eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
118 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
#فراخوان 👣 سخت است ، خیلی سخت ؛ وقتی ببینی نزدیک ترین دوستانت سیاه نمایی میکنن تا تو نفهمی!! 🖤 وقتی عده ای کم، از کارشان میگذارند و عده ای مشکلات را بهانه میکنند !! به راستی مگر کسی هست که مشکل نداشته باشد؟! 💘 برخی گوئی هیچ وظیفه ای ندارند؛ دوستی به کنار حتی در قبال دین !! 🔺 آه از کسانی که خوب کار میکنند اما ... ...حتما حکایت گاو نُه مَن شیرده را شنیده اید .... 🙄 هیچ نگویم بهتر است 😔 گاهی خیلی احساس تنهایی میکنم وقتی کسی نیست تا حتی با او درد دل کنم؛ آری - کسی پیدا میشود اما شاید غیبتشان میشود که نمیگویم . . . 🔥 دلم پر از بغض هائیست که کسی نشنود بهتر است ✅ هنوز هستند اما کاش بیشتر بودند کسانی که خوب و بی حاشیه کار میکنند . . . #کمک #تنهایی 💔 آیا کسی هست⁉️ ✍ بسم الله . . . @Vajebefaramushshode
💠وقتی دلت 💔تنگ میشه ... وقتی حسی شبیه دست به گلوت میذاره ... حال دلت 🌧بارونیه ... ♨️بغض💔 داری اما فرو میخوریش گوشی رو دست یهو باز میکنی میبینی برات نشونه فرستاده تا بگه کنارتم غصه چرا ... 💠میگه مگه شده تا تنهات بذاریم بعد میبینی اسم آیدی کسی که برات کرده تا بذاری کانال عین حال دل💓 تو " دلتنگ " ... ♨️دلت میخواد بری زیر آسمون باصدای بلند زار بزنی😭 تا شاید برداره این بغض سنگین از روی گلوت ... 💠تو همیشه کنار منی همیشه میرسونی خودت رو که بگی هستم ... که بگی اگر تو نمیتونی بیای دیدنم خب یه بارم من میام نداره ... ♨️چه خوبه که شب 🌙جمعه پیش "ارباب(ع)" یاد ما بودی ... حتی این بار که ننوشته 📝بودم برات شب جمعه رایاد کنید تا ... 😭 🌷 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
📚 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی 🌥 #آفتاب_در_حجاب 1⃣ #قسمت_اول 🏴پرتو اول🏴 💢پریشان و آشفته از خواب پریدى
📚 ⛅️ 2⃣ 💢وطوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است. از جا کنده مى شوى، سراسیمه و مضطرب خود را به خیمه مى رسانى. حسین🚩 در آرامشى بى نظیر پیش روى خیمه نشسته است. 🖤نه، انگار خوابیده است. شمشیر را بر زمین کرده، دو دست را بر قبضه شمشیر گره زده، پیشانى بر دست و قبضه نهاده و نشسته به خواب رفته است. نه فریاد و هلهله دشمن؛ که آه سنگین تو او را از خواب مى پراند و چشمهاى خسته اش را نگران تو مى کند. 💢 پیش از اینکه برادر به سُنت همیشه خویش، پیش پاى تو برخیزد، تو در مقابل او زانو مى زنى، دو دست بر شانه هاى او مى گذارى و با اضطرابى آشکار مى گویى: مى شنوى برادر⁉️ این صداى هلهله دشمن است که به خیمه هاى ما نزدیک مى شود. فرمانده فریاد مى زند: اى لشکر خدا بر نشینید و بشارت بهشت را دریابید 🖤 بازوان تو را به مهر در میان دستهایشان مى فشارد و با آرامشى به وسعت یک اقیانوس، نگاه در نگاه تو مى دوزد و زیر لب آنچنان که تو بشنوى زمزمه مى کند: پیش پاى تو پیامبر آمده بود اینجا، به خواب من. و فرمود که زمان آن قصه فرا رسیده است. همان که تو الان را مرور مى کردى و فرمود که به نزد ما مى آیى. به همین 💢 و تو لحظه اى چشم برهم مى گذارى و حضور بیرحم را احساس مى کنى که زیر پایت خالى مى شود و اولین شکافها بر تنها شاخه دست آویز تو رخ مى نماید و بى اختیار فریاد مى کشى: واى بر من😭 حسین، دو دستش را بر گونه هاى تو مى گذارد، سرت را به سینه اش مى فشارد و در گوشت زمزمه مى کند: 🖤واى بر تو نیست خواهرم❌ واى بر دشمنان توست. تو غریق دریاى رحمتى. باش عزیز دلم♥️ چه آرامشى دارد سینه ، چه فتوحى مى بخشد، چه اطمینانى جارى مى کند. انگار در آیینه سینه اش مى بینى که از ازل خدا براى تو را رقم زده است تا تماما به او تعلق پیدا کنى 💢 تا دست از همه بشویى، تا یکه شناس او بشوى. همه تکیه گاههاى تو باید فرو بریزد، همه پیوندهاى تو باید بریده شود، همه دست آویزهاى تو باید بشکند، همه تعلقات تو باید گشوده شود. 