#بانوی_عفاف
☘️عصر در خرابه نشسته بود. جمعی از #کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
🍂پرسید: "عمه جان! اینان کجا میروند؟"
🍃حضرت زینب (س) فرمودند: "به خانه هایشان".
🍂پرسید: "مگر ما خانه نداریم؟"
🍃فرمودند: "خانه ما در مدینه است".
☘️تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با #پدر در ذهن او آمد.
🍂پرسید: "پدرم کجاست؟"
🍃فرمودند: "سفر".
☘️به گوشه خرابه رفته و با غم و اندوه به خواب رفت. ظاهراً در عالم #رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد و مجدداً سراغ پدر را گرفت.
💥خبر را به یزید ملعون رساندند، دستور داد سر بریده پدر را برایش ببرند.
☘️رأس مطهر سیدالشهدا را در میان طَبَق، وارد #خرابه کردند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر را دید و آن را در آغوش کشید.
🍂بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و نالهاش بلندتر شد و گفت: "پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ چه کسی مرا در کودکی #یتیم کرد؟ کاش خاک را بالش زیر سرم قرار میدادم، ولی محاسنت را، خضاب شده به خونت نمیدیدم".
☘️دختر خردسال آن قدر شیرین زبانی کرد تا #خاموش شد. همه خیال کردند به #خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
📚شرح شمع: ص 310، نفس المهموم 456، الدمع الساکه 141
🍁#حضرت_رقيه (س) با آن سن کم، از نداشتن #معجر (روسری و روپوش) اظهار بيزاری داشتند و میتوان اين #بانوی_كوچك_اسلام را، بهعنوان #مرجعی برای #عفاف و #حجاب معرفی كرد.
🍂#شهادت_حضرت_رقيه_بر_تمامی_عفافگرایان_تسلیت_باد.
https://eitaa.com/umefafgaraei