15.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 #فایل_تصویری ۱۶ 📺
🎙واعظ: آیت الله #وحید_خراسانی
○ موضوع: 【 راه ارتباط با امام زمان (عج) 】
➯ @vaezin_com
➯ www.vaezin.com
◆ #متن_سخنرانی حاج آقا محرابیان ◆
🌷 دستگیری امام رضا علیه السلام 🌷
این نقل قول رو گوش ڪنید؛
دیدم خیلی ناراحته بهش گفتم چی شده؟ گفت یک حکایتی دارم برات تعریف می کنم ؛
گفت حاج آقا وضع مالی من خیلی خوب بود اما قسمت روزگار و رفیق های بد طوری شد که ورشکست شدم و از همه جا افتاده بودم به حدی که دویست میلیون بدهکاری اومد به سرم، هستی خودمو از دست دادم، برای نان شب هم محتاج بودم. به هر رفیقی زنگ می زدم می گفت شرمنده ام به هر دوست یا فامیلی زنگ می زدم جوابمو نمی داند مدتها در به در بودم.
به زنم گفتم فقط یک بلیط رفت و برگشت باشه من برم پیش امام رضا درددلم رو در حرم به آقا بگویم برگردم.چون میگن هرکس برود حرم امام رضا غمش رو بر می دارد. بزار برا آخرین بار با خودش حرف بزنم، خانمم با بدبختی از برادرش پول قرض کرد، یواشکی بلیط گرفتم از تهران رفتم مشهد. داخل اتوبوس درددل می کردم با امام رضا ؛ یا امام رضا من دارم میام.
وقتی رفتم گرسنه بودم از صبح تا نزدیکی اذان ظهر کنار ضریح گریه کردم. صدا زدم یا امام رضا به دادم برس، فریاد می زدم. یه مقدار پول در جیبم بود برای بلیط برگشت گفتم یا امام رضا اگر از این حرم برم بیرون تمام دیگه. بلند شدم از کنار ضریح اومدم تو حیاط نگاه کردم به گل دسته ها گفتم یا امام رضا من حرف هامو زدم الانم دارم بر می گردم دیگه کَرم خودت. دست کردم تو جیبم که برم بلیط برگشت بگیرم دیدم پولم رو زدن ، با عصبانیت برگشتم سمت ضریح، داد زدم گفتم: حاشا به کَرمت یا علی ابن موسی الرضا! من با یه بدبختی پول قرض کردم اومدم .تو حرم دیدی جیب منو زدن؟ اگه دیدی و کمکم نکردی خیلی دور از مروته. الان چیکار کنم به کی رو بندازم اینجا،
شروع کردم با امام رضا دعوا کردن بعدهم از حرم اومدم بیرون. یک سکه ته جیبم مانده بود گفتم با این سکه زنگی به خانواده بزنم،رسیدم به یک تلفن عمومی،یکدفعه به دلم افتاد به خانواده زنگ نزن ،یک شماره الکی مال مشهد رو بگیر هرکسی برداشت پشت گوشی بهش بگو من زائر امام رضام دستم خالیه به دادم برسید، اگه گفت نه حداقل منو ندیده که خجالت بکشم، رفتم یاد گرفتم شماره های مشهد، چطوره،شماره یه خونه رو الکی گرفتم، آقای برداشت، گفت: سلام علیکم بفرمایید. گفتم سلام من زائر امام رضا هستم از تهران اومدم به خود، امام رضا هنوز غذا هم نخوردم جیبم رو تو حرم زدن می خوام برگردم پول بلیط رو کمکم کن. تا اینو گفتم ،گفت کجا هستی.
