هدایت شده از تا انتهای افق
تبریک سال نو به زبان هلندی
از دو هفته مانده به سال نو صداهای مهیب از سطح شهر به گوش می رسید.
اما دیشب این صداها به اوج خودش رسید.
تحویل سال نو میلادی مثل کشور ما نیست که هر سال بر اساس محاسبات دقیق ساعت و دقیقه و ثانیه اش مشخص شود و متفاوت باشد. هرسال ساعت ۱۲ نیمه شب روز اول ژانویه لحظه تحویل سال است.
بخاطر کرونا مرکزی را برای نورافشانی و آتش بازی اعلام نکردند و پیشنهاد داده بودند که به پشت بام ها برویم تا آتش بازی را از دور ببینیم.
ساعت که ۱۲ شد تمام آسمان پر نور شد و در کمترین زمان ممکن تمام فضا را دود فرا گرفت.
باز خب شادی بود و خوشایند بود و ما هم از پشت بام خانه شاهد این خوشحالی بابت ورود به سال جدیدشان بودیم. تقریبا کسی در خیابان دیده نمی شد اما خیلی ها در حیاط خانه خود آتش روشن کرده بودند یا نورافشانی های کوچک مخصوص خودشان را داشتند.
فضا کاملا جمعی از شب چهارشنبه سوری ما و نورافشانی ها به مناسبت های مختلف بود.
این نورافشانی تا شاید یک ساعت ادامه داشت و کم کم فروکش کرد و همه پراکنده شدند.
اما مشکل از این زمان به بعد بود. ساعت از یک گذشته بود اما امکان خوابیدن نبود. انقدر صداهای مهیب می آمد که من فقط به بیماران، کودکان، افراد مسن و خانم های باردار فکر می کردم.
باز تصور کردم بلاخره تمامش می کنند و حدود ساعت یک و نیم بود که خوابیدم اما تا خود روشن شدن هوا این صداهای مهیب موردی ادامه داشت و برای هرموردش از خواب می پریدم و برخیش انقدر بلند بود که شیشه های ساختمان تکان می خورد و محصولش سردرد بسیار سنگین شد...
با خودم می گفتم از این نظر هم باز دم برگزار کنندگان چهارشنبه سوری کشورم ایران گرم که حداقل نهایت سروصدا از ۹ شب تا حدود ۱۲ شب است. و واقعا تا قبل از تجربه #هلند شنیدن صداهای آتش بازی و ... سوء تفاهم بود...
بعد هرچه فکر کردم دیدم چنین تجربه ای را در فرانسه نداشتم و فرانسوی ها فقط دقایقی لحظه تحویل سال نورافشانی دارند و تمام.
از دوست هلندی که جویا شدم گفت خرید و فروش وسایل آتش بازی در فرانسه ممنوع است و فقط توسط شهرداریها به مناسبت انجام میشود اما در هلند آزاد است و محصولش این شده که می بینید. بعد هم می گفت هرساله تعدادی بخاطر ساخت دست ساز این مواد منفجره و آتش زا چشم و دست خود را از دست می دهند...
بعد گفت: شب سال نو که افراد آزادند هرکس هرجا دوست دارد آتش بازی کند تمام صندوق های پستی را مهر و موم می کنند چون بچه ها به این صندوق ها هم رحم نمی کنند و در آن سیگارت و ... می اندازند و میفرستندش رو هوا.
و باز من به زور قانون و جریمه فکر کردم. شهر به این آرامی باور نکردنی بود در شبی که مجاز و آزاد به ایجاد سرو صدا بود و هیچ منع قانونی نبود، چه غوغایی راه انداختند. بدون ذره ای اهمیت دادن به آرامش و سلامت مردم که در چه شرایطی در منازلشان این ساعات را باید سپری کنند. در حالی که فردی که متقی (خودنگهدار) است هرجای دنیا باشد رعایت حال همسایه و مردمی که پیرامونش زندگی می کنند را -طبق آموزه هایش - شرط اول هر نوع شادی کردن یا به شکل کلی هر نوع فعالیت می داند.
و در این میان یاد پدرم افتادم...
وقتی نوجوان بودم و اصرار می کردم که یک دار قالی بخرم اجازه نمی داد و می گفت آن شانه ای که روی فرش می کوبی صدای بلندی دارد و صدایش ممکن است همسایه پایینی را اذیت کند یا از ۹ شب به بعد اجازه نداشتیم جاروبرقی را روشن کنیم چون شاید همسایه قصد داشته باشد زود بخوابد و صدای جاروبرقی آزارش بدهد. یا حق استفاده از تردمیل را شبها نداشتیم و نباید روی دور تند روی آن می دویدیم و یا از بچگی نباید در خانه می دویدیم چون ممکن بود برای همسایه اذیت کننده شود...
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند
@ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
وقتی گفته میشود اگر حقیقت را نگویی و برایش هیاهو نکنی دستخوش تحریف می شود یعنی اینکه، وقتی پرسیدند چرا برای ماجرای کربلا ۱۴۰۰ سال است که به سر و سینه می زنید و صدایتان را تا رسیدن به همه ی جهان بلند کردهاید جواب میدهیم: چون برای ماجرای «غدیر»مان این کار را نکردیم و آن شد که نباید می شد. انحراف و تحریف عمیق و تغییر مسیر تاریخی که میتوانست شکل دیگری امروز داشته باشد و اینکه اگر غدیر درست به گوش همه رسیده بود اصلا تحریفی نمی شد که کربلایی به وقوع بپیوندد.
فیلم «امپراطوری خورشید» را دیدیم. ماجرای زدن بمب به هیروشیمای ژاپن، البته از نگاه آمریکاییها.
در این فیلم می بینید که چه هنرمندانه البته هنر آلوده شده، نشان میدهد که بمب اتمی در واقع نجات جهان از دست ژاپنیهایی بود که اگر قدرت را به دست می آوردند به صغیر و کبیر رحم نمی کردند.
شاید باشند کسانی که فیلم را که میبینند دلشان برای انگلیسی ها و آمریکایی ها کباب شود و حس تنفر نسبت به ژاپنیها در وجودشان شکل بگیرد و بعد شاید بگوید حقش بود این ژاپن با این همه جنایت و وحشیگری...
این واقعیت هالیوود است. تحریف تاریخ و تحویل دروغ به ملت خود و مردم جهان.
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📊 روند رواداری مذهبی در جهان به کدام سو است؟
شاید تصور عمومی این باشد که در چند دهه اخیر جهان به سمت رواداری بیشتر در امور عقیدتی و مذهبی حرکت می کند. اما گزارش ها حاکی از دگرگونی متفاوتی است. مرکز پژوهشی Pew (10 نوامبر 2020، 20 آبان 1399) گزارشی از روند تغییرات محدودیت های دولتیِ مذهبی و خصومت های اجتماعیِ مذهبی در جهان از سال 2007 تا 2018 را منتشر کرد که نشان میدهد محدودیت های دولتیِ مذهبی در سال 2018 به بالاترین سطح خود طی این سال ها رسیده و خصومت اجتماعیِ مذهبی هم رشد کرده است. این مرکز از سال 2007 این دو شاخص را با اندازه گیری مجموعه ای از زیر شاخص ها اندازه گیری می کند.
