eitaa logo
هنرمندان
7.5هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
10.4هزار ویدیو
13 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ⭐️ خانه هنرمندان⭐️
: 👇 دختری پرورشگاهی بودم سرشناس ترین فرد شهر من رو به فرزندی قبول کرد پسرشون هرشب میومد بالای سرم و نگاهم می‌کرد تا زمانی که شدم 15ساله و هرروز با بدن درد بدی از خواب بیدار میشدم... یه شب تصمیم گرفتم به پدرش بگم نیمه ای شب بهم سر بزنه چون میترسم.... تا اینکه راز بزرگی برملا شد.... https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
هدایت شده از ⭐️ خانه هنرمندان⭐️
🔻 مادر و پدرم منو نمیخواستن. از ۷ سالگی مجبورم بودم کار کنم، یه بار سر اینکه با اسباب بازی خواهرم بازی کرده بودم، بابام با شیلنگ سیاه و کبودم کرد. اول دبیرستان بودم، از رو شیطنت بچه گونه چندتا تار ابروهامو برداشتم. مادرم دید و به پدرم گفت.. یادمه پدرم اومد تو اتاق بهم لگد زد، بعدم دوتایی بهم حمله کردن و کتکم زدن. یهو بابام ولم کرد رفت بیرون. وقتی برگشت دیدم یه طناب دستشه. طناب رو به قلاب پنکه سقفی بست و انداخت گردنم که اعدامم کنه.... وقتی طناب و انداخت گردنم و از اونور کشید بالا دیدم که یهو مادرم .... 🔞❌ https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a
هدایت شده از ⭐️ خانه هنرمندان⭐️
🔻 مادر و پدرم منو نمیخواستن. از ۷ سالگی مجبورم بودم کار کنم، یه بار سر اینکه با اسباب بازی خواهرم بازی کرده بودم، بابام با شیلنگ سیاه و کبودم کرد. اول دبیرستان بودم، از رو شیطنت بچه گونه چندتا تار ابروهامو برداشتم. مادرم دید و به پدرم گفت.. یادمه پدرم اومد تو اتاق بهم لگد زد، بعدم دوتایی بهم حمله کردن و کتکم زدن. یهو بابام ولم کرد رفت بیرون. وقتی برگشت دیدم یه طناب دستشه. طناب رو به قلاب پنکه سقفی بست و انداخت گردنم که اعدامم کنه.... وقتی طناب و انداخت گردنم و از اونور کشید بالا دیدم که یهو مادرم .... 🔞❌ https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a
هدایت شده از ⭐️ خانه هنرمندان⭐️
🔻 مادر و پدرم منو نمیخواستن. از ۷ سالگی مجبورم بودم کار کنم، یه بار سر اینکه با اسباب بازی خواهرم بازی کرده بودم، بابام با شیلنگ سیاه و کبودم کرد. اول دبیرستان بودم، از رو شیطنت بچه گونه چندتا تار ابروهامو برداشتم. مادرم دید و به پدرم گفت.. یادمه پدرم اومد تو اتاق بهم لگد زد، بعدم دوتایی بهم حمله کردن و کتکم زدن. یهو بابام ولم کرد رفت بیرون. وقتی برگشت دیدم یه طناب دستشه. طناب رو به قلاب پنکه سقفی بست و انداخت گردنم که اعدامم کنه.... وقتی طناب و انداخت گردنم و از اونور کشید بالا دیدم که یهو مادرم .... 🔞❌ https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a