eitaa logo
نابودی اسرائیل حسب سوره اسراء
1.7هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
11.5هزار ویدیو
116 فایل
✨﷽✨ کانال روشنگری ابعاد نابودی رژیم غاصب صهیونیستی از نگاه قرآنی لینک گروه نابودی اسرائیل: https://eitaa.com/joinchat/4178641656C89da7e2fbc لینک کانال ابابیل : https://eitaa.com/Ababil_Cyber مدیر کانال: بشیرحسین زاده: @bashir1336
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حافظین نیوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. حمید رسایی از نفوذی‌ها در دستگاه‌های امنیتی و انتظامی می‌گوید: پشت این نوع تصمیم‌سازی‌ها ردپای نفوذ را می‌بینم. 💠صبح صادق مهدوی 🇮🇷@Sobhesadegh_ir ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
🔴‌ آیت الله رئیسی ۱.۶ میلیارد دلار دیگر از بدهی های روحانی را تسویه کرد. میدانید اگر این پول خرج مردم میشد چقدر از مشکلات را حل میکرد؟ رئیسی رئیس جمهور دو کشور است؛ یکی کشورِ بدهی های روحانی و دیگری مملکت ایران! قبول کنیم این سید علیرغم همه مشکلات و موانع، موفقیت های زیادی به دست آورده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو شاهنامه فردوسی درباره حجاب صحبت شده؟ مجری دلقک منوتو رو نابود کرد! 😂 خاک بر سرت سالومه حیف کاغذی که برای دیپلم تو هدرش دادن 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس شهدا رو ازتومدرسه برمیدارن شهید به خوابش میاد میگه چرا عکسای مارو برداشتید؟؟! ✅😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ افشاگری رئیس کمیسیون صنایع مجلس از مخالفت‌های مداوم دولت با واردات خودرو طاهری رئیس کمیسیون صنایع مجلس: 🔸وزیر سابق صمت واردات خودرو را قبول نداشت. وقتی از طریق معاون اول رئیس جمهور نیز اقدام کردیم که باز وزارت صمت زیر بار واردات خودرو نرفت. 🔸در واردات خودروی نو سرعت عمل دولت بسیار ضعیف بود. قرار بر واردات ۱۰۰ هزار خودرو بود که انجام نشد./پارتیزان نیوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ بانک‌ها به جای مردم به خودشان وام می‌دهند! 🔹 آن جایی که باید، وام نمی‌دهند؛ ولی آنجایی که نباید، حسابی دست‌ودل‌باز می‌شوند! 🔹طبق قانون جهش مسکن، بانک‌ها وظیفه دارند حدود ۳۶۰ هزارمیلیارد تومان تسهیلات به این طرح اختصاص دهند، اما بانک‌ها روی هم رفته فقط ۴ درصد از این میزان را پرداخت کرده‌اند! 🔹اما از آن طرف، چند ده برابر حد قانونی، کرده و در قالب تسهیلات به حلقوم شرکت‌های خودی ریخته‌اند! طبق معمول در این تخلف هم پیشتاز هستند! خودمانی❗️❗️❗️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️گستاخی و لگدپرانی یک استاد دانشگاه ✍من اگر جای دانشجویان باغیرت آن دانشگاه بودم حتما از فردای سخنرانی این استاد، سیگار بدست وارد اتاق و کلاس‌هایش می‌شدم و در صورت اعتراض به او می‌گفتم "آقای دکتر این خودم هستم و باید راحت باشم تا به نفع سلامت روان اجتماع باشد!" ✍بله آقای دکتر، من هم با شما موافقم؛ جمهوری اسلامی تا زمانی که در حلقوم امثال شما حقوق‌های چندده‌میلیونی می‌ریزد تا قوت لگدپرانی داشته باشید، هیچگاه نخواهد توانست از پس جنبش جعلی برآید! ✍اگرچه قاطبه‌ی جامعه‌ی اساتید و معلمان کشور وفادار به آرمان‌ها و در جبهه‌ی انقلاب هستند اما انکارناپذیر است که اقلیتی مانند میوه‌ی خراب، جعبه‌ی میوه‌ها را خراب می‌کنند؛ این افراد باید هرچه سریعتر از کارخانه حساس انسان‌سازی دانشگاه و مدرسه تصفیه شوند و پُست‌های خطیر مربی‌گری از اِشغال حرام‌خواران آزاد گردد! ✍رهبر معظم انقلاب فرمودند: "اگر کسی در نظام جمهوری اسلامی در مسئولیتی مشغول کار است، ولی آرمان‌های نظام جمهوری اسلامی را آن‌گونه که امام بزرگوار ترسیم کرده است و در قانون اساسی تجسّم پیدا کرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست برای او است... آنجایی که اصول قانون اساسی مورد نظر است، آنجایی که الزام به تبعیّت از دین و شریعت مطرح است، اگر یک مسئول عقیده‌ای غیر از این دارد، می‌تواند شهروند جمهوری اسلامی باشد -مانعی ندارد- اما نمی‌تواند مسئول باشد"۱۳۸۰/۸/۸ لذا بنابر فتوای قاطع رهبری، این استاد دانشگاه یا باید محترمانه خودش استعفا دهد یا اخراج شود! 🖋محمد جوانی 🧠⚔علوم و جنگ شناختی|جوانی @Cwarfare
هدایت شده از کلام نور
.ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ‌ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ . ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ .... ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ . ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ. وآن کسی نیست جز شهیدسید میرحسین امیره خواه شهید گمنام سلام... خوش اومدی...😔 به احترام شهدای گمنام این روایت رو برای دوستانتان ارسال کنید و *برای شادی روح تمامی شهدای گمنام صلوات* 🌷 همه شهیدان بر گردن ما حق دارند ،آیا حق آنها را ادا کرده ایم،یا اینکه هنوز باید بگوییم ،شهدا شرمنده ایم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 ظاهرا طالبان اراده کرده سریال برره را برای ایرانی ها واقعی سازی کند 😁 نیروهای طالبان اومدن جلو مهندسای ایرانی رو گرفتن میگن ۲.۵ سانت تو مرز ما اومدید؛ مهندس ایرانی هم میگه خب یه چکش بیارید صافش کنم...
🌱 داعشی ها محاصره اش کردن تا تیر داشت مقاومت کرد و جنگید، تیرش که تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد. ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید... ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی... اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب... اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا زهرا... میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد. بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم... امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان، چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 🌷شهیدرضااسماعیلی شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون ثواب امر به معروف و نهی از منکر هایمان در مورد رو تقدیم شهید اسماعیلی عزیزمون میکنیم✅ خواهرم حجاب فاطمی،برادرم غیرت علوی 💡 هوش سفید| سید علیرضا آل‌داود
🔴 داستانک روزی پسری از خانواده نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ای بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟ مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند، دوست داشتم از آنها چیز ساده ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند... "فرهنگی که باید با آب طلا نوشت"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥اشاره‌ی حضرت آقا به سریال های کره‌ای 💥کاش برای فیلم های تاریخیِ اصیلِ ایرانی بودجه های خوبی داده بشه تا مردم تاریخ ایران رو بهتر بشناسن!  💥« محمدحسین چاوشی »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بایدن در جشن فارغ‌التحصیلی نیروی هوایی آمریکا، بازم این پاش به اون پاش سلام رسوند :)🤣🤣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از انکه به شهروندان اجازه کشتن را داده است ،این وقایع دیده میشود. 🔞🔞🔞 ولی اینجا حتی اگر مامور قانون یک دزد رو بزنه مدتها گرفتاری خواهد داشت و به همین دلیل هست که اکثرا محافظه کار شدن و اقتدار ندارن. ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جهان پیرامون ما شعور دارد و میفهمد ... ⭕️ آزمایش دکتر ایموتو دانشمند ژاپنی(که در دهه80 روی آب آزمایش کرده بود و همه دنیا دیدن و متحیر شدن) بر روی برنج که حرف و حرکت انسان را میفهمد... عالم خلقت هوشمنداست و خداوند فرمود: سبح لله مافی السموات و الارض... ⭕️ برای همین خدا میفرمایید قبل از خوردن بسم الله بگویید. کی جرات داره اسم خودش رو با اسم اون کسی که ازش متنفره اینجوری روی شیشه ازمایش کنه؟؟؟
مردی یک طوطی را که حرف می‌زد، در قفس کرده بود و سر گذری ٠می‌نشست. اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند، طوطی را وادار می‌کرد اسم آنان را تکرار کند. روزی حضرت سلیمان از آنجا می‌گذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را می‌دانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.» حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد. حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.» طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایده‌ای نداشت. بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد. 👈بسیار پیش می‌آید که ما انسانها اسیر داشته‌های خود، مخصوصا زبان خود هستیم.
