⚫️ #با_این_کتاب_گریه_کنید ...
برش هایی از کتاب حسین (ع) از زبان حسین (ع)
در همان شب عاشورا، یکی از یارانم به نام محمد حضرمی خبر اسارت فرزندش را که در مرزها اتفاق افتاده بود دریافت کردو به شدت متاثر شد و گفت :(این را هم به حساب خدا می گذارم و خودم را نیز وقف خدا می کنم. گرچه دوست نداشتم که او اسیر شود و من بعد از او زنده بمانم.)
به وی اجازه دادم که برود و برای آزادی فرزندش تلاش کند. گفتم :( رحمت خدا بر تو ! از جهت بیعتی که با من داشتی آزادی . برو، برای آزادی فرزندت تلاش کن.)
او گفت : (درندگان بیابان مرا زنده زنده بخورند اگر بخواهم از شما جدا شوم.)
پنج لباس قیمتی در اختیار وی گذاشتم و گفتم :(این لباس های فاخر را به یکی از فرزندانت بده تا برای آزادی برادرش استفاده کند.)
#حسین_از_زبان_حسین
ص ۱۸۶
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم
┄┅─═◈═─┅┄
#بسیج_دانشجوئی_دانشگاه_آزاد_قم
🌐 @basij_uni_azad_Qom