آنقدر مدارا کرده‌ام که دیگر مدارا عادتم شده. وقتی خیلی نرم شدی، همه تو را خم می‌کنند! -سیمین دانشور-

اگه قول بدین سُس دستی رو بذارین کنار ، بله😔. الان که امتحانا داره شروع میشه و من کم کم میخوام برگردم به غارم ؛ برا تابستون اما برنامه هایی هست ، همراهمون باشین🦦.

سینه سپر کردم ، رو کردم سمت آدم‌‌هایی که مقابل او ایستاده بودند و گفتم: " او عزیزترین آدم‌ِ دنیای من است و بزرگترین دلیل برای تلاش‌های مکرری که دارم و کمترین ضربه و آسیب به او را با سهمگین‌ترین واکنش‌های ممکن پاسخ خواهم‌داد." برگشتم و نگاهش کردم ، با اشتیاقی آمیخته با لبخند ، بغضش را بلعید و در حالی که نگاهم می‌کرد ، نفسی آسوده کشید ، انگار که از اضطرابی مزمن و سالخورده ، خلاص شده‌بود. او فقط نیاز داشت پس از سال‌ها حس کند کسی هست که از او حمایت کند ، هوای او را داشته‌باشد و بی‌پناه که شد ، به او پناه ببرد. خوشحال بود و رها ؛ شبیه به ماهیِ از تُنگ گریخته‌ای که به اقیانوس افتاده‌بود. -نرگس صرافیان طوفان-

میشه یکی منُ برگردونه خونه؟ من خستم. حالم بده.

این روزا ذهنم خیلی درگیره به هزار چیز فکر میکنم و به هیچ چیز فکر نمیکنم . .

قلبم برات خوب😭❤️‍🩹.

ولی چه قشنگ!

امیدوارم از اون جنگ درونیت که هیچ کس جز خودت ازش خبر نداره جون سالم و روح سالم به در ببری :)✨.

امشب یه قربانی جان گوش بدیم به نظرم ؛

#الهام_بخش🔮 #روز_۱۱۳ [آنچه که شما درباره‌ی خود فکر میکنید خیلی مهم تر از اندیشه هایی است که دیگران درباره‌ی شما دارند.] "سنکا"