eitaa logo
کشکولِ غیرِ سیاسیِ احمدیاسر وافی
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
@ahmadyaservafiyazdi شماره ایتا و واتساپ: ۰۹۱۲۷۴۶۳۱۴۴
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب تلویزیون به گونه ای قضیه تخریب آلونک زن بندرعباسی را مطرح کرد که گویا این برخورد یک استثنا و تخلفِ مأموران بوده است در حالی که هر کس با شهرداری ها و مأموران مالیات و عوارض و سدّ معبر، اندک آشنایی داشته باشد، به خوبی می داند که انسان حساب نکردنِ شهروندان یک روال عادی در شهرداری هاست لعنة الله عليهم
مهرِ تو را به عالَمِ اِمکان، نمی دهم گنجِ محبّت تو را ارزان نمی دهم حس می کنم که شعر مرا گوش می کنی فریادِ آتشِ مرا خاموش می کنی با هر نَفَس که می کِشَم، دیدارت آرزوست عشقِ به تو، سرمایه ی ایمان و آبروست وقتی به یاد غیبت تو، غصه می خورم دل از هر آنچه در کف دنیاست، می بُرَم بس که گناه، قلب مرا تیره کرده است گویا ولیّ امر خدا، پشت پرده است امّا تو هستی حاضر و ناظر، ولی چه سود دنیا به سمتِ خود، دلِ وادادگان رُبود ما خسته ایم از همه، ای صاحب الزمان لطفی کن و به جان ضعیفان، مَدَد رسان حُبّ تو و مَوَدّتِ آباء تو، مرا قطعاً نجات می دهد از وَرطه ی جزا مَستم کن از پیاله ی جامِ محبّتت ای جان فدای رحمت و الطاف و رَأفَتَت وصفِ تو، از شنیدن و گفتن فَراتر است باید شنید از لب زهرا (س) که مادر است در روزگارِ ظُلمت و ظلمِ ستمگران مهدی بیا که ما همه هستیم بی امان یا رب، دعای خسته دلان را روا نما دردِ جهان، به آمدنِ او، دوا نما
مدح مولا امیرالمومنین علیه السلام..wav
20.88M
🌹مدح مولا امیرالمومنین علی علیه السلام.🌹 عبارت، قاصر از مدحِ تو باشد کجا مخلوق در سطحِ تو باشد؟!؟ لبانَت را چو از هم وا کُنی تو میان خطبه ها، غوغا کُنی تو یگانه یاور و جانِ رسولی تو تنها کُفوِ زهرای بتولی امیرِ مؤمنان و فخرِ دینی امام و حُجَّتِ روی زمینی مرا با یک نگاهت کن بهشتی نجاتم ده، سوارم کن به کشتی یَدِ تو، دستِ رحمان و رحیم است عَدُوَّت، ساکنِ قعرِ جَحیم است ندای لافتی از آسمان ها نموده لانه در اعماقِ جان ها یکی بود و یکی هم خواهد آمد علیّ و مهدیِ آل محمد (ص) 📜شاعر📜 احمد یاسر وافی. 🎤مداح 🎤: کربلایی علی امینی.