🖤تا فقط به او کنى، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنى و این دل بى نظیرت را فقط جایگاه او کنى. تا عهدى را که با همه کودکى ات بسته اى، با همه بزرگى ات پایش بایستى: پدر گفت: بگو یک! 💢و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر به تو اعداد را مى آموخت. کودکانه و شیرین گفتى: یک! و پدر گفت: بگو ! پدر تکرار کرد: بگو دو دخترم. ! و درپى سومین بار، چشمهاى معصومت را به پدر دوختى و گفتى: 🖤بابا! زبانى که به یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو کند؟ و حالا بناست توبمانى و همان ! همان یک جاودانه و . بایست بر سر حرفت "زینب" که این هنوز اول عشق 💖است ...... 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 7⃣1⃣#قسمت_هفدهم 💢 قصه غریبى است این #ماجراى #عطش....و
📚 ⛅️ 8⃣1⃣ 💢 زندگى بدون ابوالفضل ، میان است و آسمان🌫 و زمین ،... بى قمر بنى هاشم ، و است. نه ، نه ، عباس نباید از تشنگى بچه ها باخبر شود.... این تنها است که باید از او مخفى شود.... اما مگر او با گفتن و شنیدن ، خبردار مى شود؟! دل 💗او است.... و آینه ، تصویر خویش را انتخاب نمى کند. 🖤مگر همین دیشب🌙 نبود که تو براى سرکشى به خیمه 🏕هاى خودى از خیمه خودت در آمدى و از دور عباس را، استوار و در کار محافظت از خیمه ها دیدى؟!مگر نه وقتى تو از دلت گذشت که چه علمدار خوبى دارد برادرم !از میان هاى او با خودش شنیدى که :چه مولاى خوبى دارم من. 💢 مگر نه وقتى تو از دلت 💞گذشت که چه برادر خوبى دارد برادرم ! که :من نه برادر، که خدمتگزار حسینم وزندگى ام در بندگى معنا مى شود.آرى ، دل عباس به آسمان آبى و بى ابر مى ماند...پرواز 🦋هیچ پرنده خیالى در نظرگاه دلش مخفى نمى ماند.چگونه مى توان به این را از عباس مخفى کرد؟! همیشه خدا انگار نبض عباس با عطش حسین مى زده است. 🖤انگار پیش از آنکه و حسین ، تشنگى را احساس کند، عباس ، از آن خبر مى داده است.. اکنون که روز تشنگى است ، چگونه ممکن است او از عطش حسین و بچه هاى جبهه حسین بى خبر بماند؟! بى خبر نمى ماند. بى خبر نمانده است . همین خبر است که او را از صبح🌤 مثل مرغ سرکنده کرده است . همین خبر است که او را میان خیمه و میدان ، هاجروار به سعى و هروله واداشته است. ... او کسى نیست که با سماجت از امام چیزى طلب کند. 💢 او کسى است که به احتمال پاسخ منفى ، از اصل مطلب مى گذرد. اما این خواهش ، این مطلب ، این تقاضا، خواسته اى بوده است. این خود او بوده است که در میان دو سوى دلش ، در تعارض مانده بوده است . با خود عجب کلنجار سختى داشته است . عباس ؛ میان دو خواسته ، میان دو عشق ، 🌷میان دو ایثار. هرم عطش بچه ها، او را از کنار خیمه کنده است و به محضر امام کشانده است تا از او بگیرد و براى ، دل به دریاى دشمن بزند. 🖤اما به آنجا که رسیده است و امام را در مقابل این دیده است ، نیاورده است و تقاضاى خویش را فرو خورده و بازگشته است. بار دیگر وقتى کودکان را دیده است که پیراهنهاى خود را بالا زده اند و شکم به رطوبت جاى مشک پیشین سپرده اند، تا هرم تشنگى را فرو بنشانند،... بار دیگر وقتى... 💢 هر بار از خیمه ⛺️به قصد طرح تقاضاى خویش با امام گریخته است... و به آنجا که رسیده است ، خویش را به یاد آورده است... و به خویش نگریسته است و در آینه هستى خویش نگاه کرده است و دیده است که همه عمرش را براى همین امروز زندگى کرده است ؛ پا به این جهان گذاشته است... 🖤و براى او رنج این هبوط را پذیرا گشته است . او لحظه هاى همه عمر خویش را تا رسیدن امروز شمرده است... و امروز چگونه مى تواند را بى حسین سپرى کند، به قصد آوردن آب💧 ، براى بچه هاى حسین. اما در این سعى آخر.. ..... 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