از کسی که کنارم بود پرسیدم: اینجا کجاست گفتم فلان جای مشهد گفتم فلان جا ایستادم گفت صبر کن الان میام. دیدم بایک ماشین خیلی با کلاس اومد و یه آقا صدایم زد گفت: نو فلانی هستی گفتم بله .فرمود بفرمایید مهمان من هستی غذا هم نخوردی، رفتم منزلش یک منزل خیلی شیک ، نشستیم غذا خوردیم بعد پرسید چرا بی پول شدی گفتم پول برگشت ندارم گفت چرا اومدی مشهد،حکایت خودمو گفتم .یکدفعه فرمود بدهکاریت چقدر است. گفتم دویست میلیون،دیدم دست چک شو اورد دویست میلیون نوشت گفت: با این برو قرض هاتو بده چقدر میخوای، سرمایه گذاری کنی کارت راه بیوفته گفتم ۸۰ میلیون داشته باشم بازارم شروع میشه. گفت اینم ۸۰میلیون تومن، این۸۰ میلیون وقتی وضعت خوب شد به من برگردون. گفتم صبر کن به امام رضا اگه به من نگی چرا داری این کار رو می کنی پول رو بر نمی دارم. گفت پس بشین تا بهت بگم، صدا زد یک جوانی از تو اتاق گفت پسرم بیا.
گفت بچه ام رو می بینی ۲سال پیش سرطان گرفت. در به در تو مشهدو تهران بودم ایران جوابش کردن،بردم کشورهای خارجی،سه تا آزمایش ازش گرفتن ،گفتن دوتاش مثبته اگه سومی هم مثبت بشه یعنی بچه ات رو ببر خونه چند روز دیگه جنازه شو ببر خاک کن.وقتی اینو گفتن رفتم نشسته ام تو حیاط توسل کردم به امام رضا گفتم یا علی ابن موسی الرضا من اواره شدم به مادرت زهرا قسم اگه کمکم کنی من یکی از زائرا تو هر جوری شده رفع گرفتاری می کنم هر زائری که خودت بگی نه خودم.گفت به لطف علی ابن موسی الرضا این درد بر طرف شد الان بچه ام رو ببین بعداز دوسال سالم سالمه،من دو ساله منتظر این لحظه ام که این زائری که امام رضا می خواد بگه کیه؟دیشب خواب دیدم حرم امام رضا هستم،یکدفعه علی ابن موسی الرضا صدایم زد گفت یادت هست دو سال پیش یک قولی به من دادی؟ فرمود فردا فلان ساعت یکی بهت زنگ میزنه میگه تو حرم جیبم رو زدن، بعد با من امام رضا دعوا کرده، خیلی خسته است دلش شکسته شده تو این دنیا اسیر نامردی مردم شده او زائری که می خواستی رو فردا بهت میدم.گفتم چشم آقا
تا نزدیکی ظهر منتظر بودم ظهر که تو زنگ زدی گفتی جیبم رو تو حرم زدن فهمیدم فرستاده امام رضا هستی.
➯ @vaezin_com
➯ www.vaezin.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 #فایل_تصویری ۱۷ 📺
🎙واعظ: حاج آقا #رنجبر
○ موضوع: 【 سخن چین نباش!! 】
➯ @vaezin_com
➯ www.vaezin.com
◆ #متن_سخنرانی حاج آقا ماندگاری ◆
🔷 امتحانات حضرت ابراهیم (ع) ـ بخش۲ 🔷
❷ دومین امتحان حضرت ابراهیم #با_جـانـش بود. جوون بود هنوز. خدا فرمود: ابراهیم خودتو بیشتر دوست داری یا مارو؟ الان همه ما می گوییم: اگه از ما بپرسند خودت را بیشتر دوست داری یاخدا یا امام حسین یا امام زمان ،مےگوییم چه کسی؟ امام حسین روبیشتر دوست داریم، خدا رو، امام زمان رو بیشتر دوست داریم، همه توشعار ماشاالله میگیم ؛
خداهیچ وقت با شعار از ما اکتفا نمی کند، از همه ما امتحان می گیرد . خدا برای حضرت ابراهیم یک امتحان گذاشت ،امتحان چی است؟
برو بت ها رو بشکن! خدا که خودش می داند این ها مجازاتشان توآتیش انداختنِ هر کس بت را بشکند. جوان برو بت بشکن! بت شکست. بعد معلوم شد ابراهیم شکسته است و باید او را توی آتیش بندازیم.