🔺شاخص محدودیت دولتیِ مذهبی (GRI= Government Restriction Index) قوانین حکومتی، پلیس و اقداماتی که عقاید و اعمال مذهبی را محدود می کند اندازه می گیرد. این شاخص 20 مورد از محدودیت ها شامل تلاش های حکومت برای منع عقاید مذهبی، ممنوعیت تغییر مذهب، محدود کردن موعظه [مراسم مذهبی] یا برخورد ترجیح آمیز با یک یا چند گروه مذهبی خاص می شود.
🔺شاخص خصومت اجتماعی مذهبی (SHI= Social Hostilities Index) اقدامات خصومت آمیزی را در بر میگیرد که افراد، سازمان ها و گروه های مذهبی ای انجام میدهند که حکومتی نیستند. از جمله کشمکش های مسلحانه و تروریستی مرتبط با مذهب، خشونت جمعی یا فرقه ای، آزار در مورد پوشش به دلایل مذهبی، یا دیگر رفتارهای ارعاب آمیز یا اهانت آمیز مرتبط با مذهب. این شاخص از 13 مورد تشکیل شده است.
✳️ یافته های کلیدی گزارش اخیر Pew:
✅ همچنان که در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا سطح متوسط محدودیت های دولتی مذهبی ادامه داشته است، منطقه آسیا و اقیانوسیه بیشترین افزایش در محدودیت های دولتی مذهبی را داشته است.
برای مثال در برمه (میانمار) آوارگی و جابجایی هزاران نفر اقلیت مذهبی ادامه داشت، و در ازبکستان حداقل 1500 مسلمان به خاطر افراطی گری یا عضویت در گروه های ممنوع زندانی ماندند.
✅ خصومت های اجتماعی به آهستگی در سال 2018 کاهش یافت، اگرچه نزدیک به حداکثرش در سال 2017 باقی ماند.
بخشی از این کاهش در سال 2018 به گزارش های کمتر حوادثی مربوط می شود که در آن بعضی گروه های مذهبی (معمولا گروه اکثریت در یک کشور) مانع دیگر گروه های مذهبی (معمولا اقلیت مذهبی) برای اظهار عقاید مذهبی خود شدند. در جهان، 53 کشور (27% کل کشورهای مورد مطالعه) سطوح «بالا» یا «خیلی بالا»ی خصومت اجتماعی مذهبی را داشتند.
✅ در بین 25 کشور که پرجمعیتترین کشورها بودند، چین، هند، مصر، اندونزی، پاکستان و روسیه بالاترین سطح محدودیت های دولتی مذهبی را داشتند.
در بین 198 کشور مورد مطالعه، با ترکیب دو متغیر «محدودیت دولتی مذهبی» و «خصومت اجتماعی مذهبی»، چین بالاترین سطح محدودیت ها را دارد. چین همچنین بالاترین سطح محدودیت دولتی مذهبی، و هند بالاترین سطح خصومت اجتماعی مذهبی را در میان 198 کشور دارد.
✅ در بین پنج منطقه مورد مطالعه، تنها منطقه [قاره] امریکا «افزایش» سطح خصومت اجتماعی مذهبی را تجربه کرد.
این در حالی است که به طور کلی در منطقه [قاره] امریکا در مقایسه با سایر نقاط دنیا کمترین میزان خصومت اجتماعی مذهبی دیده میشود. خصومت اجتماعی در آسیا و اقیانوسیه ثابت ماند و در افریقای جنوب صحرا، اروپا و خاورمیانه و شمال افریقا، کاهش یافت.
✅ دولت های اقتدارگرا بیشتر محدودیت های مذهبی ایجاد میکنند.
✅ مسیحیان و مسلمانان همچنان در بیشتر کشورها آزار می بینند.
🔸 نمودارهای گزارش ۲۰۲۰
🔸پستهای پیشینم در همینباره در کانال نیمنگاه جامعهشناختی:
🔹 ایران جامعه مداراگر: نگاهی به گزارش ۲۰۱۹ مرکز پیو
https://t.me/nedarazavichanne
l/711
(هرگونه خشونت کلامی و لعن و اهانت علنی به مقدسات دیگران که حاکی از تعصبات فرقه ای خودخواهانه و ناشی از عقده و عقیده پرستی است، در ایران یک عمل خطرناک، ضدامنیتی و غیراخلاقی است و از سوی مراجع ذی صلاح و مقامات ارشد مذهبی منع شده است.)
🔹نگاهی به گزارش ۲۰۱۷ مرکز پژوهشی پیو
https://t.me/nedarazavichannel/481
🔹نگاهی به گزارش ۲۰۱۵ مرکز پژوهشی پیو
https://t.me/nedarazavichannel/97
ماخذ:
🔹Government restrictions on religion around the world reached new record in 2018
🔹 SAMIRAH MAJUMDAR
🔹NOVEMBER 10, 2020
🔹#Pew
✅#روح_علمی در پژوهشگر واقعی
🔻فرق است میان عالم بودن و روح علمی داشتن. ای بسا افرادی كه روح علمی دارند ولی عالم نیستند و ای بسا كسانی كه عالمند و روح علمی ندارند. عالم واقعی آن كسی است كه علمش با روح علمی توأم باشد.
مقصود از #روح_علمی چیست؟ مقصود این است: علم اساسا از غریزه حقیقت جویی سرچشمه می گیرد. خداوند انسان را حقیقت طلب آفریده است؛ یعنی انسان می خواهد حقایق را آنچنان كه هستند بفهمد، می خواهد اشیاء را همان طور كه هستند بشناسد و درك كند، و این فرع بر این است كه انسان خودش را نسبت به #حقایق بی طرف و بی غرض نگاه دارد. اگر انسان خودش را بی غرض نگاه دارد و بخواهد حقیقت را آنچنان كه هست #كشف كند نه اینكه بخواهد حقیقت آن طوری باشد كه او دلش می خواهد، در این صورت او دارای روح علمی است.
📚مجموعه آثار شهید مطهری ج22، ص 713
🔴نیویورکپست:
ایران ثابت کرد دوره ابرقدرتی آمریکا تمام شده است.
🔻یک نشریه آمریکایی در تحلیلی آمیخته با ناراحتی و سردرگمی نوشت:
ایرانیها روزبهروز در حال گسترش نفوذ خود در نقاط مختلف جهان هستند
آنها در عراق، سوریه، لبنان، بحرین، یمن، ونزوئلا و آفریقا و چندین کشور دیگه حضور دارند و نفوذ بسیار محکمی دارند.
ایران به دنیا نشان داد که دوران ابرقدرتی و سلطه آمریکا به پایان رسیده و علنا نفتکشها و کشتیهای خود را به هر جای جهان که نیاز باشد جلوی چشم آمریکاییها خواهد فرستاد، بدون اینکه کسی برای آنها مزاحمتی ایجاد کند.
🔸ایران به امپراتوری دریایی انگلیسیها و فرانسویها پایان داد و اکنون این ایران است که سرنوشت امنیت دریاها را در منطقه تعیین میکند.
