💧💧مثل طعم آب! 💧💧
هر چیزی خالصش خوب است.
مثل گلاب و عسل که خالص شان خوب است.
حتی خود آب، خالصش خوب است.
آبی که توی یخچال می گذاری، بوی طالبی و گوشت و ماست می گیرد، این آب دیگر گوارا نیست.
آبی گوارا است که طعم آب داشته باشد، بوی آب داشته باشد، رنگ آب داشته باشد.
عبادت هم همین طور است؛ خالص آن خوب است.
این است که قرآن کریم می فرماید:
🌷ألَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ🌷
🌻 جز خدا هیچ کس را بندگی نکنید، یعنی بندگی خود را خالص کنید.
🍁(#سوره_اسراء آیه 23)🍁
💧 #استاد_رنجبر
💐 #مثل_طعم_آب
📚کتاب #مثل_شاخه_های_گیلاس
🆔 @twonoor
با یک سلام زائر آقا شوید✋
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#چهارشنبه_های_امام_رضایی⛅️
#صبحتون_امام_رضایی ⛅️
♨️
مداحی_آنلاین_من_یه_نوکر_در_به_درم.mp3
4.4M
من یه نوکر در به درم
چند ساله همش منتظرم
اسمم در بیاد برم حرم
#جاماندگان💔
#واحد🔊
#18_روز تا #اربعین🏴
#مجتبی_رمضانی🎙
♨️
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥شبیه هوای طوفانیست؛ آخرالزمان!
💥وزن یقین را بالا باید بُرد!
💥سبک باشیم، در هجوم تندباد فتنهها، سقوط خواهیم کرد!
🔴 به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
🔴 زنگ اخلاق
💠 اﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ "ﻏﯿﺒﺖ" ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ ﺑرداشته ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ.
💠ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ؟
جواب با شما. نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده. "صادقانه زندگی کنید"
💠ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم.
🔴 به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
☂مَثَل سايه
#نهج_البلاغه
▫️لا يَغُرَّنَّكُم ما أصبَحَ فيهِ أهلُ الغُرورِ، فَإِنَّما هُوَ ظِلٌّ مَمدودٌ إلی أجَلٍ مَعدودٍ.
🟤نعمت ها و پيروزى هاى موقّتى دنيا که مغروران فريب خورده در آن هستند، شما را نفريبد که اين سايه اى است گسترده، تا سرآمدى معيّن (که عمرش بسيار کوتاه است!
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 ازخداوند تقاضای بهشت کنید، ولی نه هرجای بهشت
پیغمبراکرم(صلوات الله علیه وآله)به اینكه بعضی ها تقاضای بهشت می كنند. فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُعِجَبُ مِنْ سَائِلٍ یَسْأَلُ غَیْرَ الجَنَّةِ»؛ خدا از درخواست كننده ای كه جز بهشت از او بخواهد، تعجّب می كند. تازه وقتی بهشت را می خواهی، باز هم بفهم كه كجایش را بخواهی. پیغمبر اكرم(صلوات الله علیه وآله) می فرماید:
«سَلُوا اللَّهَ الفِردَوسَ فَإِنَّهَا سُرَّةُ الجَنَّةِ»(۱)
از خدا كه بهشت را می خواهید، فردوس را تقاضا كنید؛ چون فردوس وسط جنّت و بهشت است. یکی از بزرگان؟ره؟ که گاهی تعبیرات لطیفی از ایشان دارم، از مربّیان بزرگ بود. شاید بیش از چهل سال است که ایشان فوت کرده اند. ایشان تعبیر می كرد و می فرمود: بهشت، طویله هم دارد. حواست جمع باشد كه تو را به طویلۀ بهشت نبرند.
1️⃣ نهج الدّعا، ج ۱، ص۱۸۶
🎙آیت الله آقامجتبی#تهرانی
🔴 به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یحیی السنوار کیست؟
هدایت شده از صدای مردم
🔴 صهیونیست ها: ترور اسماعیل هنیه اشتباه بود!
🔻 شلومی الدر تحلیلگر و فعال صهیونیست در تلویزیون اسرائیلی کنست : شرایط برای اسرائیل بسیار پیچیده شد است که نشان دهنده این است که اسرائیل در محاسبات خود برای ترور اسماعیل هنیه اشتباه کرده است
🔰 شایان ذکر است که از همان لحظات ابتدایی ترور شهید اسماعیل هنیه اسرائیل از ترس پاسخ ایران به حالت فوق العاده آمده و بسیاری از مردم در پناهگاه ها ساکن شده اند
.
هدایت شده از صدای مردم
🔴 اسرائیل، صادرکننده روشهای شکنجه در دنیا!
اسیر آزاد شده مسیحی:
🔹 صبح روز ششم، وقتی در باز شد، شروع به کتک زدنم کردند. بعد کیسه را از سرم برداشتند. یک بشقاب یکبارمصرف پلاستیکی آورده بودند، که تکهای پنیر، یک قاشق مربا، سه دانه زیتون، و تکهٔ کوچکی نان در آن بود. در سلول باز و بشقاب دم در بود. وقتی خم شدم تا بشقاب را بردارم، زندانبان با پایش به صورتم زد و گفت: «برندار. کسی از تو مهمتر هست که باید آن را بخورد. صبر کن، نخور.» چند دقیقه بعد، سگ کوچکی را آوردند. سگ پنیر را لیسید و خورد، و بعد از آن سرباز بشقاب را با پایش جلویم انداخت. من با تنفر هرچه تمامتر، با وجود این همه تحقیر و ناپاک شدن غذا، مجبور بودم بعد از شش روز گرسنگی، همان تکه نان کوچک را با مربا و سه دانه زیتون بخورم.
