✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
🔴کبر و تکبر و ارتباط آن با لباس زیبا چیست؟
✍پیامبر خطاب به ابوذر فرمود هر کس بمیرد با ذرهای تکبر بوی بهشت را نشنود مگر آن که قبل از مرگ توبه کند.
پرسید: ای رسول خدا من زیبایی را خیلی دوست دارم چنان که میخواهم لباس و بند تازیانه/کمربند و کفشم زیبا باشد آیا اشکال دارد؟
فرمود: در دل چگونهای؟
گفت: دلم به حق عارف است و آرامش دارد.
فرمود: این کبر نیست؛ ولی کبر آن است که حق را رها کنی و روی به غیر حق آوری، و چون مردم را ببینی گمان بری که مال و آبروی هیچ کس به اندازه مال و آبروی تو ارزنده نیست.
#منتظران_ظهور 💚
#داستان_های_اخلاقی
✍ حیوون نه، حیوون!
🔹مرد سوار خودرو شد و راه افتاد. توی جاده، راننده خودروی مقابل داد زد:
حیوون
مرد جواب داد: میمووون
و از پاسخ سریع خودش خوشحال بود
🔸چند ثانیه بعد، سر پیچ، یه حیوون مقابل خودش دید و باهاش تصادف کرد.
توی این دنیا که فرصت نداشت ولی اون دنیا متوجه شد که راننده مقابلش داشت بهش میگفت توی جاده یه حیوون هست.
💢 گاهی ما میخوایم سریع به طرف مقابل عکس العمل نشون بدیم، زود و ناقص قضاوت میکنیم و قضاوتمون برعکس واقعیت میشه
یکی از موارد صبر، صبر در قضاوت دیگرانه
https://eitaa.com/joinchat/3397451994Cb314b631bd
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی میگذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور مکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ.
📚 کیمیای سعادت، جلد اول
https://eitaa.com/joinchat/3397451994Cb314b631bd