من خاکِ کفِ پای غلامان تو هستم عمری است سَرِ سفره ی جود تو نشستم بد هستم و بد کرده ام، اما تو کریمی دلسوزِ منی مثل رفیقان صمیمی یکبار مرا از دَرِ این خانه نراندی یکبار مرا عاصی و بیچاره نخواندی نورت همه جا هست و من از دیدن آن، کور هستی تو سلیمان و نظر کن به مَنِ مور ای مُنجیِ دین، پرده ز رخسار بیَفکن با اذن خداوند بِکَن ریشه ی دشمن دارم عطشِ دیدنِ رخسارِ چو ماهت خواهم که شوم خادمِ افرادِ سپاهت از بس که گنهکارم و پرونده سیاهم ترسم نکنی با کَرَم و لطف، نگاهم رحمی کن و راهم بده در زمره ی خوبان لبریز کن از شوقِ وصالِ تو، دل و جان ای حُجَّتِ ثانی عشر و شمسِ عدالت تعجیل نما تا برود ظلم و رذالت برنامه ی دین با تو شود کاملاً اجرا با آمدنت شاد شود حضرت زهرا (س) یارانِ تو در غیبتِ تو، خواب ندارند غیر از تو، انیسِ دل و ارباب ندارند احمدیاسر وافی یزدی
دیشب یکی از اقوام از شهرستان زنگ زد گفت: شما آخوندها کی می خواهید از این مملکت برید؟ گفتم هیچ سلطان و پادشاه و حاکمی خودش از مملکتش نرفته پهلوی دوم هم با فشار مردم بیرون رفت گفت: خب ما اگه شما آخوندها را نخواهیم باید چی کار کنیم؟ گفتم باید قیام و انقلاب کنید گفت: چند بار که قیام کردیم ولی سرکوبمان کردید گفتم عرضه نداشتید که زود صحنه را خالی کردید از انقلابیون سال پنجاه و هفت یاد بگیرید که تا پای جان ایستادگی کردند گفت خب قیام کنیم بازداشت و زندانی می شیم گفتم: مگر انقلابیون دهه پنجاه بازداشت و زندانی و شکنجه و تبعید نشدند؟ گفت: مردم گرسنه کِی حوصله قیام و دردسر دارند؟ گفتم: اتفاقاً گرسنگانِ به ستوه آمده قیام می کنند. معلومه که هنوز به اینجاتون نرسیده و گر نه به اعتراض لفظی اکتفا نمی کردید و از بازداشت و زندان نمی هراسیدید گفت: حالا دوتا استخاره برام بگیر که کار دارم! من هم با تسبیح دو استخاره برایش گرفتم و هر دو بد آمد فکر کنم اولی را برای قیام می خواست و دومی را برای خودکشی😄 خدا رو شکر که هردوش بد اومد! احمدیاسر وافی یزدی
محمد بن علی بن ابراهیم می گوید: دستانمان خالی و روزگارمان سخت شده بود، پدرم به من گفت: ما را نزد این مرد - امام حسن عسکری - که وصف بخشش و سخاوت او را شنیده‌ایم ببر، به او گفتم: آیا او را می شناسی؟ گفت: او را نمی شناسم و تا کنون او را هرگز ندیده ام. ما نیز به قصد دیدار امام راه افتادیم در میانه راه پدرم گفت: چقدر خوب است که ایشان به ما پانصد درهم عطا کند؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک (آرد) و یکصد درهم برای مخارج. من هم با خود گفتم: ای کاش! به من نیز سیصد درهم ببخشد؛ با صد درهم الاغی بخرم و با صد درهم مخارج خود را تأمین کنم و صد درهم دیگر را خرج پوشاک کنم و به سوی منطقه «جبل» بروم. هنگامی که به خانه حضرت رسیدیم، خادم ایشان بیرون آمد و گفت: علی بن ابراهیم و فرزندش محمد داخل شوند، همینکه وارد شدیم و بر حضرت سلام کردیم ایشان به پدرم گفتند: یا علی! چرا تا کنون نزد ما نیامده ای؟ پدرم گفت: آقای من از اینکه شما را با این حال دیدار کنم خجالت می کشیدم. اندکی درنگ کردیم و سپس خارج شدیم. خادم حضرت به دنبال ما آمد و به پدرم کیسه ای پول داد و گفت: این پانصد درهم است؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک (آرد) و صد درهم برای مخارج. سپس کیسه ی دیگری به من داد و گفت این سیصد درهم است صد درهم را برای الاغ خریدن خرج کن و صد درهم برای پوشاک و صد درهم برای مخارج. به سوی «جبل» نیز مرو بلکه به «سوراء» روانه شو. من نیز راه سوراء را پیش گرفتم و در آنجا وضع مالی ام خوب شده از توانگران علوی گشتم»  کشف الغمه، ج ۳، ص ۲