حضرت ابراهیم اینجا هم اعتراضی به خدا نکرد، نگفت خدا ما رفتیم برای تو کار کردیم و این هم آخر و عاقبتمون!! حتی وقتی داشت درون آتش می رفت، ملائک مقرب خدا به کمک حضرت ابراهیم علیه السلام آمدند.
اسرافیل، میکائیل، عزرائیل، جبرائیل؛ هر چهارتا اومدن کمک حضرت ابراهیم، بین زمین وآسمون بود، می خوای کمکت کنیم؟ ما باشیم چی میگیم؟ خوب کمک کن دیگه! دارم میرم توی آتیش هااا ! الانه که بسوزم هااا !
حضرت ابراهیم گفت: باشما کاری ندارم، او من را فرستاده است، خودش هم می فهمد دارد چیکار می کند. حضرت جبرئیل گفت یک چیزی به خدا بگو! حضرت ابراهیم گفت: او خبر دارد که اوضاع من چطور است. چه نیازی داره بگم؟! حضرت جبرئیل اصرار کرد ابراهیم یک چیزی بگو! می خواهم پیغام تو را به خدا برسانم ؛ حضرت ابراهیم شروع کرد به ترانه خوندن به تعبیر من؛میگن کبک طرف خروس می خواند، شروع می کند به آواز خواندن! این ذکر رو گفت: این ذکر که خیلی مجّربه «یااللهُ یا اَحَدُ یا فَردُ یا صَمَد، یامَن لَم یَلَد و لَم یولَد ولَم یَکُن لَّهُ کُفُوَاً اَحَد) همین که این نوای قشنگ حضرت ابراهیم تموم شد. خطاب آمد: (ای آتش بر حضرت ابراهیم سرد شو!) توی این امتحان ابراهیم پیروز شد . و حق تقدم رو فهمید.
✨🌹✨
➯ @vaezin_com
➯ www.vaezin.com
◆ #متن_سخنرانی حاج آقا دارستانی◆
🍀 نـگاه به نامحــرم 🍀
نگاه به نامحرم روح و روان انسان را به هم می ریزد. بی حجابی یعنی نامهربانی به جامعه. خانمی که حجابش را رعایت نمی کند و به جامعه میآید، دارد به جامعه نامهربانی می کند؛ لذا کسانی دیگر نیز به او نامهربانی خواهند کرد؛ چون خداوند زیبایی را که تنها به یک نفر نداده است. انسان ذاتا تنوع طلب است.
اگر یک خانمی بیاید و در خیابان گلها را لگد کند، آیا مردم به این زن فرد عاقلی می گویند؟ شما میدانید که چقدر از جوانهای ما مثل همان گل ها پرپر می شوند؟ چقدر از جوان های ما گرفتار چشمهایشان هستند؟ آن ها دینشان را دادهاند رفته است، بروید در زندانها مشاهده کنید که چه جنایت هایی را آقایان و خانمها فقط به خاطر یک نگاه مرتکب شده اند. اسلام اینقدر بحث حجاب میکند، بحث نگاه میکند، بی حجابی یک نامهربانی است اول به خانواده خود فرد و دوم به حریم خانه های دیگر. من لغتی بهتر از نامهربانی پیدا نمی کنم!
- یک زمان، امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام شیطان را دیدند که شال و کلاه کرده است و به تعبیری رابین هود شده است و تیر و کمان برداشته است. رو به شیطان کردند گفتند: چرا این طور شده ای؟
- گفت: میروم به شکار.
- حضرت فرمود: به شکار چی؟
- گفت: من به جز شیعیان تو با کسی کار ندارم.
- آقا فرمودند: اولین تیر را به کجای آن ها می زنی؟
- گفت: به چشم هایشان چشم هارا که زدم، گویا همه جا را زده ام.
مراقب چشم ها باشید هر چیز که بخواهد از این چشم ها وارد شود، حداقل یک نگهبان برای چشم هایتان در برابر آن چیز بگذارید.
✨🌹✨
➯ @vaezin_com
➯ www.vaezin.com