یادمان شهدای ع والفجر ۸ - اروند
『خاطراتشهدا..؛ 』 •انها را از ظاهر نمی توان شناخت...• قرار بود که به یکی از خط های منطقه فاو برویم
『خاطراتشهدا..؛ 』
•پرواز در شب...•
نزدیک سنگر جایی را به عنوان قبر و محراب کنده بود و در آنجا به عبادت و راز و نیاز مشغول می شد. شب عملیات والفجر ۸ مهتابی بود و ما داشتیم با برادران و عزیزان خود وداع میکردیم و {شهید عباسعلی شکوری} را رها کرده و در آن جایگاه همیشگی اش به سجده نشسته بود و داشت مناجات می خواند. چهرهاش آفتابی بود و دلش آسمانی و چشمش دریای، قلبش التهاب یک سفر را داشت و دستانش دوباره پرواز.
•نماز عشق، عباسعلی شکوری•
؛ ...(:✒️📻
#شهادت #عملیات_ولفجر۸ #نماز_شب
🌊🌴| @vaalfajr8_ir
یادمان شهدای ع والفجر ۸ - اروند
『خاطراتشهدا..؛ 』 •پرواز در شب...• نزدیک سنگر جایی را به عنوان قبر و محراب کنده بود و در آنجا به عب
『خاطراتشهدا..؛ 』
•گریه های بی حد...•
قبل از عملیات والفجر ۸ رفتار و حالتش طوری بود که احساس میکردی شهید شدنش حتمی است. آن موقع گردان حضرت معصومه سلام الله علیها در خط پدافندی اروند مستقر بود و سید در مخابرات گردان کار میکرد. بارها شده بود که سحر ها با صدای گریه و مناجات و نماز شبش بیدار شده بودم. یک بار به شوخی به او گفتم: {این سید از بس گریه کرده اولیا خدا را از رو برده!}
•شهید سید مصطفی خادمی•
؛ ...(:✒️📻
#شهادت #عملیات_ولفجر۸ #گریه_بی_حد
🌊🌴| @vaalfajr8_ir
『خاطراتشهدا..؛ 』
•درد های بی صدا...•
یکی از بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا تعریف میکنند شب عملیات والفجر ۸ شهید محمد شمسی در حاشیه اروند رود به مانعی برخورد و به شدت مجروح شد. هرچه برادران اصرار میکنند: {بیا تو را به عقب برگردانیم.} قبول نمیکند و میگوید {شما به عملیات ادامه بدهید و نگذارید عملیات لو برود.} وضع عجیبی بود و به هر زحمت بود، بچهها را متقاعد کرد که به پیش رَوی ادامه دهند. من از فاصله ای نه چندان دور او را زیر نظر داشتم. زخمهایش عمیق بود و خون ریزیاش شدید. برای آنکه سر و صدا نکند و عملیات لو نرود سرش را داخل رود فرو کرد و در همان حال مظلومانه به شهادت رسید.
•خاطره از بسیجی گمنام•
؛ ...(:✒️📻
#عملیات_ولفجر۸
#شهادت
#اروند_رود
#شهید_گمنام
🌊🌴| @vaalfajr8_ir
『 خاطراتشهدا..؛ 』
•خدا هست...•
حسین طالبی نژاد تنها تنها پسر خانواده اش بود. جوانی رعنا و دوست داشتنی که خانواده علاقه شدیدی به او داشتند و در همه کارها روی او حساب می کردند.
نزدیک عملیات که شده بود به او گفتم :《حسین ! اگر مخالفتی نداری دوست دارم تو در این عملیات شرکت نکنی. خودم با فرماندهان صحبت میکنم و رضایتش را میگیرم .》
گفت:《 خودت چرا برنمیگردی؟》
گفتم : 《اولاً من پاسدارم و وظیفه دارم اینجا بمانم .گذشته از این ، چندین برادر دارم که با ماندن من خللی در امور خانواده ایجاد نمیشود.》
درنگی کرد و گفت:《 من هم خدا را دارم او برای خانواده من کفایت می کند. اصلاً اگر خدا نباشد برادر ها چه به درد می خورند ؟!》
حق با او بود حسین در والفجر ۸ همنشین ملکوتیان شد
•🎙️راوی محمد یار پیل آرام•
•📚بر گرفته است کتاب دل و دریا مجموعه روزهای ماندگار ۴•
؛...(:✒️📻
#خدا
#عملیات_ولفجر۸
#پاسدار #شهادت
🌴🌊| @vaalfajr8_ir
یادمان شهدای ع والفجر ۸ - اروند
『 خاطراتشهدا..؛ 』 •خدا هست...• حسین طالبی نژاد تنها تنها پسر خانواده اش بود. جوانی رعنا و دوست د
『 خاطراتشهدا..؛ 』
•دل و دریا...•
برادر مجروحی را به اورژانس مستقر در فاو آوردند. ترکش در چند سانتی متری قلب او خانه کرده بود .او داشت آخرین لحظات عمر خود را سپری میکرد.
دیدن لحظات جان کندن او برایم سخت و ناگوار بود . هیچ وسیله ای برای جراحی نداشتم و انتقال او به پشت جبهه، نیاز به صرف زمان داشت.
دیوانه وار دوره او میچرخیدم بغض گلویم را چنگ می زد کاری از دستم ساخته نبود. آن برادر لحظه ای چشمانش را باز کرد .مرا که دید با دست به جیب پیراهنش اشاره کرد به سرعت دست بردم و از داخل جیبش کیفی را بیرون آوردم. ناخداگاه آن را گشودم عکس سه فرزند خردسالش بود با علامت به من فهماند که عکس را جلوی صورتش ببرم. صورتی که پر از خاک و خون بود .شهادتینش را گفت و پر گشود. من عکس را در دستم گرفتم و با صدای بلند گریه کردم.
چند روز پیش برادری به شهادت رسیده بود که قبل از آخرین نفس هایش برایم از هفت فرزندی که داشت تعریف کرد. دلش برای آنها تنگ شده بود. میگفت:《 آنها را به خدا سپردم. آمدهام و آماده ام برای رفتن.》
راستی آیا کسی آنها را مجبور کرده بود که به جبهه بیایند؟ فقط و فقط آنهایی که پدر شده اند می دانند دل کندن از فرزند چه حالی دارد فقط آن ها می فهمند که شهدای ما با تمام عشقی که به خانواده داشتند، چگونه خدا را برگزیدند
•🎙️راوی دکتر هاشمی•
•📚کتاب دل دریا مجموعه روزهای ماندگار ۴•
؛...(:✒️📻
#جبهه #فاو
#عملیات_ولفجر۸
#شهادت
#یادمان_شهدای_عملیات_والفجر۸
🌴🌊| @vaalfajr8_ir
『 خاطراتشهدا..؛ 』
•حج حاج بصیر...•
شهید حاج حسین بصیر، از فرماندهان لایق استان مازندران بود که بعدها در عملیات کربلای ده به شهادت رسید.
قبل از عملیات او را دیدم که با سر تراشیده و پای برهنه مشغول کار بود و میگفت: [عملیات عین حج میماند.] او والفجر۸ را مقدمهای برای زیارت خدا میدانست.
•راوی_برادر کیانی•
؛ ...(:🖤📻
#شهادت
#عملیات_ولفجر۸
🌊🌴| @vaalfajr8_ir
https://chat.whatsapp.com/CzflWIw9KbwFHt1Fswwgzv