💐 کشکول (99/45):👇
📣 به مناسبت هشتم ماه رمضان امروز, به دوجا سر میزنیم... اول سری به امام رضا (ع) میزنیم با حاطراتی از شهدای امام رضایی و شهدای فدایی علی اکبر امام حسین(ع) ...👇
🚩آن شب شهید غلامعلی توی همان صحن همیشگی که به امام رضا(ع) توسل می کرد با مولا قرار گذاشت چهارده قدم به سمت ضریح بردارد و باهر قدم یک بیت برای آقا امام رضا (ع) بگوید...
📣قدم برمیداشت، اشکهایش میریخت و زیر لب زمزمه میکرد...
💕قربون کبوترای حرمت
قربون این همه لطف و کرمت
از روزی که با تو آشنا شدم
مورد مرحمت خدا شدم
گفتهایی هر کی بیاد به پا بوسم
تو گرفتاری بدادش میرسم
منم امروز به زیارت اومدم
به امیدی در خونهات اومدم
گفتهایی هر کی بیاد به دیدنم
من میام سه جا بهش سر میزنم
توی قبرم رضا جون منتظرم
که بزاری کف پاتو رو سرم
از گناه بال و پرم سوخته شده
چشم من به حرمت دوخته شده
💥روح الله برای من هدیہ امام رضا (ع) بود👈 همسری کہ امام هشتم بہ ادم هدیہ بدهد وامام حسین (ع) او رابگیرد وصف نشدنی است... من عروس چنین مردی بودم... با بچہ های دانشگاه رفتہ بودیم مشهد آنجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا کردم گفتم: 🙏 یا امام رضا (ع) اگر مردی متدین واهل تقوا به خواستگاری ام بیاید قبول می کنم یک ماه بعداز اینکہ از مشهد برگشتم روح الله آمد خواستگاری ام و شدم عروس امام رض ا(ع)...👌 برشی از زندگی شهید مدافع حرم روح الله قربانی 🌷
🌼دومین جا هم به نیت شب هشتم محرم میرویم پایین پای امام حسین(ع) جایی که علی اکبر حسین(ع) دفن شده است😰
💥بهش گفتم راضیم شهیـد بشے, ولی الان نه؛ تو هنــوز جوونی...تو جــواب بهم گفت 👈 لذتی که حضرت علی اکبر(ع) از شهــادت برد, حبیــب ابن مظاهر نبرد 👌راوے: همسر شهید مدافع حرم, محمد حسین محمد خانے
🌷بعد علی اکبر(ع)🌷
✨ مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیدن به سن 30 سال، بعد از علی اکبر (ع) برایم ننگ است. مادرش می گفت : آخرین بار که از سوریه برگشت ایران، با هم رفتیم مشهد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقا خونه ایستاده و می خنده. ازش پرسیدم: چیه مادر؟ 👈
😊چرا می خندی؟...گفت: مادر! امضای شهادتم رو از امام رضا (ع) گرفتم... بهش گفتم: اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. مهدی دستش رو به سمت آسمون بلند کرد و گفت:
💓مادر خدا هست...
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت #ناصر_کاوه
خاطره ای از زندگی فرمانده تیپ فاطمیون, شهید مدافع حرم, مهدی صابری, منبع:کتاب خاطرات مدافعان حرم