سوریه نقش بسزایی در احیای امپراتوری ایران دارد ایران نشان داد که هیچ قدرتی در دنیا نخواهد توانست سرنوشت سوریه و بشار اسد را تعیین کند جز خودش. ایران در سوریه مقابل دهها کشور ایستاد و اجازه نداد آنها به اهدافشان برسد و این موضوع را دیکته کرد که در منطقه هیچ چیز تغییر نخواهد کرد، مگر به خواسته ایران.
🔹ایران نشان داد دورانی که آمریکا ناوها یا هواپیماهاش را اعزام و حکومتها را تغییر میداد و سرنوشت ملتها را تعیین میکرد، تمام شده و اکنون کشور قدرتمندی مثل ایران مقابل او ایستاده است. ایران نشان داده که آمریکا دیگر ابرقدرت نیست.
🔸هیچ کشوری و هیچ ارتشی در دنیا وجود ندارد که بهدنبال درگیری نظامی با ایران باشد. زیرا میدانند شروع هرجنگی باعث میشود ایران به اهداف خودش برسد و به بهانه آن کشورهای حاشیه خلیجفارس و اسرائیل را مستقیم هدف قرار بدهد و تمام دنیا هم از این جنگ ضربه خواهند خورد. این ایرانیها خواهند بود که مدت زمان جنگ و گسترش درگیریها را مشخص خواهند کرد.
🔴همهچیز نشاندهنده این است که روزهای پیروزی ایران در تمامی جنگهای نیابتی و حتی اقتصادی بسیار نزدیک است و نفوذ آنها بزودی گسترش خواهد یافت.
#افول_آمریکا
*اخراج معترضان به تقلب انتخابات آمریکائی از کار !!!!*
سی ان ان نوشت :
افرادی که در شورش (معترضین به تقلب در انتخابات آمریکا) کنگره آمریکا (کاپیتول ایالات متحده) حضور داشتند شناسایی شده و شغل خود را از دست می دهند (اخراج می شوند) !!!!
*حقوق بشر غربی !! لخت و عریان !*
*استاندارد دوگانه ؟!!*
People at the US Capitol riot are being identified and losing their jobs
By AJ Willingham, CNN
Updated 0332 GMT (1132 HKT) January 8, 2021
https://edition.cnn.com/2021/01/07/us/capitol-riots-people-fired-jobs-trnd/index.html
ژاپن تودی 9 ژانویه 2021 :
*عدم اعتماد به واکسن در ژاپن به دهه ها برمی گردد*
*Vaccine mistrust in Japan dates back decades*
2021 Jan. 9 06:23 am
https://japantoday.com/category/national/fraught-history-haunts-japan-virus-vaccine-roll-out
مشروح پی دی اف و ورد را در کانال ببینید
"یک همکلاسی چگونه همکلاسی هایش را بیچاره کرد/ داستان غم انگیز 7 دانش آموز کنکوری در قروه
https://www.khabaronline.ir/news/1474673/%DB%8C%DA%A9-%D9%87%D9%85%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%87%D9%85%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%BA%D9%85-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2
مأمور اجرای حکم قتل امیرکبیر، شخصی به اسم حاجعلیخان است. پسر او، محمدحسنخان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات (فرهنگ و انتشارات) ناصرالدینشاه بود.
اعتماد السلطنه هرروز برای شاه روزنامههای اروپا را میخواند و ترجمه میکرد و تقریباً هرروز با شاه دیدار میکرد. کتابی به اسم «روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه» از او به یادگار مانده است که سند بسیار مهمی در فهم دربار ناصرالدینشاه است. حالا فقط چند خط از یک بخش از این کتاب چندهزارصفحهای را ملاحظه کنید. همه از سال 1313 قمری (1275 شمسی، 125 سال پیش).
بخش کوتاهی از کتاب روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه وزیر فرهنگ و انتشارات ناصرالدین شاه:
1- جمعه چهارده ذیقعده: امین همایون آمد. پنج هزارتومان داد، [شاه] حکم وزارت تجارت را از مشیرالدوله گرفتند و به او دادند.
2- شنبه 22 ذیقعده: [شاه] شصتهزارتومان از خانباباجان گرفتند و حکومت قوچان را به او دادند.
3- جمعه 28 ذیقعده: حکومت دو منطقه از فارس، یکی قیر و یکی نزدیک جهرم است، به مبلغ بیست هزارتومان به ایلخانی قشقایی که تابع انگلیس هم هست فروختند.
در همین روز حکومت رامهرمز و اهواز را به مبلغ بیست هزارتومان به حسینقلیخان مافی فروختند.
4- جمعه پنج محرم: حکومت خراسان را به مبلغ یکصدهزارتومان به شهابالملک فروختند، البته بدون تولیت آستان قدس !
5- دوشنبه 6 صفر: امروز روز تولد شاه است. حاجبالدوله از اسب به زیر افتاد. به شاه عرض شد که ممکن است تلف شود. شاه فرمودند: به جهنم که بمیرد. هرکس بعد از او پول بیشتر بدهد شغل و مقامش را به او میدهم.
6- یکشنبه 12 صفر: میخواهند جنگلهای مازندران را به دویست هزار تومان بفروشند. به شاه عرض شد که در این صورت زغال در تهران گران میشود. فرمودند: به ما چه؟ گران شد که شد.
7- چهارشنبه 27 جمادیالثانی: عبداللهخان امروز سه هزار تومان داد برای خودش لقب کشیکچیباشی خرید.
8- دوشنبه 11 جمادیالثانی: خبر آمد طفل دوسالهای از شاهنشاه فوت شد. اعلیحضرت اظهار شعف فرمودند که خوب شد مُرد، وگرنه بزرگ میشد خرج ما را زیاد میکرد...
9- شنبه 3 محرم: شاه زالو انداختند. بعد از صرف شام چهار بطری شراب نوشیدند. صبح از گیجی نمیتوانستند از رختخواب بیرون بیایند.
10- دوشنبه 28 ذیحجه: امیناقدس (یکی از همسران محبوب ناصرالدینشاه) مُرد. شاه قدری متألم (اندوهگین) بود. در سر شام گفتند: امروز در سر راه که میآمدم دختر محمدعلی باغبان نایبالسلطنه را دیدم. خوشم آمد. برایم خواستگاری کنید.
11- جمعه 26 ذیقعده: امروز ختنهسوران ملیجک است. هفده ساله شده اما از شدت محبتشاه به این بچه، تا به حال شاه طاقت ختنهشدن او را نداشت. حالا که دخترش را میخواهد به او بدهد، به ناچار ملیجک را ختنه میکنند. خبر به شاه رسید که ختنه به خوبی و سلامتی تمام شد. شاه از ذوق انگشتر مروارید دستش را درآورد برای ملیجک فرستاد. همۀ درباریان چاپلوسی کردند و هدیه دادند. نزدیک به 45 هزار تومان هدیه جمع شد.
⚡در قطعی برق دیشب در واتیکان پاپ به دلیل ۸۰ مورد اتهام از جمله قاچاق کودک و انسان، پورنوگرافی، قاچاق مواد مخدر و تقلب بازداشت شده است.
صدای تیراندازی دیشب هم مربوط شلیک سازمان اطلاعات ایتالیا و ورود به ساختمان اصلی واتیکان بوده است.