🔹 بعد از مدتی، دوباره مرا به داخل اتاق بازجویی بردند و بر روی میز چوبی خواباندند. با ریسمان مرا بستند و دوباره با کابل مرا زدند، آنقدر که دیگر خونی در بدنم نمانده بود و بیهوش شدم. با سطل آبی مرا به هوش آوردند و به مطب بردند، تا پانسمان خونین زخمها را عوض کنند. باز مجبور شدند به من خون تزریق کنند. بعد از تزریق خون، مرا به اتاق بازجویی برگرداندند. گوشیهای آمپلیفایر را به گوشم وصل کردند و صداهای وحشتناک را، تا حدی که دستگاه توان داشت، بالا بردند. سرم در حال ترکیدن بود و گوشهایم سوت میکشید. بلندم کردند و مرا به دیواری که برق به آنجا وصل بود، مصلوب کردند. فهمیدم میخواهند چه بلایی به سرم بیاورند. تنم از شدت درد میلرزید. مغزم تیر میکشید. از همان دستبندها برق به تمام بدنم میرسید. همهٔ سلولهای بدنم از درد به فغان آمده بود. این وضعیت در نقاط زخمی شدیدتر و زجرآورتر بود. نمیدانم چند بار بیهوش شدم و مرا با سطل آب سرد به هوش آوردند و چگونه مرا به سلول بردند. دیگر روز و شب را نمیفهمیدم.
🔹 بعد از چند روز که آن پزشک پیرمرد را ندیده بودم، یکباره جلویم سبز شد و با دست محکم به سرم کوبید. با بددهنی هرچه تمامتر به من فحش میداد. تحمل نکردم و جوابش را دادم. گفت: «راستی چیزی را فراموش کرده بودم. یادم رفت اندازهٔ گلولهها را بنویسم. قطر و حجم تیرهایی را که به بدنت اصابت کرده ننوشتم. فراموشم شد.» گفتم: «شما این گلولهها را درآوردی. گلولهها پیش شما است.» میدانستم شکنجهٔ دیگری در انتظار است؛ اما کاری نمیتوانستم بکنم. دستهایم بسته بود؛ حتی با پاهایم نیز نمیتوانستم از خودم دفاع کنم. کاملاً بی دفاع بودم. دکمههای پیراهنم را باز کرد و انگشت خود را در زخم زیر بغلم فرو کرد و چرخاند. اشکم درآمده بود. از شدت درد دنیا پیش چشمانم سیاه شد. تصویر او بهسان حیوان انساننمای وحشتناکی جلویم سبز شد. با کمال بیرحمی در چشمانم نگاه کرد و گفت: «ناراحت نشو. من دارم تیرها را اندازه میگیرم.» خون زیادی از زیر بغلم جاری شد و درد تمام بدنم را فراگرفت. همهٔ وجودم از شکنجهٔ بیرحمانهای که پیرمردی بهظاهر پزشک در حق نوجوانی ۱۶ ساله -آن هم با دستهایی بسته- انجام میداد، پر از تنفر شده بود.
🔹 با شکنجههایشان به شیطانصفتی اسرائیلیها بیشتر پی بردم. مهمتر از همه ارزان بودن روشهای شکنجهٔ آنها بود؛ طوری که پس از تشکیل دولت اسرائیل، این رژیم جزء اصلیترین صادرکنندگان روشهای شکنجه در دنیا شد. آموزش روشهای شکنجه در بازجویی منبع درآمدی بسیار مهم برای اسرائیل به شمار میرفت. روز هشتم، در حالی که آویزان بودم، سربازان به مسخره کردن و فحش دادن من پرداختند. تا اینجا مسئله خیلی عجیب نبود؛ هرچند فحاشی بیش از سایر شکنجهها، اعصاب انسان را به هم میریزد. برای آزار بیشتر، گوشهٔ کیسه را بلند کردند و دود سیگارشان را به داخل کیسه فوت کردند. من از شدت کمبود اکسیژن به دست و پا زدن افتادم. کمی بعد، ناگهان یک سرباز اسرائیلی جلو آمد و گفت: «میخواهم سیگارم را خاموش کنم؛ اگر زمین بیندازم، کثیف خواهد شد. بهتر است این عرب زحمت خاموش کردن سیگار را بکشد.» بعد سیگار روشن را روی پشت دستم گذاشت و آن را فشار داد. فریادم به آسمان رفت؛ ولی با دست و پای مصلوب کاری نمیتوانستم بکنم. به قدری محکم سیگار روشن را فشار داد، که هنوز بعد از سی سال جای سوختگی آن روی دستم باقی مانده است. بعد از آن، سربازان یکییکی آمدند و سیگارشان را روی دستم با فشار خاموش کردند و من در میان آن همه درد چارهای جز فریاد زدن نداشتم.
🔹 متن بالا برشیست از کتاب «حقیقت سمیر» ؛ روایتی از خاطرات سمیر قنطار
🔹 سمیر قنطار، مبارز لبنانیالاصل فلسطینی است که سی سال در زندانهای اسرائیل به سر برد و در تبادل اسرا در سال ۲۰۰۸ بین اسرائیل و حزبالله لبنان از زندان آزاد شد.
🔴