یادمان شهدای ع والفجر ۸ - اروند
『خاطراتشهدا..؛ 』 •درد های بی صدا...• یکی از بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا تعریف میکنند شب عملیات والفجر
『خاطراتشهدا..؛ 』
•سجدهیشکر...•
در گرما گرم عملیات والفجر ۸ بود که ناگهان عَلَمدار گردان حمزه مسعود اکبری را مشاهده کردم که زخمی شده و بر زمین افتاده بود. به بالین اش که رسیدم فریاد زد: {بروید جلو، مرا رها کنید...} و در حالی که گاه گاهی ناله می کرد این عبارت را مرتب تکرار کرد. ما بنا به دستور ایشان به عملیات ادامه دادیم. خورشید پیروزی که از مناره های بلند مسجد فاو خودنمائی کرد، مسعود در میان ما نبود. دوستان گفتند ایشان در لحظات آخر از این که ناله هایش نیز برای اسلام و راه و مکتب قرآن بود، سجده شکر نموده و در همان جا به دیدار آقا اباعبدالله شتافت.
•دو رکعت عشق•
؛ ...(:✒️📻
#عملیات_ولفجر۸
#شهادت
#فاو
🌊🌴| @vaalfajr8_ir