🔸 آذربایجان اویاخ دی، انقلابا دایاخ دی
در مورد رأی آذریزبانها به پزشکیان، عدهای همهچیز را به تعصب قومی و نژادی منحصر میکنند.
اما شاید نکات زیر در اینباره راهگشا باشد.
🔹 مردم آذربایجان در انتخابات اخیر، بر سر یک دوراهی قرار داشتند.
یک طرف کسی بود که سالهاست او را میشناسند، و نقطهی منفی قابلتوجهی در کارنامهی او سراغ ندارند،
بلکه شاید خاطرات خوبی هم با او دارند،
و در طرف مقابل، کسی که شناخت چندانی از او ندارند،
و ادبیات و منطق او برایشان چندان آشنا و قابلدرک نیست.
در این دوراهی، شما جای مردم آذربایجان!
کدامیک را انتخاب میکنید؟
🔹 شاید شما بگویید مسئله، انتخاب مقدرات چهارسالهی یک کشور است، و رأیدهنده باید تحقیق کند!
کاملا درست است!
اما این یک ایراد عمومی به رأیدهندگان در سراسر کشور، (فارغ از هر قبیله و سلیقه) است، که شاید بدون تحقیق کافی رأی دادهاند.
🔹 خصوصاً در این زمینه باید توجه داشت که بخش قابلتوجهی از مردم آذربایجان، یا فارسی نمیدانند، یا ارتباط گرفتن از طریق زبان فارسی برای ایشان دشوار است.
و همین مسئله باعث میشود که ایشان از مناظرهها و تبلیغات عمومی، بهرهی چندانی نگیرند.
🔹 البته به نظر میرسد، بخشی (احتمالا کوچک) از رأی آقای پزشکیان در آذربایجان، به علت تعصبهای قومی و نژادی، و یا به امید منفعتهای منطقهای بودهباشد،
که مثلا اگر فلانی رییسجمهور شود، احتمالاً برای منطقهی ما که زادگاه ایشان است، امتیازاتی را به لحاظ بودجهای و آبادانی در پی خواهدداشت.
اما این هم منحصر به مردم آذربایجان نیست،
و در تمام قومیتها و نژادهای مختلف کشور میشود همین نگاه را در انتخابات مختلف دید.
🔹 اما شاید بزرگترین دلیل برای قومیتزده نبودن رأی مردم آذربایجان، نمایندگی چندین دورهای پزشکیان در مجلس باشد.
مردم آذربایجان پنج دوره است که پزشکیان را به عنوان فرد مورد اعتماد خود، راهی مجلس میکنند، که در میان نمایندگان مجلس، چنین چیزی کمنظیر است.
اینجا که دیگر رقابت بین یک آذری و غیرآذری مطرح نیست، و نامزدهای انتخابات در آذربایجان، همگی آذریزباناند.
این یعنی مردم آذربایجان، به هر دلیلی، غیر از قومیت، آقای پزشکیان را میپسندند.
🔹 اما این وسط، به جای دامن زدن به شکافهای قومیتی، باید این مسئله را مد نظر قرار داد، که مشارکت در استانهای آذریزبان، بالاتر از متوسط مشارکت در کشور، و بعضاً جزء بهترینها بودهاست.
و این یعنی همراهی مردم غیور و بااصالت آذربایجان، با نظام جمهوری اسلامی ایران.
بنابراین باید با صدایی بلندتر از همیشه فریاد زد:
یاشاسین آذربایجان!
یاشاسین ایران!
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat
🔸 چرا باختیم؟
این روزها تحلیلهای مختلفی دربارهی علت این شکست جریان انقلابی در انتخابات اخیر منتشر میشود.
عمدهی این تحلیلها با تمرکز بر بینتیجه ماندن اجماع، سعی میکنند جلیلی را مقصر این عدمتوفیق معرفی کنند.
ما انشاءالله در نوشتاری دیگر به بررسی این موضوع خواهیمپرداخت.
اما با فرض اینکه کنار رفتن جلیلی، میتوانست به پیروزی جبههی انقلاب در همان دور اول کمک بکند، باید بپذیریم که این پیروزی، تنها یک احتمال بود،
و در حضور خطاهای قابلتوجه در نظرسنجیها، و با توجه به نزدیک بودن رقابت بین نامزدها، این کنار رفتن میتوانست در همان دور نخست، کار را به نفع جریان غربگرا تمام کند.
در حالی که مواردی وجود دارد که اثر آنها در این شکست، قطعی و بدون تردید است.
در ادامه به برخی از این عوامل پرداخته میشود.
🔹 خودزنی و تخریب
از روز اول اعلام نتایج تأیید صلاحیتها، هوادارن نامزدهای انقلابی، به جان یکدیگر افتادند، و تا توانستند همدیگر را تخریب کردند.
این تخریب، حتی تا ساعات آخر ادامه داشت، و با بینتیجه ماندن اجماع، شدت بیشتری گرفت.
و جریان رقیب هم بر روی این تخریبها سوار شد، و به آنها ضریب داد.
طالبانسازی و القای شخصیت متحجر و غیرمنعطف از جلیلی در دور دوم انتخابات، در ادامهی همین تخریبهای خودیها باورپذیرتر به نظر میرسید.
🔹 ضعف در کار تشکیلاتی
سالهاست که در جریان انقلابی، همآهنگی و همافزایی میان نیروهای قدیمی و جوانتر وجود ندارد.
بعضی بزرگترها در جبههی انقلاب حاضر نیستند به جوانها فرصت خطا بدهند،
و جوانترها در صورت ارتکاب خطا، توسط بزرگترها رها،
و بعضاً به انحراف مبتلا میشوند.
در انتخابات اخیر، نیروهای مردمی، با تلاش جهادی و شبانهروزی تلاش کردند، جُور نبود حمایت جدی بزرگترها را بکشند.
و برعکس، بزرگترهای جریان مقابل، شهربهشهر دویدند!!
عدم انسجام، باعث شده صدای واحدی از مجموعهی چهرههای شناختهشدهی انقلابی شنیده نشود.
مثال آن هم طرح علنی اجماع و حواشی آن بود، که تصویری قدرتطلب و خودخواه از نامزدهای انقلابی مخابره کرد.
🔹 رسیدگی نکردن به تقصیرات دولت روحانی
پیگیری نکردن جرایم و خیانتهای دولت روحانی، در مجلس انقلابی، باعث شد تا حدی از سیاهی پروندهی ایشان در اذهان عمومی کاسته شود.
به علاوه، محاکمه نکردن روحانی و تیم او، در محاکم قضایی، بعد از تحویل دولت،
باعث شد تا خاطرات منفی ایشان فراموش شود.
و زبان ایشان دراز شود و در وقت مقتضی، دوباره به عنوان ناجی ملت ایران ظهور کنند.
نجابت دولت رییسی در بازخوانی نکردن فجایع دورهی روحانی، و تشریح عمومی ویرانهای که تحویل دولت سیزدهم شد نیز از عوامل موثر بر این فراموشکاری عمومی بود.
🔹 ناتوانی دولت سیزدهم، و جبههی انقلاب، در نشر خدمات دولت شهید رییسی
یکی از نقاط منفی در دولت شهید رییسی، عدم توجه به اطلاعرسانی مناسب در خصوص خدمات این دولت بود،
موضوعی که امام خامنهای هم چندبار به ایشان تذکر دادند.
به علاوه، نیروهای انقلابی نیز در نشر فتوحات دولت سیزدهم، کوتاهی کردند،
و جسارت لازم برای دفاع از آن دولت در مجامع عمومی را نداشتند.
🔹 رشدنیافتگی فضای سیاسی کشور
سلبریتیگری (چه از نوع غیرمذهبی، چه از نوع مذهبی)، رأی بر اساس مذهب و قومیت، و تعصب حزبی و قبیلهای، همواره و در همهی انتخابات کشور، رأی بخشی از مردم را تعیین میکند.
رأیهایی که غالباً بدون تعمق، و بر اساس نظر دیگران، یا شاخصهایی غیرمنطقی مشخص میشود.
🔹ضعف نامزدهای انقلابی در تعامل و تخاطب با مردم
جلیلی با وجود آنکه به لحاظ سواد و برنامه برتری چشمگیری نسبت به پزشکیان داشت، نتوانست با مردم به طور روشن و همهفهم صحبت کند، و موفق به ارتباطگیری و جلب اعتماد مردم نشد.
همینطور سایر نامزدهای انقلابی در دور نخست نیز نتوانستند به نسبت تواناییهای خود، نظر مردم را جلب کنند.
🔹 عدم بهبود وضعیت عمومی معیشت در دولت سیزدهم
دولت شهید رییسی در کمتر از سه سال، موفق شد انقلاب بزرگی در عرصهی اقتصاد کشور رقم بزند،
و با رفع نسبی ناترازیهای اقتصادی و پرداخت بخش قابلتوجهی از بدهیهای دولت قبل، و ایجاد فرصتها و زیرساختهای مناسب، شرایط کشور را برای رشد اقتصادی مهیا کند.
