بود که در اینجا میدان های مغناطیسی یک منطقه تاریکی را شکل داده اند که هیچ تکنولوژی مدرنی در آن جا قابل استفاده نیست. در واقع اینجا جایی بود که بیسیم و رادیو از کار می افتادند و هیچ انتقال الکترومغناطیسی انجام نمی شد. بیابان عجیب مکزیک پدیده های عجیب و غریب دیگر به غیر از داستان هایی که درباره نبود سیگنال های رادیوی و نبود امکان حرف زدن در این منطقه وجو داشت گزارشات عجیب و غریب دیگری هم از این ناحیه شنیده می شد. بعضی از آن ها قابل باور بودند اما برای بسیاری از آن ها هیچ توضیح مشخصی وجود نداشت. داستان هایی مثل دیدن نورهای عجیب و غریب و هواپیماهای مثلثی در آسمان تا ناپدید شدن افراد زیادی در این منطقه باعث شده که اینجا به یکی از عجیب ترین مکان های دنیا تبدیل شود. یکی از دلایلی که برای توجیه این منطقه آورده اند اما هنوز به اثبات نرسیده این است که در این منطقه حجم زیادی از مواد مغناطیسی و اورانیوم هست که همین سطح زیاد مواد معدنی باعث شده تا در این منطقه هیچ سیگنالی وجود نداشته باشد. بسیاری از شهاب سنگ هایی که به اتمسفر زمین نزدیک می شوند از آهن و فلزت دیگر تشکیل شده اند و جذب میدان های معناطیسی می شوند با این حال کارشناسان متوجه شده اند که این منطقه نسبت به دیگر مناطق شهاب سنگ های بیشتری را جذب نکرده است. یکی دیگر از عجایب منطقه سکوت این شایعه است که در اینجا سه نفر زندگی می کنند که لباس های عجیبی به تن دارند که اصلا مناسب منطقه ای بیابانی نیست آن ها مانند بومی ها به طور سلیس اسپانیایی حرف می زنند و از کسانی که به این منطقه رفته اند تقاضای آب می کنند اما به نظر می آید که هیچ وقت غذا نمی خورند! معماهای زیادی درباره اتفاق های عجیب و غریب منطقه سکوت وجود دارد عده ای هم داستان ها و شایعاتی که پشت سر این بیابان هست را خنده دار می دادند.
🔴چیز مهمی نیست، نگران نشوید! یکی از آثار هنری انگلستان است با قلموی ایجاد قحطی و گرسنگی روی بوم بنگلادش و هندوستان! با ۵ میلیون کشته! همان اثری که در ایران با مرگ ۹ میلیون ایرانی خلق کردند. همین انگلیسی های متمدن و با فرهنگ و نایس... ✍️ علیرضا گرائی
🎥اگر نبودند، امروز سینما و دوربینی نبود!!! 📌 « » را بشناسیم... ┅┅❅❈❅┅┅
🔴سبک زندگي ايرانيان در اوايل قرن چهاردهم، به روايت يک مستشار آمريکايي 🔸آرتور ميلسپو، مستشار معروف آمريکايي و همه کاره مسائل مالي ايران در سال‌هاي 1301 تا 1306 و همچنين سال‌هاي 1321 تا 1323، در جايي از کتابي که با عنوان « «مأموریت آمریکایی‌ها در ایران» نوشته است، شرحي کوتاه از و خلقيات مردم ايران در يک قرن قبل بيان میکند که صرف نظر از برداشت درست يا نادرست او از روحيات و خلقيات ما ايرانيان، توجه به آنها جالب است: 🔸«دو کیفیت اجتماعی که به ندرت در ایران یافت می‌شود، پشتکار و است... حقیقت این است که کم‌کاری، غیرفعال بودن و امروز و فردا کردنِ ایرانی‌ها بسیار تأثرانگیز است. یک ایرانی کارهایش را با آرامی و با فراغ‌خاطر انجام می‌دهد و توجه او به فلسفه و ادبیات خیلی بیشتر از امور شغلی‌اش است. اغلب اوقات خود را به صحبت کردن، مخصوصاً دربارۀ سیاست تلف می‌کند. حرف‌های او بیشتر مربوط به مسائل و اشخاصی است که اصولاً ربطی به کار او ندارند... 🔸یکی از مهم‌ترین معایب کارمندان ایرانی تعلل و ناتوانی آن‌ها در مواجهه با مشکلات است. شرکت‌کنندگان در کنفرانس‌ها به ندرت کسانی‌اند که کاردان باشند و برای تحمیل نظرات خود پافشاری کنند. ... این اشخاص با کمال میل با هر پیشنهادی که باعث عقب‌افتادن کارها و بی‌نتیجه شدن تصمیمات شود، موافقت می‌کنند... 🔸ایرانی‌ها به هیچ وجه خود را بردۀ ساعت نمی‌دانند و برای وقت ارزشی قائل نیستند و به طور کلی زندگی را به صورت اوقات حساب‌شده‌ای از زمان در نظر نمی‌گیرند... در قهوه‌خانه‌ها و کاروانسراها، در کنار خیابان‌ها و جاده‌ها گروه‌گروه از مردم ایران لم داده و صحبت می‌کنند و قلیان می‌کشند... در پیاده‌روها یا کنار جاده‌ها اغلب به کارگران یا کشاورزانی برمی‌خوریم که زیر آفتاب خوابیده‌اند. ایرانی‌ها در هر کاری که داشته باشند، عجله‌ای در انجام آن ندارند. اگر کنفراسی بناست ساعت چهار تشکیل شود، کار خود را ساعت پنج‌ونیم آغاز می‌کند. ... 