اوبونتو|ubuntu
دست نگه داریم و برای چند ثانیه از اجرا و صحبت ازش بگذریم.
بیاید از این فرشته صحبت کنیم که همیشه حتی اگه کنارم نباشه ، انرژی ، حال خوب و دعاش همراهمه✨🧡.
اوبونتو|ubuntu
بعد از این پیام بهم زنگ زد و گفت توو راه که داشتم میرفتم مرکز تو رو دیدم مامانی و بترکون:)✨!
اوبونتو|ubuntu
اما . .🦦🤣
اما🤣
تو محل اجرا بودیم و من بودم اونم تنهای ِتنها🦦😂
اوبونتو|ubuntu
قبل از شروع مراسمه🕶
یعنی خیلی خیلی قبل ، تقریبا همون موقع که رسیده بودم
اوبونتو|ubuntu
من و میکروفون ، شما همه😔😂.
توو این تنهاییها ، یه دوست پیدا کرده بودم دیگه🤣. .
اگه به عقلم شک نمیکردن یه عکس سلفی هم باهاش میگرفتم🤣
و دیگه اینکه🦦 . .
خیر مقدم گفتیم دعوت کردیم از فلان مسئول ، تشکر کردیم از همون فلان مسئول و مقدمه چیدیم دعوت کردیم از اون یکی مسئول و از ایشونم تشکر کردیم و . . . تا آخر که با یه فعلا خداحافظ (لحن اون پسره) مجلس رو پایان دادیم🦦🕶.