#من_اربعینی_ام ❤️
✍ سَر گذاشته بود روی بالشی نازک...
قصد کرده بود بخوابد!
آهنگِ موزونِ گامهای مردم، بی تابش کرد...
و او را به بیرونِ خیمه، کشاند!
▫️نشست همان گوشه؛ و زُل زد به پاهایِ خسته ای که این وقتِ شب هم، بی خیالِ رسیدن نمی شوند!
و کمی آنطرف تر...در دلِ سیاهی، هنوز بساطِ چایِ عراقیِ موکبی دیگر، و نوایِ "هلابیکم یا زوارش " برپا بود.
آرام زمزمه کرد؛
اینجا کیمیای عشق، از همه طلا می سازد!
من این قلبِ طلایی، را با خود، به سوغات خواهم برد...
سوغاتی که همه می دانند؛ مالِ کجاست!
اربعینی ها، به چشم دیده اند و آموخته اند؛
💫 بهشت، را میشود، همه جا ساخت؛
اگر محبتِ بی #توقع ِ جبران، سوغاتِ همه ی اربعینی ها باشد.
@unity_story
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ #درد_دل_مردم
💢بازدیدِ گروهِ مردمیِ
#حرکت_جهانی_اربعین
از روستای فقیر و محروم #لهک
@unity_story
#سبک_زندگی_انسانی
اغلب آدمها فکر میکنند،اگر یک بار دیگر متولد شوند، زندگیشان جورِ دیگری میشود.
شاد، خوشبخت و کماشتباه خواهند بود!
با خود میگویند که همه چیز را از نو خواهند ساخت... استوار و بینقص!
⛔️ اما این هرگز حقیقت ندارد!
اگر ما جسارت طورِ دیگری زندگی کردن را، داشتیم،
اگر قدرتِ تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را مىساختيم.
#آنتوان_دو_سنتاگزوپری
@unity_story
#من_خشن_نیستم
🔥 هنگامی که خشمگین و برآشفته هستید، در دشواریِ خود به دام می اُفتید.
و هرچه بیشتر خشمگین شوید و دست و پا بزنید، بیشتر در باتلاق دشواری ها فرو خواهید رفت!
#آنتونی_رابینز
💫 خشم همنشین بسیار بدی است، عیب ها را آشکار، بدی ها را نزدیک، و خوبی ها را دور میکند!
#علی_بن_ابی_طالب ع
@unity_story
#من_خشن_نیستم
🔥 هنگامی که خشمگین و برآشفته هستید، در دشواریِ خود به دام می اُفتید.
و هرچه بیشتر خشمگین شوید و دست و پا بزنید، بیشتر در باتلاق دشواری ها فرو خواهید رفت!
#آنتونی_رابینز
💫 خشم همنشین بسیار بدی است، عیب ها را آشکار، بدی ها را نزدیک، و خوبی ها را دور میکند!
#علی_بن_ابی_طالب ع
@unity_story
#من_خشن_نیستم 🔥
✍ بازیگوشیهای پسربچه پرانرژی و سر و زباندار به راه بود. شیرینکاریهای زبانی و رفتاریاش لبخند بر چهره مادر میانداخت و لحظه به لحظه بر عمرش میافزود. میگفت جاهای خالی زندگیام را همین وُروجک پر کرده است؛ خوش سر و زبانیاش به او رفته و البته چهره و قد و بالایش.....
با گفتن این سخن، غم بر چهرهاش نشست.
▫️ادامه داد؛ خیلی دوستش داشتم. از دستم درآوردندش! عاشقش بودم و به خاطرش در برابر پدر و مادر و همه ایستادم. قید همه چیز را زدم، حتی خودم را! با همه چیزش ساختم. بداخلاقیهایش، مستیهایش، رفیق بازیهایش و حتی خیانتهایش! سالها پنهانکاری کردم. نمیخواستم کسی بوی ناخوشیِ زندگیمان را حس کند. سردی چندسال پایانیاش کوهی بر دلم بود و فشاری چندین تُنی بر قلبم، اما باز دوستش داشتم! به خاطرِ کارش هفته به هفته خانه نبود و روزهای بودنش نیز باز هم نبود! یار و یاور و مونس تنهاییهای من این پسر بود و هست. همه بدیهایش را به خاطر عشقش، یا نمیدیدم یا توجیه میکردم، اما واپسین رفتارش... ماهها بود که با یکی از همکارانش زندگی مشترک داشت و منِ سادهدل هر بار گمان میکردم که در مسافرت کاری است! دیگر نتوانستم تاب بیاورم و باز هم تمامقد جلوی خانوادهام ایستادم! درخواست طلاق کردم. عکس پروفایل آن خانم را نشانمان داد و با اندوهی سنگین و آهی سرد گفت که همه میگویند من از او زیباترم! و با ریشخندی از شرم پرسید: «چنین است!؟»
▫️تلخی داستان مادر و پسربچه شیرینش آنجا زهرآگین شد که پسر، ابزار فشار پدر شده بود و راهی برای آزار زن دلداده و مادر مهربان. مرد با این شرط طلاق را پذیرفته بود که تا سن قانونی بچه، مادر حق ازدواج نداشته باشد وگرنه بچه را از او خواهد گرفت! اکنون مادر و بچه تنها زندگی میکنند، اما پدر...💥
#سبک_زندگی_انسانی
@unity_story