🌙★🌙★🌙★🌙 . ♥️چشم پاک از جمله ای تر ★مانده است ♥چشم های اما خیره بر در است😔 ★روی دیوار اتاق کوچک اش ♥️عکس 🖼بابایش کنار شعر مادر مانده است 🌙 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
. 🤔 ای بااااباااا من در تربیت بچه خودم ماندم حالا بروم دیگری را درست کنم یا مسئولین را درست کنم⁉️😒😣 🔍 شنیده اید می‌گویند حرف ملای ده را کسی نمی‌خواند❓یک ضرب المثل است. حرف بزرگ ده را کسی نمی‌خواند😑 گاهی وقتها دیده اید مثلا حاج آقای این میرود آن مسجد سخنرانی میکند حاج آقای آن مسجد را دعوت میکند مسجد خودش بیاید سخنرانی کند⁉️ چرا بعضی این کار را می‌کنند⁉️ چون وقتی کسی دیگر می آید حرف میزند این همان نیست😃 خب حالا ممکنه بچه، حرف مامان و بابا را آنقدری که باید شاید نخرد🙃 مامانم هست دیگه❗️ بابام هست دیگه❗️ ولی وقتی ای هم همان مطلب را داد، طرف میفهمد نه بابا من فکر می‌کردم افکار مامان بابام قدیمی هست، سنتی بیخودی میخواهند گیر بدهند😒 بعد می‌بیند همه دارند می‌گویند همین را😳 می‌بیند مامان بابا در تربیت تنها نیست😩 عزیزم! پسرم! دخترم! گلم! ببین همه دارند همین حرف رامی‌گویند، همه می‌‌گویند ، همه می‌گویند ❌ معلم می‌گوید، معلم فیزیک می‌گوید، بگوید، غریبه رهگذر در خیابون بگوید، کاسب محل می‌گوید، آقای ریشو می‌گوید، اون آقای ریش نداره می‌گوید، خانم مانتویی می‌گوید، خانم چادری بگوید، اصلاح طلب بگوید، اصول گرا، پرسپولیسی بگوید، استقلالی بگوید ووو.. این طرف ببیند نه بابا همه با هر نگاهی دارند همین حرف را به من می‌زنند🧐 پس مامانم میگوید، بابام می‌گوید🙄 ولی وقتی مامان بابای خودم حرفی را میزنند خیلی حساب نمی‌کنم، دیگری بگوید حساب میکنم🤓 چرا چون از بس پدر و مادر امر و نهی کرده اند تأثیرش کم شده عادی شده، روزمره شده خدای ناکرده برایمان حالا همه شما باید در تربیت فرزند من به من کمک کنید، چون حرف من برایش شده، ولی شماها که رهگذر، غریبه، معلم، هم محل، هستید بگید این حرف شماها را میخرد💶💰 منم متقابلا قول میدهم در بچه شما به شما کمک کنم. هر کسی در تربیت فرزند دیگری به اوکمک کند. اصلا کی گفته قرار است که مامان و بابا بچه شان را به تنهایی تربیت کنند❓ما و شما اگر خوب تربیت شدیم مطمئن باشید نتیجه این است که همان حرفی که از می‌شنیدیم از دیگرانی هم شنیدیم همان ها را، همان را و فهمیدیم که خب پس پدر راست می‌گوید🤭 شعرش چیست ⁉️ توی ده ، حسنی تک و تنها بود، باباش هر چی میگفت بریم حموم، ناخناتو بگیر، موهاتو کن هر چی میگفت این گوش نمیداد🙉 میگفت پدر است دیگر...😌 ولی وقتی دید تذکر میده، باهاش بازی نمیکنه، الاغه بهش سواری نمیده🐴 غازه تحویلش نمی‌گیره🦆 همه میگن، موی بلند، روی سیاه، وا بیا برو حموم 🛁🚿 دیگه لازم نشد باباش دو بار بگه😉 اجرایی حرف پدر و مادر در ، این است که همه بگن👌مگه شما عموها و داییها و عمه ها و خاله های این بچه نیستید⁉️ (إنما المؤمنون اخوه)چرا بهش نمیدهید⁉️ چرا همونجور که دلم برای بچه خودم می سوزد، دلم برای بچه دیگران نمی‌سوزه؟؟ 🤨 تا دل آنها هم متقابلا برای بچه من بسوزد💔 مشکل الان پدر مادرها این است که می‌خواهند خودشان بچه را کنند، نمی‌شود🤷🏻‍♂ که تربیت هم کار بسیار سختی است و همین هم باعث شده خیلیها دیگه ترک بکنند🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂ ✍برگرفته از سخنان دکتر علی تقوی استاد حوزه و دانشگاه در برنامه تلویزیونی معروفی نو به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode