eitaa logo
مسیر عفافگرایی
1.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
993 ویدیو
30 فایل
مسیر عفافگرایی با مدیریت دکتر سعیدی رضوانی، وابسته به کارگروه عفافگرایی و تربیت جنسی دانشگاه فردوسی مشهد، متشکل از کارشناسانی است که وجهه همت خود را، آگاه‌سازی جامعه، راجع به زیست صحیح جنسی قرار داده‎اند. ارتباط با ما: @gholami35 09024876210
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ قصه درست از جایی تلخ شد، که دینمان را گذاشتیم سر طاقچه! 🤕 🍃و البته قبل از آن؛ کاملاً شرحه شرحه‌اش کردیم! 🔪🔪🔪🤫 🍃آخر چه معنی دارد خودش را بیندازد وسط تمام روزمره‎گی‎های ما؟! 😡 🔰دین عزیزم! 🍃امشب دعوتم! لطفاً بی‎خیال من شو! 😠 🍃امروز با جمع دوستانم می‌روم ! لطفاً تو نیا! 😠 🍃فردا 🎉 دوستم است! اما شما دعوت نیستی! 😌 🍃اینقدر لازم نیست! به عهده خودم بگذار! 😠 👈🏿 ولی در مواقعی که صلاح می‎دانیم: 🔰دین نازنینم! 🍁فردا دارم؛ کجایی؟😰 🍁مادرم است؛ حواست به من باشد!😞 🍁حالا که شیوع پیدا کرده است؛ بیشتر کنارم باش! 😭 👌 به هر جای زندگی که نگاه کنیم؛ 👀به همین نتیجه می‎رسیم! 👈🏿 که را با معیارهای خود دائم بالا و پایین می‎بریم⬇️⬆️ https://eitaa.com/umefafgaraei
🍀محمدجعفر خیاطی، از عجیب‎ترین معلمان دنیا بود و امتحاناتش عجیب‎تر! 🍀 امتحاناتی را هر هفته می‌گرفت، که هر کسی باید برگه خودش را تصحیح می‌کرد؛ آن هم نه در کلاس، در خانه و دور از چشم همه! 🍀 اولین‎باری که برگه‌ خودم را تصحیح کردم، سه غلط داشتم. نمی‌دانم بود یا ، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بدهم. 🍀 فردای آن‎روز در کلاس، وقتی همه بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند، فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من. به جز من که از خودم گرفته بودم. من نمی‎خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم. 🍀 بعد از هر امتحان آنقدر می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ بهتری بگیرم. 🍀 مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت. چهره‌ همکلاسی‌هایم بود. 🍀 آنها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ امتحانات دیگر خودشان می‌کنند. 🍀 اما این‎بار فرق داشت و قرار بود مشخص شود. فردای آن‌روز وقتی نمره‌ها را خواند، فقط من 20 شدم. 🍀 چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم؛ از اشتباهاتم چشم‎پوشی نمی‌کردم و خودم را نمی‌دادم. 🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 🌺 پر از امتحان است... خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم؛ تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم، نشان دهیم. اما یک‌روز برگه‌ امتحانمان دست می‌افتد. آن‎روز حقیقت مشخص می‌شود و را می‎گیریم. https://eitaa.com/umefafgaraei
🍃 ماه رمضان می‎رود و، توشه ندارم 🍃 در مزرعه عفو خدا، خوشه ندارم 🍃 با روزه خدایی نشدم، باز امیدی 🍃 جز گریه بر صاحب شش گوشه ندارم 🍃🌺🌺🌺🍃 🌹خدایا! 🌿 در ناب ترین ثانیه های راز و نیاز در درگاهت، سفره های رنگینت بودم و در تپش نبض تندِ زمان، چه زود، بدرقه کردم روزهای روزه داری ام را... 🌿 نمی دانم در بندگی از قبول شدگانم یا نه؟ 🌿 اما لرزان چشم تَرم را بر گونه هایم ببین، که توان سیلی خشمت را ندارد... 🌿 اکنون که نشستن بر خوان کرمت، قلبم را شکننده کرده، برگشته ام تا به مُهر تأیید، مِهر و را از درگاهت طلب کنم. 🌹 خدایا... کمکم کن تا زین پس، در روزمرّگی ها و خطاهایم نشوم و عهد زیستنم را که در حضورت بسته‎ام، تا رمضانی دیگر، نگه دارم. @umefafgaraei
🌹 📜 داستانک 🍀محمدجعفر خیاطی، از عجیب‎ترین معلمان دنیا بود و امتحاناتش عجیب‎تر! 🍀 امتحاناتی را هر هفته می‌گرفت، که هر کسی باید برگه خودش را می‌کرد؛ آن هم نه در کلاس، در خانه و دور از چشم همه! 🍀 اولین‎باری که برگه‌ خودم را تصحیح کردم، سه غلط داشتم. نمی‌دانم بود یا ، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم 20 بدهم. 🍀 فردای آن‎روز در کلاس، وقتی همه بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند، فهمیدم همه 20 شده‌اند به جز من. به جز من که از خودم گرفته بودم. من نمی‎خواستم خودم را فریب بدهم. 🍀 بعد از هر امتحان آنقدر می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ بهتری بگیرم. 🍀 مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت. چهره‌ همکلاسی‌هایم بود. 🍀 آنها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ امتحانات خودشان تصحیح می‌کنند. 🍀 اما این‎بار فرق داشت و قرار بود مشخص شود. فردای آن‌روز وقتی نمره‌ها را خواند، فقط من 20 شدم. 🍀 چون برخلاف دیگران از خودم می‌گرفتم؛ از اشتباهاتم چشم‎پوشی نمی‌کردم و خودم را نمی‌دادم. 🌹 🌹 🌹 🌹 پر از امتحان است... خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم؛ تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم، نشان دهیم. اما یک‌روز برگه‌ امتحانمان دست می‌افتد. آن‎روز حقیقت مشخص می‌شود و را می‎گیریم. 🌹 @umefafgaraei