دستگیری ها را از معروف ها شروع کرده اند. بازهم خبرهای جذابتری در راه است.
● یادتان هست سعدی در گلستان میگفت:
" دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند :
یکی آن که اندوخت و نخورد،
و دیگر آن که آموخت و نکرد".
حالا یونسکو هم در جدیدترین تعریفش از سواد همان حرف سعدی را زده است.
● شاید برایتان جالب باشد که بدانید مفهوم سواد در قرن گذشته، تغییرات بسیاری کرده است و این چهارمین تعریف سواد است که توسط یونسکو به صورت رسمی اعلام میشود. به طور خلاصه و طبق این تعریف، باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و دانستههای خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
با تعریف جدیدی که یونسکو ارایه داده باسوادی ، توانایی #«تغییر»
(Change)
است و باسواد کسی است که بتواند با آموختههایش، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
در ادامه و بعد از مروری کوتاه بر تعاریف سواد از ابتدا تا امروز، نکاتی درباره ایجاد تغییر در زندگی بر اساس دانستهها و راهکارهای دستیابی به این مهم، مطرح خواهیم کرد.
●اولین تعریف
○ توانایی خواندن و نوشتن
اولین تعریفی که از سواد در اوایل قرن بیستم ارائه شد، صرفا به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود. طبق این تعریف، فردی با سواد محسوب میشد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.
●دومین تعریف
○ اضافه شدن یاد گرفتن رایانه و یک زبان خارجی
در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل تعریف دومی از سواد را ارائه کرد. در این تعریف جدید، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و دانستن یک زبان خارجی هم اضافه شد. بدین ترتیب به افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد. قاعدتا طبق این تعریف بسیاری از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی کشور ما بیسواد محسوب میشوند چون دانش زبان خارجی بیشتر افراد کم است.
●سومین تعریف
○ اضافه شدن ۱۲ نوع سواد
سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، باز هم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلا ماهیت سواد تغییر یافت. مهارتهایی اعلام شد که داشتن این تواناییها و مهارتها مصداق باسواد بودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا می شود، حدود ۵ درصد با سواد است. این مهارتها عبارت اند از:
۱- سواد عاطفی : توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان
۲- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی
۳- سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روشهای پسانداز و توازن دخل و خرج
۴- سواد رسانهای: این که فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است
۵- سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته
۶- سواد رایانهای: دانستن مهارتهای راهبری رایانه
۷- سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماریها.
۸- سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیتها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.
۹- سواد بوم شناختی: دانستن راههای حفاظت از محیط زیست.
۱۱- *سواد تحلیلی* : توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریههای مختلف و ایجاد استدلالهای منطقی بدون تعصب و پیش فرض.
۱۱- *سواد انرژی* : توانایی مدیریت مصرف انرژی.
۱۲- *سواد علمی* : علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حل و فصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب.
از آن جا که با سواد بودن به یادگیری این مهارتها وابسته شد، قاعدتا سیستم آموزشی کشورها هم باید متناسب با این مهارتها تغییر رویه میداد که متاسفانه فعلا سیستم آموزشی کشور ما، هنوز هیچ تغییری در زمینه آموزش مهارتهای فوق نکرده است.
●چهارمین و جدیدترین تعریف
○ *علم با عمل معنا میشود*
با این حال و به تازگی «یونسکو» یک بار دیگر در تعریف سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف جدید، توانایی ایجاد تغییر، ملاک با سوادی قرار گرفته است، یعنی *شخصی با سواد تلقی میشود که بتواند با استفاده از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.*
در واقع، این تعریف مکمل تعریف قبلی است؛ چراکه، صرفا دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. در صورتی که مهارتها و دانش آموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آن گاه میتوان گفت این فرد، انسانی با سواد است.
هدایت شده از حرمان و وصال
#آمریکایی_شدن (۱)
بعد از دیدن اتفاقات آمریکا و سخنرانی رهبر عزیز پس از این حوادث و اشاره ی ایشان به یک کتاب بسیار مهم توجهم بیش از قبل به یکی از درس هایی که خواندم جلب شد.
یکی از سر فصل هایی که در دانشگاه فرانسه میخوانم، آمریکایی شدن ـ américanisation ـ نام دارد. که عموماً در طول ترم به موارد تاثیر گذاری آمریکا بر سبک زندگی مردم دنیا و به صورت ویژه به کشور فرانسه اشاره دارد که حدوداً از اوایل قرن ۱۹ شروع شد و تا امروز ادامه دارد. تا به امروز...
شروع درس ما با شعار انتخاباتی ترامپ بود. (آمریکا را دوباره با عظــمت میکنیم)، که نقش مهمی در پیروز شدنش در انتخابات داشت و البته اشاره به افــول آمریکا.
این مسئله در سال ۱۹۴۱ به عنوان قـرن آمریکایی توسط فردی به نام (هنری لوس) در مجله لایف مطرح شد.
در آستانه ی جنگ جهانی دوم، هدف او از این مقاله ترغیب و تهییج جامعه برای پذیرش ورود به جنگ با آلمان و همپیمان شدن با بریتانا بود و آغاز یک پروژهی بلند مدت در سیاست خارجی.
این کار به خروج آمریکا از انزوا کمک میکرد. لوس معتقد بود که آمریکا توانایی رهبری دنیا را دارد و نتیجه ی این نظریه، ابر قدرت شدن آمریکا در نیمه ی دوم قرن بیست و ایدهی رهبری بر جهان شد.
اما این اتفاق به همین سادگی و فقط با مطرح کردن یک نظریه و پیروزی در جنگ نبود.
_________
@Herman_vesal
هدایت شده از حرمان و وصال
#آمریکایی_شدن (۲)
در دانشگاه فرانسه، در همین جزوه ها و از منابعی که به ما درس میدهند، میگویند که در زمان جنگ سرد مبارزه اصلی بر سر تصرف قلبها و ذهن ها بود. برای این کار آمریکا به وسیله ی سازمان سیا برنامه تبادلات فرهنگی را شروع کرد.
برای رسانه بودجه های سنگینی را اختصاص داد تا برنامه های متنوع و جذابی تولید کنند، بروشور های رنگی با تیراژ بالا با موضوعات پر زرق و برق چاپ کنند. در واقع این اتفاق توضیح میدهد که در جنگ سرد، سازمان سیا بخش فرهنگی را تاسیس کرده و بودجهٔ کلانی را اختصاص داده تا در ظاهر نشان بدهد که آمریکا و مردمش در رفاه کامل به سر میبرند و زندگی پر زرق و برقی دارند. چیزی که در فیلم ها و مجلات به ما نشان دادند، اما در حقیقت و از نزدیک چیز دیگری بود.
و آمریکا توانست بیشتر از اینکه در واقعیت به ابر قدرت و رهبر دنیا تبدیل شود، در ذهن افراد تبدیل بشه.
به ویژه از طریق سینما.
این در حالی بود که به گفته ی نویسنده، زمانی که بودجه های کلان برای زیبا و قوی بودن آمریکا اختصاص پیدا میکرد، سطح فقر و ناتوانی مردم آمریکا برای زندگیشان بیش از تصور و چیزی بود که رسانه ها نشان میدادند.
