✨﷽✨
#یڪ_داستان_یڪ_پند
✍🏻 یڪی از عرفا و اولیا الله نقل می ڪرد، روزی در فرودگاه تبریز از هواپیما پیاده شدم و خواستم تاڪسی ڪرایه ڪنم به منزل برساندم. تاڪسی ها مدل بالا بودند و خودروی پیڪانی آن دور پارڪ ڪرده بود ڪه ڪسی سوار نمی شد. او را دربست ڪرایه ڪردم و به او گفتم: اگر مسافر هم سوار ڪنی ایرادی ندارد. راننده خوشحال شد به چند نفر در مسیر ڪه بودند، چراغی زد و توقف ڪوتاهی ڪرد ولی هم مسیر ما نبودند. ڪسی سوار نشد و بالاخره مرا تنهایی به منزل رساند.
شب در عالم رویا در باغ زیبای بزرگی خودم را دیدم، بسیار خوشحال شدم، پرسیدم ، این باغ برای کیست؟ گفتند: تو. پرسیدم چرا؟ گفت امروز ڪار خیری ڪردی. گفتم،ولی ڪسی سوار نشد و راننده مرا فقط برد و از من ڪرایه گرفت. گفتند: در لحظه ای ڪه راننده در مقابل مسافری می ایستاد تو بیشتر از راننده مشتاق بودی آن مسافر سوار شود وراننده ڪرایه ای بگیرد و وقتی مسافری سوار نمی شد، تو بیشتر از او متاسف می شدی. و این باغ برای نیت خیری بود ڪه در قلبت داشتی، هرچند نمیتوانستی نیت خیر خود را به نتیجه برسانی .
✔️إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا اگر خداوند در قلب های شما (ڪافی است) خیری ببیند، به شما خیر عنایت می ڪند.(انفال70)
🤲💐🤲💐🤲💐
eitaa.com/joinchat/505020435C02fc644174
○واعظین313🕊