#پیاده_روی_اربعین
همیشه قوه تخیلم خوب بود...
هرچیزی رو میخونم اگر سخت باشه سعی میکنم تصورش کنم تا درکش برام راحتربشه ..
توی این جاده خاکی که قدم برمیدارم
هرگوشه اش پراز حرفای نگفته است...
مثلا دارم میبینم پاهای تاول زده #رقیه رو با چادر سوخته اش..
یا #رباب رومیبینم که گوشه ی خیمه زانو بغل کرده ومنتظره که #اصغرش سیراب برگرده...
یه کم بالاتر تواین گرما دارم #حسین رومیبینم که علی اصغرشو محکم بغل کرده وشونه هاش تکون میخوره...
یا #عباس رو که شرمنده بچه های خیمه شده و روی برگشتن نداره...
#زینب رو میبینم دوان دوان دنبال بچه هاست که کمتر کتک بخورن....
ازغم کدومشون بگم؟
برای کدومشون روضه بخونم؟؟
اسم هرکدومشون هزاررران سال روضه نگفته داره....
میدونید تنهاچیزی که تو پیاده روی کربلا اذیتم میکرد چی بود؟؟؟
اینکه هروقت تشنه ام میشد میتونستم اب بخورم.....😭😭😭
✅کانال #وحید_سانی
@vahidsunny2