برخی از مردم در اعتراض به وضع موجود، وقتی می خواهند از شاه سابق سخن بگویند، تعبیر (شاهِ خدا بیامُرز) را به کار می برند! این در حالی است که حتی سلطنت طلب ها و وطن پرست ها باید شاه را نفرین کنند چرا که او در حساس ترین زمان، وطن را ترک و پشت ارتش را خالی کرد! طبیعی است وقتی ارتش ببیند فرمانده کلّ قوا کشور را در بحرانی ترین وضعیت ترک کرده، دیگر انگیزه ای برای دفاع از سلطنت نخواهد داشت شاه اگر یک وطن دوستِ واقعی بود و انقلابیون را یک مشت شورشیِ تحریک شده می دانست، باید در وطن می ماند؛ حتی اگر به قیمت جانش تمام می شد در این صورت اگر توسط انقلابیون دستگیر و اعدام هم می شد، نامش در تاریخ ایران به عنوان شاهی که تا پای دار پایداری کرد، ثبت می شد و فقط در این صورت، امروز طرفدارانش حق داشتند به او خدا بیامرز بگویند جالب است که هنگام فرار و قبل از سوار شدن بر هواپیما، علت ترک ایران را اینگونه بیان کرد: (((مدتی است احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم))) خاک بر سر شاهی که به خاطر خستگی و استراحت، فرار را بر قرار ترجیح داده و با این کار خود، مملکت کوروش! را دو دستی تقدیم آخوندها کند! احمدیاسر وافی یزدی
فقط اونی که به طرز تابلویی، سیگارش را پنهان کرده است😃
حاج آقا حسین قمی در کربلا
حدیثی با شش راوی به نام فاطمه: فاطـمه دختر حضرت موسي بن جعفر(ع) از فاطمه دختر جعفر بن محمد امام صادق(ع) از فاطمه دختر محمد بن علي امام باقر(ع) از فاطمه دختر علي بن الحسين امام سجاد(ع) از فاطمه دختر ابوعبدالله الحسين(ع) از زينب دختر اميرمؤمنان(ع) از حضرت فاطمه زهرا(س) دختر رسول خدا(ص) از حضرت رسول اكرم(ص) كه فرمودند : ( أَلا مَن ماتَ عَلي حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً ) آگاه باشيد كه هر كس با محبت آل محمّد بميرد ، شهيد از دنيا رفته است شاید منظور روایت این باشد که : کسی که به قدری عاشق اهل بیت است که اگر در زمان آنها بود ، حاضر بود جانش را فدایشان کند ، اکنون که زمینه ی شهادت برایش فراهم نیست ، اگر به مرگ طبیعی هم بمیرد ، شهید از دنیا رفته است . زیرا { إنّما الأعمال بالنیّات } و نیّت او این است که اگر در زمان امامان معصوم بود یا وقتی امام زمان (ع) ظهور کنند ، از جان خود دریغ نکند اللهم عجّل فی فرج مولانا و اجعلنا من المستشهدین بین یدیه خداوندا ، شهادت در رکاب حضرت بقیة الله را نصیب ما بگردان احمدیاسر وافی یزدی
به مناسبت یادروزِ حضرت معصومه سلام الله علیها این گزاره صحیح نیست: (((ارث زن در اسلام نصف مرد است))) برخی جاهلانه یا مغرضانه با استفاده از ناآگاهیِ مردم نسبت به احکام دین، با تکرار نمودن و پر رنگ کردنِ این گزاره نادرست، سعی دارند چنین القا کنند که: در دین اسلام، ارزش زن نصف مرد است این در حالی است که هر کس احکام ارث را مطالعه کند خواهد فهمید که سهم ارث زن و مرد بر سه گونه است: گاهی سهم زن و مرد مساوی و گاهی حتی سهم زن از مرد بیشتر و البته گاهی هم سهم او از مرد کمتر است مثالی می زنم که مورد اتفاق نظر تمام فقها است: اگر شخصی بمیرد و از خود، پدر و مادر و یک دختر باقی گذاشته باشد، مال او پنج قسمت می شود: یک قسمت مال پدر یک قسمت مال مادر و سه قسمت مال دختر مشاهده کردید که پدر و