بیکاری، تورم و فشار زندگی بر مردم حاکم بود اما اجازه ی نمایش برای دنیا داده نمیشد.
عبارت جمله این است: «این کشور فراتر از توان خود زندگی میکند. به هر قیمتی وام میگیرد. طبقه ی متوسط جامعه احساس میکنند که از سمت دولت فراموش شده اند. همچنین ترس از گرفتاری، از نظر اقتصادی توسط ژاپن، و از نظر استراتژیک توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وجود دارد...»
و مسايل دیگر که بسیار وسیع و تخصصی میشود.
هدایت شده از حرمان و وصال
#آمریکایی_شدن (۳)
و در انتهای متن هم هرچند نویسنده به صورت مستقیم به پایان قرن آمریکایی در قرن بیست اشاره نمیکند اما به صراحت این را میگوید که:
«قرن ۲۱ دیگر قرن آمریکایی نیست بلکه یک قرن جهانی است و شاید فقط برخی قوانین از طرف کاخ سفید دیکته خواهد شد.»
با تمام این مسائل به نظرم رسید که مطرح کردن افول آمریکا تنها یک موضوع ساده از سر احساس نبود...
سالهاست که این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است.
اما فقط یک «عالِم» توانست آن را با صدای بلند به گوش جهان برساند.
https://farsi.khamenei.ir/usa-decline/
#تایتانیک
_
@Herman_vesal
یورگن تودنهوفر نویسنده معروف اثر "ده روز در میان #داعش" و سیاستمدار سابق حزب دموکرات #مسیحی آلمان که قبلآ به همراه پسر خود به ایران سفر کرده بود و با برخی از مقامات ایرانی نیز دیدار داشت. در صفحه اینستاگرام خود نوشته بود:
درود از تهران! ما حتی توانستیم #کلیساها، صومعهها و مساجد را ببینیم. ایران از آنچه خیلی ها فکر می کنند، متفاوت تر است.
صمیمیتی که دیروز #یهودیان، #مسیحیان و مسلمانان در اماکن خود نشان دادند، (ما را) تحت تاثیر قرار داد. کشوری بی نظیر!
ژان شاردن (Jean Chardin) جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی بود که کتاب ۱۰ جلدی او سفرهای سِر ژان شاردن؛ به عنوان یکی از بهترینِ کارهای پژوهشگران غربی دربارهٔ ایران و خاور نزدیک برشمرده میشود.
وی سه مسافرت طولانی مدت به ایران داشت و لقب «تاجرشاه» را از شاه عباس دوّم دریافت کرد.
او در سفرنامه اش می نویسد:
«تمایل شدیدی که به شناختن ایران و به نوشتن سفرنامههای دقیق و صحیح راجع به آن داشتم مرا واداشت تا در این مدت به اندازهی امکان و با کمال جدیت به تحصیل زبان فارسی و به شناسایی دقیق آداب و رسوم مردم این کشور بپردازم، از این رو مرتباً به دربار و دیوانخانه مراجعه کردم، با بزرگان و دانشمندان به گفتوگو پرداختم و خلاصه در کشوری مانند ایران که هم از لحاظ بعد مکانی و هم از نظر عادات و رسوم برای ما دنیای جدیدی است آنچه را ممکن بود حس کنجکاوی ما اروپاییان را برانگیزد به دقت بررسی کردم و برای شناسایی آنچه مربوط به ایران است به قدری دقت کردم و به اندازهای رنج بردم که بدون اغراق میتوانم ادعا نمایم که مثلاً شهر اصفهان را بیش از لندن میشناسم در صورتی که بیش از 26 سال در شهر اخیر به سر بردهام و همچنین زبان فارسی را درست مانند زبان انگلیسی و تقریباً مانند فرانسه صحبت میکنم.» (سفرنامه شاردن، ص 2-3)
ایرانیان در خرج کردن دارایی خویش از همه جهانیان پیشی گرفته اند؛ در اندیشه فردای خود نیستند، هرچه پول از هر راه به دستشان بیفتد در مدتی کوتاه مصرف می کنند و اصولا طرز اندوختن مال و فوایدش را نمی دانند، فی المثل اگر پادشاه پنجاه هزار یا صد هزار لیور به کسی ببخشد یا از جایی دیگر چنین مبلغ گزافی حاصلش شود، در مدتی کمتر از پانزده روز همه آن پول ها ر ا صرف تهیه لوازم تجمل و لذت جویی، خریدن کنیز و غلام، اثاثه گرانبها، لباس های سنگین قیمت و امثال آن می کند. هرگز به عواقب سوء کار نادرست و زیانبارش نمی اندیشد و این خیال در خاطرش نمی گذرد که اگر از نو چنین پول گزاف و بادآورده به دستش نرسد پایان کارش چه خواهد بود.
از این رو بی گمان پس از سپری شدن دو یا سه ماه دیده می شود که همان شخص ناچار می شود تمام آنچه را که از سر هوس خریده بر اثر استیصال و شدت نیازمندی یکان یکان بفروشد؛ ابتدا اسب ها، سپس غلامانش را می فروشد، بعد نوکرانش را رها می کند و در آخر حتی لباس هایش را به معرض فروش می گذارد و من هزار بار نظایر این اتفاقات را به چشم خود دیده ام و شگفت انگیزترین این وقایع اینکه خواجه ای بود که ۱۰ سال فراش باشی خلوت پادشاه و از جمله مقربان و صاحب اعتبار و قدرت بود. همه بزرگان به فرمانش بودند. هرچه می خواست می کرد و دارایی و ثروت بسیار اندوخت. مگر به جهتی پادشاه بر او خشم گرفت، وی را از درگاه راند، اما اموالش را مصادره نکرد. دو ماه پس از این حادثه فراش باشی معزول بر اثر زیاده روی در خرج کردن نقدینه اش را از دست داد و ناگزیر به وامخواهی شد.
از جمله خصایص عالیه ایرانیان دوستداری و مردمی و مهربانی آنان نسبت به افراد خارجی است. پذیرایی و حمایتی که از بیگانگان می کنند، میهمان نوازی ای که بی تفاوت نسبت به افراد هر مملکت به عمل می آورند و مراعاتی که حتی درباره کسانی که پیرو مذهب باطلی هستند به جا می آورند به راستی اعجاب انگیز و درخور تحسین و آفرین است. مردم ایران درباره مذاهب دیگر بسیار آسانگیر و اهل تسامح و تساهل اند. حتی اگر کسی به دین ایشان گرویده باشد و پس از مدتی بخواهد به مذهب اول خود برگردد، بر وی سخت نمی گیرند و حتی صدر یا پیشوای دین برای اطمینان خاطرش سندی که دال بر معاودت وی به دین اولیه اش است به دستش می دهد و در آن اشاره به الحاد وی می کند زیرا از دین برگشتگان را ملحد یا مرتد می گویند و نسبت دادن ارتداد به کسی به زعم ایرانیان بدترین توهین و بی حرمتی است.
- منبع: شاردن، ژان (۱۳۷۴). سفرنامه شاردن، متن کامل. پنج جلد. ترجمه اقبال یغمایی. تهران: توس.
هدایت شده از تا انتهای افق
نظم. نظم. نظم
گمان نکنم حتی یک نفر پیدا شود که بگوید نظم در سرعت گرفتن پیشرفت انسان و جامعه نقش ندارد.
نظم، همان داشتن برنامه و مدیریت زمان برای انجام کارهاست.
هرچقدر کارها با نظم بیشتری انجام شود، طبیعتا عملکرد افزایش پیدا می کند و کارهای بیشتری به شکل سریعتر انجام میشود و اینگونه میشود که پیشرفت شکل میگیرد.
آنچه هم در #فرانسه هم در #هلند به شکل جدی تجربه کردم نظم در انجام امور بود.
تمام کارهای اداری با وقت قبلی انجام میشود. و شما رأس ساعت تعیین شده باید به مرکزی که برای شما وقت تعیین کردهاند برسید تا کارتان انجام شود. ازدحام و صف رخ نمیدهد و عموما اتلاف وقتی پیش نمیآید و در یک زمان مشخص کار انجام میشود.
بارها از این نظم لذت بردم، درس گرفتم و آثارش را دیدهام. در زندگی بکاربستهام و از آن بهره بردهام.
در #کشورم_ایران این نکته بیاندازه ضروری است. کشوری که افق #تمدن_نوین_اسلامی دارد باید در گام اول اولین وصیت امام خود - اوصیکم به تقوالله و نظم امرکم - را در جای جای کشور خود اجرایی کند.
تک تک افراد، چه در برنامه زمانی فردی خود، چه اجتماعی باید با دقت و وسواس، متعهد به حفظ نظم تا تحقق این آرمان بلند بشوند.
اینکه تعیین وقت قبلی در عموم کارهای اداری معنی نداشته باشد. تراکم جمعیت و اتلاف وقت زیاد شود. مجموعه ای سر ساعت باز نشود. مجموعه دیگری که باز شده، مسئول اصلی مهر و امضاء اش نیامده باشد و وقتی بپرسیم بگویند نمیدانیم کی میآید... اینها همه سرعت پیشرفت کشورم را کند میکند.
برای حل این مسأله، هم به تعهد شخصی نیاز است هم به آموزش، هم امر به این معروف مهم و هم نهی همگانی از عدم رعایت این ضرورت پر اهمیت.
🌱 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند
@ninfrance
🔴 آلودگی هوا، چهارمین علت مهم مرگ زودرس در دنیا
🔹آلودگی هوا سالانه عامل مرگ میلیونها نفر در جهان است. در این بین غلظت ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون - که از خطرناکترین آلایندههای هوا است - سبب آسیب رسیدن به دستگاه قلبی -عروقی بدن، حملات قلبی و بروز سکته میشود.
🔹آلودگی هوا امروزه بهعنوان بزرگترین مخاطره زیست محیطی برای سلامت جوامع معرفی شده است همچنین در یک تخمین کلی آلودگی هوا عامل سالانه بیش از ۷ میلیون مرگ زودرس در جهان است و آن را بهعنوان چهارمین علت مهم مرگ زودرس در دنیا میشناسند.
📘 *کتابی که مرگ غرب را پیش بینی کرد*
▪️حسین رویوران
🔻“ *مرگ غرب* ” یک آرزو نیست و یک شعار نیز نمی تواند باشد و اگرچه شرق تحت سلطه با نظام غربی سلطه گر اختلاف سیاسی دارد اما هیچگاه آرزوی مرگ جامعه آن را ندارد. *“مرگ غرب نام کتابی است که یک نویسنده سرشناس آمریکایی نوشته و به این جامعه هشدار داده که اگر به زودی، انقلاب فرهنگی در این جامعه صورت نگیرد چیزی جز مرگ در انتظار آن نخواهد بود.*
نویسنده این کتاب پاتریک جی کانن است که یک نویسنده سیاسی سرشناس امریکایی است که حداقل مشاور سه رئیس جمهور بوده و چندین کتاب تاکنون به چاپ رسانده است مانند” روز محاسبه”، “وضعیت اضطراری”، “زمانیکه کار درست گناه جلوه می کند”. او اخیرا کتابی تحت عنوان “مرگ غرب” نوشته که به پر تیراژ ترین کتاب سال امریکا تبدیل شده است. اهمیت این کتاب در این است که نویسنده آن یک فرد معمولی ناشناخته و دور از درک شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نیست بلکه کسی که هم اکنون در چندین روزنامه پر فروش آمریکا ستون ثابت دارد و سه برنامه معروف سیاسی در دو شبکه مشهور آمریکایی مانند “سی بی اس” و شبکه ” سی ان ان” دارد و به عنوان یکی از مهمترین نخبگان این کشور شمره می شود.
اهمیت نوشتن این مقاله مختصر از کتاب مرگ غرب به خاطر آن است که نویسنده با شناخت دقیق از جوامع غربی تحلیلی عمیق در باره تحولات آتی این کشورها ارائه داده است. او می گوید هم اکنون دو مرگ مرتبط با یکدیگر در افق غرب پدیدار شده است. *مرگ اخلاقی* که همه مرزهای ارزشهای تربیتی ، اخلاقی وسنتی را زیر پا گذاشته است. و *مرگ دمگرافی یا جمعیتی* است که گزارش های دولتی آن را کاملا و بدون روتوش منعکس می کنند و واقعیت های تلخی را نمایان می سازند. این بدان معنی است که نیروی کار در این کشورها در حال اضمحلال و دچار نوعی پیری گردیده است و هیچ راه حلی جز استفاده بیشتر از مهاجران جوان دیگر کشورها در پیش ندارد مگر اینکه این جوامع به یک انقلاب فرهنگی دست بزنند که در آن ارزشهای اخلاقی را زنده کنند و این جوامع به جایگاه واقعی خود برگردند. *او می گوید مرگ در پیش روی غرب یک مرگ وحشتناک و ترسناک است زیرا نتیجه یک بیماری است که خود این جوامع آن را ساخته و به عنوان سبک زندگی انتخاب کرده اند و نه به علت حمله خارجی و یا شکست نظامی است .* این مرگ از بیماری طاعون که در قرن چهاردهم میلادی که غرب را در بر گرفت و بیش از نیمی از جمعیت آن را از بین برد بسیار بدتر است. در حال حاضر وبای جدید جوانان غرب را می کشد و غرب به ویژه اروپا را به به قاره سالمندان تبدیل می کند. این یک داستان یا حدس زیرکانه یا نظریه های اثبات نشده علمی نیست بلکه واقعیتی است که هر انسان متفکر را دچار شوک می کند به ویژه زمانیکه زبان آمار به حرف در می آید.
بر اساس آمار های جدید در صد باروری در اروپا معادل یک فرزند برای هر یک خانواده متشکل از زن و شوهر است در حالیکه برای استمرار یک جامعه حداقل به کمی بیش از دو فرزند نیاز است. امروز و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۰ اروپا ۷۲۸ میلیون نفر جمعیت داشت و اینها تا پایان این قرن به ۲۰۷ میلیون خواهند رسید یعنی کمتر از یک سوم و زمانیکه اروپا با کاهش شدید جمعیت روبروست، کشورهایی مانند هند، چین، جهان سوم و امریکای لاتین با یک انفجار جمعیتی روبرو هستند که سالانه ۸۰ میلیون نفر به جمعیت آنها اضافه می گردد و تا سال ۲۰۵۰ احتمال داده می شود که جمعیت جهان چهار میلیارد اضافه گردد و *این کابوسی است که غرب را به وحشت درآورده است* زیرا با موج مهاجرت به اروپا، این قاره دچاردگرگونی جمعیتی خواهد شد و اروپا در نهایت با مرور زمان و نه چندان دور به مالکیت مهاجران در خواهد آمد. عددها، زمانی ترسناک تر می شود که شما جهان پس از ۵۰ سال را تصور کنید. در آلمان جمعیت از ۸۲ میلیون به ۵۹ میلیون کاهش می یابد که بیش از یک سوم آنها بالای ۶۵ سال خواهند بود. و ایتالیا که فعلا جمعیت آن ۵۷ میلیون است به ۴۱ میلیون خواهد رسید که چهل در صد آنها از افراد بالای ۶۵ سال خواهد بود. در اسپانیا کاهش جمعیت به میزان %۲۵ خواهد بود و در روسیه که در حال حاضر ۱۴۲ میلیون جمعیت دارد به ۱۱۴ میلیون کاهش خواهند یافت. البته *ژاپن نیز به علت تبعیت از فرهنگ و سبک زندگی غربی نیز دچار همان عوارض خواهد شد.* درصد تولد یافتگان در حال حاضر در این کشور پنجاه در صد وضعیت سال ۱۹۵۰ است و جمعیت ژاپن از ۱۲۷ به ۱۰۴ میلیون نفر در سال ۲۰۵۰ کاهش خواهد یافت. این کاهش جمعیت ها ، زوال تدریجی و سناریوی بسیار ترسناکی است که اغاز شده است ولی پرسش این است که چرا این سناریودر حال اتفاق است.
👇👇👇👇
👇👇👇👇👇
جوامع اروپایی سالهاست که با پذیرش *کاهش باروری* ، مرگ تدریجی خود را با بی تفاوتی پذیرفته اند و *این مرگ در نتیجه انتخاب های فکری و فرهنگی جوامع غرب است .* مرگ بیولوژیک نتیجه مرگ ارزشها و پایبندی فرهنگی در غرب است. *از هم پاشیده شدن خانواده و از بین رفتن فرهنگ دینی علت اصلی این پدیده است که در گذشته مانند سدی در مقابل سقط جنین و دنیا طلبی و بی بند و باری جنسی عمل می کرد.* همچنین تبلیغ روابط نا سالم جنسی در پرتو شعار احترام به آزادیهای فردی به ویرانسازی هسته اولیه جامعه غربی یعنی خانواده کمک کرد. زبان اعداد در این فرایند وحشتناک است. سقط جنین در امریکا به عنوان نمونه از ۶۰۰۰ در سال ۱۹۷۵ که این عمل از لحاظ قانونی مجاز شمرده شد هم اکنون به ۵/۱ میلیون در سال رسیده است و در صد فرزندان بدون پدر از ۲۵% از کل جمعیت فراتر رفته و یک سوم فرزندان امریکا در خانه های والدین غیر واقعی خود زندگی می کنند . شاخص دیگر که بسیار خطرناک است در صد *خودکشی* در امریکاست که اکنون به سه برابر سال ۱۹۶۰ رسیده است و در صد معتادان و نه کسانی که از *مواد مخدر* در امریکا استفاده می کند، از شش میلیون فراتر رفته است ( البته تعداد کسانی که در نتیجه وفور سلاح و تیر اندازی های با دلیل و بی دلیل باید به این ارقام اضافه گردد). همچنین *کاهش ازدواج* در ایالات متحده امریکا و گسترش ارتباط جنسی خارج از کانون ازدواج همچنان ادامه دارد.
البته در جامعه ای که ارتباط جنسی در آن کاملا آزاد است و مقررات ظالمانه در آن اعمال می شود که نیمی از ثروت مرد را در صورت طلاق به زن می بخشد به اوج خود رسانده است. در چنین جامعه ای انسانها بر اساس غریزه و شهوت و نه عقل و حکمت رفتار می کنند. یعنی زن بر اساس نیاز جنسی عمل می کند و نه بر اساس نیازهای روانی تکامل دو جنس و تکیه کردن به یکدیگر برای ساختن و تربیت کردن نسل آینده یک جامعه.
پدیده ی هم جنس بازی در غرب نیز متاسفانه به جایی رسیده است که هرگز قابل تصور نبود و آنچه تصورش در گذشته ناممکن بود الان در حال اتفاق است. یک زن مانند هیلاری کلینتون که روزی بانوی نخست امریکا بود و یک دوره وزیر خارجه این کشور و نامزد انتخابات ریاست جمهوری از طرف حزب دمکرات امریکا بود و یکی از الگوهای اجتماعی در این کشور شمرده می شود چگونه در تظاهرات هم جنس گرایان شرکت می کند و در مصاحبه تلویزیونی همبستکی خود با آنها اعلام و اظهار درک این رفتار ناهنجار این قشر از جامعه امریکا می کند. آیا این یک فاجعه نیست.
🔻 در پایان آقای بو کانن در جمع بندی کتاب خود می نویسد *این آمارها شاخص های یک جامعه پست است و یک تمدن در حال احتضار است و کشوری که چنین شرایطی دارد به هیچ وجه نمی تواند آزاد باشد زیرا بدون فضیلت آزادی معنی پیدا نمیکند و فضیلت به دور از ایمان هیچگاه شکل نمی گیرد .*
🔵 فغان استاد مطهری از روحیه تنگنظری مذهبی که علیرغم انقراض خوارج باقی ماند
🔹 خوارج مردمی تنگنظر و کوتهدید بودند. در افقی بسیار پست فکر میکردند. اسلام و مسلمانی را در چهاردیواری اندیشههای محدود خود محصور کرده بودند. مانند همه کوتهنظران دیگر مدعی بودند که همه بد میفهمند و یا اصلاً نمیفهمند و همگان راه خطا میروند و همه جهنمی هستند.
🔸 این گونه کوتهنظران اول کاری که میکنند این است که تنگ نظری خود را به صورت یک عقیده دینی درمیآورند، رحمت خدا را محدود میکنند، خداوند را همواره بر کرسی غضب مینشانند و منتظر اینکه از بندهاش لغزشی پیدا شود و به عذاب ابد کشیده شود...
🔹 تنگنظری مذهبی از خصیصههای خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی میبینیم. این همان است که گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته و مرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است.
🔸 بعضی از خشک مغزان را میبینیم که جز خود و عدهای بسیار معدود مانند خود، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد مینگرند و دایره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال میکنند.
📒 استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص۱۳۹
🔵 تصوری ناقص و رایج درباره دلیل انفاق به دیگران
🔸ممکن است برخی گمان کنند که انفاق تنها فلسفهاش پر شدن خلأهای اجتماعی است، و لذا میگویند اگر این مسئله را حکومت و دولت به عهده بگیرد و با سازمانهایی که تشکیل میدهد مشکلات فقر و مسکنت را حل نماید، دیگر نیازی نیست که به صورت انفاقهای فردی انجام گیرد.
🔹ولی اینچنین نیست، یعنی انفاق فلسفهاش تنها پر شدن خلأها نیست، بلکه رابطهای با «ساخته شدن» دارد. اینکه انسان چیزی داشته باشد و از خود جدا کند و مظهر رحمانیت پروردگار بشود، نقش بزرگی در ساختن انسان دارد.
🔸 عطوفت که از ماده عطف است - یعنی تمایل و توجه به دیگران، با دیگران یکی شدن و دل به جای دل آنها نهادن - خود هدف است، هدفی اساسی و قابل اهمیت. اگر چنین مفهومی در جامعه نباشد، عیناً مثل آن است که در محیط خانواده محبت و عطوفت مفقود گردد و به جایش مؤسسات تربیتی تشکیل شود.
📝 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج۲، ص۶۷
💠 «فدک»، مفهومی نمادین
کسی که بهدقت در ماجرای فدک و تحولات و گونههای مبارزاتی آن مینگرد، تنها درخواست یک زمین را در آن نمیبیند؛ بلکه مفهومی گستردهتر از اینها در ذهنش تجلی مییابد که هدفی را در دل خود دارد که برانگیزانندۀ یک انقلاب است و در پی بازپس گرفتن قدرت غصبشده و حاکمیت ازدسترفته و شکوه بزرگ و به راه آوردن امتی است که به قهقرا بازگشته بودند.
برایناساس، فدک مفهومی نمادین دارد که به معنایی بزرگ اشاره میکند و مقصود از آن، فقط همان قطعهزمین غصبشده در حجاز نیست. و همین معنای نمادین فدک بود که آن مبارزه را از یک دادخواهی عادی با افقی محدود و دایرهای تنگ، به انقلابی با قلمروی وسیع و آفاقی گسترده تبدیل نمود.
هریک از مستندات تاریخی مسلّم در این موضوع را که میخواهید بررسی کنید. آیا ستیزی مادی یا اختلاف درباره فدک بهمعنای محدود و واقعیت کمدامنه آن را میبینید؟! آیا مسابقهای را شاهد هستید که برای دستیابی به محصولات آن زمین درگرفته است؟! محصولاتی که هرقدر هم در برآورد آن، مبالغه و اغراق شود، بازهم آنقدر نیست که دو طرف، ارزشی برایش قائل بوده باشند.
هرگز چنین نیست! این دادخواهی، قیامی بر ضد بنیانهای حکومت بود؛ فریادی بود که فاطمه میخواست با آن، بنیادی را که سنگبنای تاریخ بعد از سقیفه بود، از جای برکند. برای اثبات این سخن، کافی است به خطبۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مسجد و در برابر خلیفه و پیشاپیش آن جمع انبوه مهاجران و انصار نظر بیفکنیم که بیش از هرچیز بر مدار ستایش علی و تحسین مواضع جاودان وی در اسلام و اثبات حق اهلبیت میچرخد.
حضرت زهرا در این خطبه اهلبیت را وسیلههای رسیدن به خدا در میان بندگان، برگزیدگان ویژه خدا، جایگاه قداست الهی، حجت غیبی او و وارثان خلافت و حکومت پیامبرانش میشمرد و همچنین مسلمانان را توجه میبخشد که به نگونبختی دچار گشتهاند، نسنجیده تصمیم گرفتهاند، به دوران پیشینیانشان بازگشتهاند، در پی سراب رفتهاند و کار را بهدست نااهل سپردهاند. این خطبه از فتنهای که مردم به آن درافتادهاند و از انگیزههایی که باعث شد کتاب خدا را کنار نهاده و با حکم آن در مسئله خلافت و امامت به مخالفت برخیزند، سخن میگوید.
پس مسئله، میراث و هدیه [نبوی] نبود، مگر به همان اندازه که این دو، با موضوع سیاست کلان، پیوند مییافت. مسئله در دیدگاه حضرت زهرا، مطالبه زمین و خانه نبود؛ بلکه از نگاه او مسئله، مسئلۀ اسلام و کفر، ایمان و نفاق، و تعیین صریح و شورا بود.
📚 شهید صدر، فدک در تاریخ، ص٧٢
💠 دادگاهِ علنی
💠 جنبۀ عاطفی در انقلاب فاطمی سلاماللهعلیها
جنبۀ عاطفی، برجستهترین جنبۀ انقلاب فاطمه بود. جای شگفتی نیست که فاطمه بیشترین کوشش خود را برای بهدستآوردن قلب مردم بهکار گیرد؛ زیرا قلب، اولین حاکم در کشور جان انسان و گهوارهای طبیعی است که روح انقلاب در آن رشد میکند.
آن بهشتیبانو در رنگآمیزی آن تصویر هنری جذاب، کامیاب بود؛ تصویری که احساسات را برانگیخت و عواطف را جلب نمود و بر قلبها چیره گشت. این برترین سلاحی است که یک زن در وضعیتی همانند آنچه فاطمه در آن قرار داشت، در اختیار دارد.
📚 فدک در تاریخ، ص١٧۹
گزارش تاریخ به ما نشان میدهد که فاطمه زنانی از خاندان و یارانش را با خود همراه کرده بود.
اینکه وی آن زنان را با خویش همراه نمود و نیز راه ورود همگانی را [برای ورود به مسجد و رویارویی با خلیفه] برگزید، ازآنروست که میخواست مردم را آگاه سازد و توجه آنها را به آن حرکتِ همراهِ بانوان برانگیزد تا همگان در مسجد گرد آیند و برای خبر یافتن از قصد وی بهسوی مسجد بشتابند و ببینند او چه خواهد گفت و چه خواهد کرد.
بدینسان، آن دادرسی علنی میگشت و در میانۀ آن آشوبگاه، همۀ مسلمانان همهچیز را میشنیدند.
📚 شهید صدر، فدک در تاریخ، ص٣٢
💠 روش فاطمه سلاماللهعلیها در قیام علیه انحراف
نقش فاطمی در این خلاصه میشد که صدّیقه سلاماللهعلیها از خلیفۀ اول بخواهد تا اموالی را که از او گرفته بود، بازپس دهد و این درخواست را دستاویزی برای مناقشه دربارۀ مسئلۀ بنیادین، یعنی خلافت، قرار دهد و این حقیقت را به مردم بفهماند که آن لحظه که از علی بهسوی ابوبکر روی گرداندند، لحظۀ هوسرانی و انحراف بوده و بدینسان، به ناکامی گراییده و با کتاب خداوندگارشان مخالفت ورزیده و در پی سراب رفتهاند.
هنگامی که این اندیشه در ذهن فاطمه استوار شد، برپا خاست تا اوضاع زمانه را تصحیح نماید و از حکومت اسلامی که بنیانش در سقیفه بنا نهاده شد، آلودگیهایی را که به آن درآمیخته بود، پاک گرداند.
روش او برای دستیابی به این مقصود، این بود که خلیفۀ حاکم را متهم سازد که به خیانتی آشکار دست زده و حرمت قانون را به بازی گرفته است و نیز بیان کند که دستاوردهای آن معرکۀ انتخاباتی که ابوبکر بهعنوان خلیفه از آن سر برآورده، مخالفت با کتاب خدا و راه صواب است.
📚 شهید صدر، فدک در تاریخ، ص١٢٢