حرکت افتخار آمیز دولت رییسی در خود_کفایی_گندم 🔴 قابل توجه کسانی که فقط به دولت رییسی انتقاد می کنند 👇 1⃣ دولت حسن روحانی در یک خیانتی بزرگ تولید داخلی گندم را از بالای ده میلیون تن به ۴ میلیون تن کاهش داد 2⃣ در دولت ربیسی قیمت خرید گندم از کشاورزان سه برابر شد و کشاورزان با دلگرمی به تولید گندم و فروش ان به دولت پرداختند 3⃣ در یک جهش انقلابی وخدمتی قابل ستایش(در سال اول دولت) تولیدگندم داخل را ازحدود۴میلیون تن به ۵ /۷ میلیون تن افزایش داد 🔵 حرکت دولت رییسی بسمت خود کفایی گندم خواهد بود ♦️ البته برخورد با دلال ها و قاچاقچیان باید جدی باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شیرین کاری عبدالحمید در نماز جمعه 😂 🔹 دمش گرم نمیزاره به هفته بکشه باعث خنده و شادی ملت شریف ایران میشه 😅😅
‏هاشمی در سال ۸۹: دانشگاه آزاد جزء اموال ما است و در صورت فوت يکی از ما، فرزندانمان مالک آن خواهند بود! تصویر وقف غیرقانونی دانشگاه آزاد با برآورد ۲۵۰ میلیارد دلار املاک و اموال، پس از خارج شدن مدیریت آن از دست هاشمی. امضاء کنندگان وقف (تصاحب) نامشروع: هاشمی، جاسبی، موسوی و حسن مصطفوی @GhadiriNetwork
📌 کیا هروقت در انتخاباتی شکست می‌خورند از مردم انتقام می‌گیرن؟ اما هروقت حتی با یه اختلاف بسیار جزئی برنده می‌شن میگن ایران دارای بزرگترین دموکراسی در جهانه؟⁉️ 💎کیا بودن که با در وزارت اطلاعات، بعنوان سربازانِ گمنامِ باعث بزرگترین بدنامیِ جمهوری مقدس اسلامی ما شدن؟ کیا بخاطر بدنام نمودن مقام معظم رهبری و آیت‌الله مصباح‌یزدی رو رقم زدن؟ _چرا‌ خاتمی‌ اجازه تحقیق در این‌زمینه رو صادر نکرد؟ 💎چه کسی رو وارد نخست‌وزیری کرد؟ چه کسی ایشون رو برای دبیریِ شورای عالی امنیت ملی به شهید رجایی پیشنهاد داد؟ مسعود𓄂𓆃فدک _چه کسانی به دروغ اسم این منافق رو در بین اسامی شهدا گنجاندن؟ _چرا‌ پس از چند دهه هنوز هم پرونده انفجار دفتر نخست‌وزیری بصورت کامل بسته نشده؟ 💎چه کسی ادعای تبعیت از رو داشت اما قبل از پایان وقتِ قانونی رای‌گیری و قبل از بسته شدنِ درب‌های حوزه‌ها، در جمع رسانه‌ها حاضر شد و خودشو پیروز انتخابات اعلام کرد؟ چه کسی در رقابت با آراء باطله شکست خورد، اما مدعی در انتخابات هم بود؟ کیا همیشه طلبکارن؟ 💎چه کسی در نامه بدون به رهبری از [ آتش‌فشان‌هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند] گفت؟ کی فرمان شورش‌های خیابانی را با گفتنِ [ اگر شد بریزید تو خیابونا‌ ] صادر کرد؟ چه کسی در مصاحبه با BBC مرزهای عقل و منطق را با ارائه تئوری جابجا کرد؟ 💎کیا در سال ۸۴ وقتی احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شد و رو برکنار کرد، بعنوان نمایندگان مجلس بهش نامه نوشتن و گفتن؛ خاوری مدیرِ نمونه دوران خاتمی بوده! و با فشار و شانتاژ خاوری رو به احمدی‌نژاد تحمیل کردن؟ کیا سال ۹۲ نامه استرداد خاوری به ایران رو از پس گرفتن؟ 💎کیا پس از شکست و فضاحت در برجام به دنبال امضای خیانت‌های و بودند و برای تحمیل خلع‌سلاح موشکی معیشت مردم رو گروگان گرفتن؟ چه جنایت‌کاری در مقام ریاست شورای عالی امنیت ملی با نیشخند به مردمِ عصبانی مدعی شد که از گرانی ٣٠٠ درصدری بنزین اطلاع نداشته؟ _نگم دیگه، 💎 چه کسانی همین الان به دنبال هل دادن ایران به جنگ با طالبان هستند؟ بااینکه خودشون می‌دونن که افغانستان همون نقش تله برای ایران رو داره، مثل تله‌ی اوکراین برای روسیه 👈 و بالاخره چه کسانی این روزها به بهانه به دنبال تحریک قشر مذهبی جامعه هستند و از ریخته شدن خون در خیابان‌ها حرف می‌زنند؟ ⭐️ مراقب این عوامل نفوذی پنهان و‌ جریان رسانه‌ای پیدای إفساد طالبان باشیم. مراقب رسوخ کرده در بین اقشار متدین و مذهبی جامعه باشیم، این‌ها خیرخواه ما نیستند. ✍رسولیسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 یک شهروند حدود یک ساعت در خیابان های منکور کانادا قدم زده است. در یک دقیقه با سرعت تند بخشی از این پیاده روی را می بینید احتمالا آمریکا ، اروپا و کانادا به زودی مجبور شوند فیلم برداری از معابر را هم غیر قانونی اعلام کنند. باور ندارید؟ فیلم را ببینید. میگن کسی به دوغ خودش نمیگه ترشه... منافقین خارج نشین چاره ای ندارن جز اینکه بگن ما توی اروپا .. داخل بهشت برین زیست میکنیم و ایران سیاه وجهنمه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سریال جدید صهیونیست ها درباره سردار سلیمانی! 🔺سریال "اشباح بیروت"، محصول مشترک آمریکا و اسرائیل درباره حاج قاسم ✍دشمن داره قهرمان ملت‌های مسلمان رو اونطور که خودش میخواد به جهان معرفی میکنه؛ از مسئولین متولی تو ایران چه خبر؟
‌ ‌ ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت دوازدهم: پورياي ولي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸مسابقات باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:امسال در 74 کيلو کسي ابراهيم نيست. 🔸مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم يداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با بالا ميبُرد. 🔸به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت. حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود. 🔸قبل از شروع رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي. 🔸مربي، آخرين توصيه ها را به گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد! 🔸من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد! 🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد! وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند. 🔸حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر نخور! 🔸بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت. از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟! 🔸بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرام يداريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه کرد هام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهر هاش نگاه كردم. 🔸تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد! 🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم... ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🌹
‌ ‌ ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت دوازدهم: پورياي ولي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸مسابقات باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:امسال در 74 کيلو کسي ابراهيم نيست. 🔸مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم يداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با بالا ميبُرد. 🔸به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت. حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود. 🔸قبل از شروع رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي. 🔸مربي، آخرين توصيه ها را به گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد! 🔸من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد! 🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد! وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند. 🔸حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر نخور! 🔸بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت. از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟! 🔸بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرام يداريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه کرد هام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهر هاش نگاه كردم. 🔸تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد! 🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم... ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🌹