مادر سهم مساوی می برند و سهم زن و مرد در این مورد تفاوتی ندارد سهم دخترِ میّت با این که زن است از سهم پدر میّت با این مرد است، بیشتر است؛ آنهم سه برابر! آری گاهی هم سهم زن کمتر از مرد است مانند اینکه اگر میّت، دختر و پسر داشته باشد، سهم خواهر نصفِ برادر است اگر اسلام زن ستیز بود، سهم زن را در تمام موارد کمتر از مرد قرار می داد نه اینکه یک جا مساوی، یک جا بیشتر و فقط یک جا کمتر قرار دهد و این کمال بی انصافی است که برای بدبین کردنِ قشر زنان و دختران به دین و شرع، فقط قسمت سوم را در بوق و کُرنا کنیم و اصلا از دو قسمت اول سخنی به میان نیاوریم! احمدیاسر وافی یزدی
5fbe95161de07_37905639.mp3
3.35M
یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة
بانوان مدفون در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها
PTT-20201127-WA0000.opus
160.3K
ای حَرَمَت قبله ی عالَم، حسین محو جمالت، بنی آدم، حسین یادِ تو، تسبیح و مناجات ما راهِ برآوردنِ حاجات ما حُبّ تو سرمایه ی ایمان ما ساده بگویم که تویی جان ما یک نَم از آن بَحرِ عطایت بس است نیم نگاهی به گدایت بس است فاطمه (س) را واسطه آورده ام دست مرا گیر که بد کرده ام از کَرَم و لطف جوابم بده یخ زدم از دست زمستان سرد یارِ بهاری، تو شفا دِه ز درد
عاشقِ حیدر، بهشتی می شود خالی از انواعِ زشتی می شود لب به مدح مرتضی (ع) وا می کنم دشمنش را خوار و رسوا می کنم یاد مولا، غصه از دل می بَرَد کشتیِ غم را به ساحل می بَرَد عشق او، جان را پُر از ایمان کند دردهای سخت را درمان کند با علی باشم علی هم با من است فکر و دل از فتنه و شَر، ایمن است ای خداوند عزیز و مهربان بار دیگر در نجف کن میهمان دل پُر از شوقِ ضریحِ حیدر است تشنه ی یک جرعه آبِ کوثر است یا علی، ما را مدد کن تا شویم عبدِ بسم الله رحمن رحیم احمدیاسر وافی یزدی
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا (سوره کهف آیه ۴۶) چنین فرموده در قرآن خداوند که باشد خیرِ دنیا، مال و فرزند ولی مالی که از راهِ حلال است وَ فرزندی که عبدِ ذوالجلال است احمدیاسر وافی یزدی
مستند آیت الله خویی (ره)
زندگی یعنی خدا را داشتن چشم را از غیرِ او برداشتن هر کسی خواهد انیسی مهربان جز خدا یاری نشایَد در جهان رازق و رزّاق و منّان و شَکور غافر و غفّار و رحمان و غَفور از تمام مهربان ها، برتر است مهربان تر از هزاران مادر است زاهدان و عابدان و عارفان جمله حیران در وجودِ جاودان یادِ او، غم را ز دل ها می بَرَد غصه از قلبِ مُحبّان می پَرَد ناخدای کشتیِ عالَم، خداست او ز هر چه در زبان آید، جداست از وجودش، هر چه هست و هر چه بود نور او، ظلمت ز تاریکی رُبود لحظه ها با ذکر او شیرین شود مثل بوی عطر فروردین شود درد و حُزن و رنج ها گردد تمام گر شوی یک بار با او هم کلام یاری از اَعلای بی همتا بجو هر چه می خواهد دل تنگت بگو نردبانِ آسمان باشد نماز واستعینوا بالصلات از بی نیاز یاسر از الطاف او شرمنده شد کاش می شد واقعاً یک بنده شد احمدیاسر وافی یزدی