اما آدرس غلطی که اغلب کارشناسان اقتصادی به ایشان دادند، باعث شد تا مسئلهی معیشت در اولویتهای بعدی قرار گیرد و تا حدی مغفول واقع شود.
در حالی که آن چیزی که برای عموم مردم ملموس است، معیشت است،
که در دورهی سه سالهی اخیر، دچار نقصان شدهبود.
همین مسئله باعث شد تا جریان غیرانقلابی بتواند با ساختن دوگانههای غیرواقعی سیاسی-اقتصادی، رأی مردم را به سمت خود متمایل کند.
🔹 رها کردن فرهنگ در دولت شهید رییسی
مقولهی فرهنگ در دولت شهید رییسی دچار سرگردانی و بیاصالتی بود.
وزرا و تیم فرهنگی ضعیف، و رهاشدگی جامعه در مقولات فرهنگی، باعث ترویج ناهنجاریهای متعددی شد.
و واضح است کسی که به تنفس در این هوای آلوده عادت کرد، به کسی رأی نخواهد داد که این آلودگیها را به رسمیت نمیشناسد.
و کار دشمن و جریان غیرانقلابی، برای لولوسازی، و ارائهی چهرهای خطرناک برای آزادیهای نامشروع اجتماعی، و افراطی، از نامزد انقلابی، بسیار راحتتر و تاثیرگذارتر میشود.
🔹 فضای مجازی ول
حتی اگر جبههی انقلاب، در تمام مواردی که موجب رضایت عمومی میشود، در بهترین حالت خود قرار داشت، پیروزی در انتخابات، کاری بسیار دشوار بود،
چرا که مدیریت رسانهها، عمدتاً در اختیار دشمن، یا جریان رقیب قرار داشت.
و متأسفانه مجلس انقلابی و دولت شهید رییسی، علیرغم دستور مستقیم امام خامنهای، هیچکدام قدم مثبت و قابلتوجهی در این زمینه برنداشتند.
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat
والعادیات
🔹 خودزنی و تخریب از روز اول اعلام نتایج تأیید صلاحیتها، هوادارن نامزدهای انقلابی، به جان یکدیگر اف
🔹 البته در این مجال اندک، فرصت پرداختن به مسائل ریشهایتر نظیر تربیت سکولار در آموزش و پرورش، رسانهی ملی، و هیئات و محافل مذهبی، و عدم ارائهی تعریفی از نسبت هویت ملی و ایرانی با فرهنگ دینی و اسلامی، و ضعف نهادهای مختلف، در ارائهی کار فرهنگی مبتنی بر اصول اسلامی، نیست.
چرا که نوع رأی دادن، یا رأی ندادن مردم در انتخابات، تابعی مستقیم از سبک زندگی، و باورهای ایشان است.
و حتی میتوان سبک زندگی را به طور غیرمستقیم در برخی عوامل حیاتی و تاثیرگذار در انتخابات، مانند ترکیب جمعیتی کشور موثر دانست.
🔹 سه مورد آخر متن بالا، بارها توسط افراد دلسوز و انقلابی، به دولت سیزدهم گوشزد و یادآوری شد.
اما متأسفانه نهتنها توجهی به آنها نشد، بلکه جریانی در درون جبههی انقلاب، هرگونه نقد به دولت را مصداق بیاخلاقی و تخریب معرفی کرد،
و با سرکوب نقدها، عملاً زمینه را برای گرایش مردم به جریان غیرانقلابی مهیا کرد.
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat
🔸 آیا با کنار رفتن جلیلی در دور اول، ما برنده میشدیم؟
1⃣ در یک تقسیمبندی ساده و کاملاً تقریبی، در سالهای اخیر، ما همواره در درون بدنهی انقلابی و مذهبی با دو گروه عمده مواجه بودهایم،
گروه نخست، در خصوص اصول جبههی انقلاب، سهلگیرتر، و اهل چانهزنی و معامله با بیرون از دایرهی جبههی انقلاباند، و نسبت به طیف دوم عملگراتر، و نتیجهگراتر هستند.
و گروه دوم در ایستادگی بر اصول نظری جبههی انقلاب، صلبیت و سختگیری بیشتری دارند، و بیشتر وظیفهگرا هستند تا نتیجهگرا.