🔸حس میهن‌پرستی و مسئولیت اجتماعی در اغلب ایرانی‌ها تکامل نیافته است... هزاران ایرانی برای امور مختلف به وزارت مالیه مراجعه می‌کنند که اغلب بجز ادعای مالی یا توصیه برای برادر، پسر، برادرزاده یا درخواست تخفیف مالیاتی انتظار دیگری ندارند. این عده حاضرند برای رسیدن به خواستۀ خود حقیقت را نادیده بگیرند و جز به منافع خود و خانوادۀ خویش به چیز دیگری توجه ندارند...» احمد حسین شریفی
🔸نتیجه‌ی علم منهای دین (مباحثه با رئیس مجلس آلمان)🔸 رئیس‌ مجلس آلمان در دوره آقای خاتمی به ایران آمد. آن موقع بحث روز، گفتگوی تمدن‌ها بود و ایشان هم روی این مسئله مانور می‌داد. زمانی که خواست موضوع گفتگوی تمدن‌ها را شروع کند من گفتم که می‌خواهم در ابتدا سؤالی از آقای رئیس‌ مجلس بپرسم. گفتم اگر ۲ نفر با هم دعوا می‌کردند و یک نفر سومی آمد به هر کدام‌یک چوب داد، آیا به این دو نفر خدمت کرده است یا خیانت؟ او ترسید که اگر بگوید خیانت کرده من مچ او را می‌گیرم که شما در دوره جنگ به عراق و ما کمک می‌کردید. برای رئیس مجلس هم، چنین گافی خیلی سخت است. یک جوانی [در مجلس] بود که گفت من عضو حزب سوسیالیست هستم و جزو نماینده‌ها بود. این جوان دیگر حوصله نکرد و گفت جواب شما روشن است و این فرد به هر دو نفر خیانت کرده است. ایشان (رئیس مجلس) هم ناچار شد که بگوید خیانت کرده است. البته بعد من دل او را آرام کردم و گفتم که سؤال من سیاسی نیست. من می‌خواستم بگویم که نتیجه علم منهای دین، این است. اینکه دائم توی سر دین می‌زنند و می‌گویند که دین باعث عقب‌افتادگی است، یک‌بار هم به دین فرصت دهید که از خودش دفاع کند. دانش که تاج افتخار بشریت است تابه‌حال چه‌کار برای بشریت کرده است؟ بشر در ابتدا الف بود و ب. دانش آمد و دائم یکی به این داد و یکی به آن. بعد از این‌که این فرد قبول کرد که چنین اقدامی خیانت است، سؤال دوم را مطرح کردم. گفتم شما معتقدید که آیا اول باید یک نفر را مسلح کرد و بعد او را اصلاح کرد یا این‌که اول او را اصلاح کرد و بعد مسلح کرد؟ در پاسخ به این سوال هم کمی این پا و آن پا کرد و بعد گفت اول و بعد . گفتم خب شما که می‌گویید ابتدا باید اصلاح و بعد مسلح شود اگر کسی اصلاح نشده مسلح شد باید او را خلع سلاح بکنیم یا خیر؟ او هم ناچار شد که بگوید باید خلع سلاح کنیم. گفتم پس آن چیزی که می‌تواند جامعه را اصلاح کند ۳ چیز است: خلع سلاح فاسدها، اصلاح و تسلیح. این‌که ما بیاییم و با یکدیگر حرف بزنیم،‌ اما هیچ ضمانت اجرایی نداشته باشیم چه اهمیتی دارد؟ دیدید که گفتگوی تمدن‌ها هم کم‌کم خاموش شد. آیت الله حائری شیرازی
بی اعتمادی به اطرافیان ترس از خودی نادرشاه در ماه‌های پایانی عمر در اوج خشونت حکومت می‌کرد و به دلایلی چند به تمامی سردارانش سوءظن داشت. نادر شبی رئیس آن‌ها را احضار کرد و چنین گفت: من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم. حکم می‌کنم فردا صبح همه آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند ابقا نکنید. حیات من در خطر است و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم. نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده، نادر را از میان بردارند. تا پاسی از شب رفت، مواضعین به خیمه چوکی، دختر محمدحسن‌خان قاجار، که نادر آن شب را در سراپرده او بود، رو آوردند. ترس به آنان چنان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه را نکردند. فقط محمد خان قاجار، صالح خان و یک شخص متهور دیگر وارد شدند و چوکی تا متوجه آن‌ها شد نادر را بیدار کرد. نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید. پایش در ریسمان چادر گیر کرد و درافتاد. تا خواست برخیزد، صالح خان ضربتی وارد آورد و یک دست او را قطع کرد. سپس محمد خان قاجار سر نادر شاه را از تن جدا ساخت. (بامداد یکشنبه ۱۱ جمادی‌الثانی ۱۱۶۰ برابر با ۲۸ خرداد ۱۱۲۶ خورشیدی)