فرمایش امام حسن عسکری (ع) درباره تقسیم بندیِ فقهای شیعه: فأما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهواه، مطيعا لامر مولاه فللعوام أن يقلدوه.وذلك لا يكون إلا [في] بعض فقهاء الشيعة لا جميعهم . . . وآخرين يتعمدون الكذب علينا ليجروا من عرض الدنيا ما هو زادهم إلى نار جهنم. . . . وهم أضر على ضعفاء شيعتنا من جيش يزيد على الحسين بن علي عليهما السلام وأصحابه. فإنهم يسلبونهم الأرواح والأموال . . . وهؤلاء علماء السوء الناصبون المشبهون بأنهم لنا موالون، ولأعدائنا معادون يدخلون الشك والشبهة على ضعفاء شيعتنا، فيضلونهم ويمنعونهم عن قصد الحق المصيب. هر کدام از فقها که خویشتن دار و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیعِ امر مولایش بود، از او تبعیت کنید. و این صفات فقط در برخی از فقهای شیعه موجود است نه در همه آنها. عده ای از آنها عمداً به ما دروغ می بندند تا به دنیا برسند. دنیایی که عاقبت آنها را دوزخی خواهد نمود. این فقهای ناصبی که خود را به دروغ شیعه و تابع ما جلوه می دهند، ضررشان بر شیعیان ناآگاه ما بیش از ضرر لشکر یزید بن معاویه بر امام حسین (ع) اصحابش است؛ زیرا لشکر یزید جانها را گرفتند و اموال را غارت کردند ولی اینها برای شیعیان شک و شبهه ایجاد می کنند و آنها را از راه حق گمراه می سازند تفسیر الامام العسکری (ع) ص ۳۰۰ احمدیاسر وافی یزدی
سُرورِ قلبِ مشتاقان، حسین(ع) است بهار و سبزه و باران حسین است جزای زائران او بهشت است دوای درد بیماران، حسین است جهان آفرینش محو رویَش ولی تنهاترین مهمان، حسین است اسیر عشق او گردیده قلبم غم و درد مرا درمان، حسین است دلم را مایهٔ تسکینِ خاطر جهانِ مردگان را جان، حسین است اگر چه جسم او افتاده در خون میان آسمان، سلطان، حسین است ندارم جز هوای کربلایَش شبِ من را مَهِ تابان، حسین است امیرِ لشکرِ عُشّاق باشد ولی در نینوا عطشان، حسین است رضای او رضای حقتعالی ظهور و مَظهرِ ایمان، حسین است یگانه شادی و تنها امیدم میانِ سختیِ دوران، حسین(ع) است احمدیاسر وافی یزدی
چندی پیش یکی از اقوام زنگ زد و گفت دوستی دارم که در وجود خدا شک کرده است می توانی برایش کاری کنی پرسیدم اسمش چیست؟ گفت رضا تبریزی من هم دو شعر با حروفِ اسم و فامیل او سرودم اولی با عنوان ( سؤال رضا) و دومی با عنوان (جواب خدا) حروف اول بیت های شعر نخست را قرمز و حروف اول بیت های شعر دوم را سبز نمودم 👇👇👇 سؤال رضا راهی آیا هست سویَت ای خدا؟ تا شوم از پنجه ی شیطان جدا ضعفِ ایمان و غَمِ تردید و شک می زند بر زخمِ وجدانم نمک ای که هستی مخفی از چشم و نهان در کجا هستی؟ زمین یا آسمان؟ تا کجا را طی کنم در جستجو با تو آیا هست ممکن گفتگو؟ با که گویم رازهای خویش را پادشاها کن نظر درویش را روز و شب غرقِ سؤالِ بی جواب برنمی داری چرا از خود نقاب؟ یا خودت را بهر من کن آشکار تا ببینم چهره ی پروردگار زشت و زیبا هر چه هستی شو عیان تا تو را باور کنم از عمق جان یا اگر هستی دروغی شاخدار جمع بنما این بساطِ خنده دار جواب خدا راه روشن، راه ایمان است و دین ای که هستی طالبِ علم و یقین ضایعاتِ مغز خود را پاک کن سینه ات روی حقیقت چاک کن ابر و باد و ماه و خورشید و فلک مور و مار و جِنّ و انسان و مَلَک توت و انجیر و انار و پرتقال موش وفیل و گربه و حتی شغال بر وجودِ من، گواهی می دهد لیک فکرت بوی ماهی می دهد! راز پنهان بودنِ من روشن است هر چه می بینی نشانی از من است یا وجود خویش را انکار کن یا به حقّانیّتم اقرار کن زشت و زیبا کفر و ایمان است و بس هست دنیا بهر مؤمن چون قفس یاد خالق باش و حق را ذکر کن در حروف سبز و قرمز فکر کن! حروف اول بیت های هر دو شعر را اگر بهم وصل کنید، می شود رضا تبریزی! خواستم بهش بگم اگر این حروف اتفاقی و تصادفی رضا تبریزی شده، زمین و آسمان هم تصادفی به وجود آمده است! احمدیاسر وافی یزدی