2⃣ این طیفبندی و تفاوت نگاه، در گرایشهای این دو گروه نسبت به مسائل مختلف سیاسی و فرهنگی کشور، از جمله برجام، ادبیات و نوع کنش ما در تقابل با غرب و شرق، فضای مجازی و فیلترینگ، حجاب و ضابطهگذاریهای فرهنگی، و.. قابل مشاهده است.
و بر همین اساس، گروه دوم در رسانههای جریانهای خارج از دایرهی انقلاب، به عنوان تندرو و افراطی،
و گروه نخست، به عنوان طیف میانهرو و معتدل نامیده میشود.
3⃣ تجربه نشان داده که در سالهای اخیر، در درون هستهی سخت و داخلی جبههی انقلاب، طرفداران نگاه نخست، بیشترند،
و بنابراین میتوان ایشان را طیف اکثریت در جبههی انقلاب نامید.
و بههمین صورت میتوان گروه دوم را طیف اقلیت خواند.
4⃣ در انتخابات هشتم تیرماه ۱۴۰۳، شاید بتوان قالیباف را نمایندهی گروه اکثریت، و جلیلی را نمایندهی گروه اقلیت دانست.
در این شرایط، قالیباف بیش از ۳ میلیون، و جلیلی بیش از ۹ میلیون رأی به دست آورد.
5⃣ اگر آراء مأخوذهی نامزدهای هر گروه را، به دو بخش آراء سخت و خاکستری دستهبندی کنیم،
با توجه به اینکه عموماً آراء سخت گروه اکثریت، بیشتر از آراء سخت گروه اقلیت است،
و در نظر گرفتن ۹ میلیون رأی جلیلی در برابر ۳ میلیون رأی قالیباف،
میتوان نتیجه گرفت که آراء خاکستری جلیلی، بسیار بیشتر از آراء خاکستری قالیباف بودهاست.
چیزی که غالباً برعکس در نظر گرفته میشود.
حتی شاید بتوان گفت با حمایت پرحجم و رسانهای تعداد زیادی از بزرگان انقلاب، از قالیباف، بخش قابلتوجهی از رأیهای سخت جلیلی، به تردید افتاد و به سمت قالیباف متمایل شد.
6⃣ بدنهی سخت هر دو گروه انقلابی، در صورت نبودن نامزد مطبوع خود در میدان انتخابات، و در مقابل نامزدهای جریان غربگرا، غالباً نامزد گروه دوم را انتخاب میکنند،
و به نامزدهای خارج از جبههی انقلاب گرایش بسیار محدودی دارند.
اما در قشر خاکستری، تغییرات انتخاب، بسیار زیاد است.
و در صورت کنار رفتن نامزد انتخابیشان،
ممکن است حتی به نامزدی با مبانی کاملاً متفاوت رجوع کنند!
و یا ممکن است در صورتی که نتوانند هیچکدام از نامزدهای باقیمانده را برگزینند، از مشارکت در انتخابات منصرف شوند.
چون قشر خاکستری، عموماً در هنگام انتخاب نامزد مورد نظر خود، مبانی فکری، و مجموعه و برآیند تمام مولفههای یک نامزد را در نظر نمیگیرد،
و معمولا بر اساس یک یا چند شاخص محدود (مثلا سادهزیستی، پاکدستی، شعار اقتصادی، نظر نامزد در یک موضوع خاص فرهنگی، و..) نامزد خود را انتخاب میکند،
و حتی بعضاً در طول یک دورهی تبلیغات انتخاباتی هم، شاخص انتخاب خود را تغییر میدهد، و سیّال عمل میکند.
7⃣ با توجه به درصد بسیار بالاتر رأیهای خاکستری در رأی جلیلی نسبت به قالیباف، به نظر میرسد در صورتی که ایشان در دور اول انتخابات اخیر، به نفع قالیباف کنار میرفت، چند میلیون از رأیهای ایشان دچار سرگردانی میشد،
و ممکن بود به سبد پزشکیان ریخته شود، و یا به رأی سفید تبدیل شود،
یا حتی رأیدهنده از مشارکت در انتخابات منصرف شود.
و با توجه به اختلاف بسیار زیاد میان رأی قالیباف و پزشکیان، احتمال پیروزی پزشکیان، به شدت افزایش میافت.
🔹 بنابراین، با قبول پیشفرضهای گفته شده، (و البته بدون در نظر گرفتن سایر عوامل احتمالی)
طرح این مسئله که با کنار رفتن جلیلی در دور اول، احتمال پیروزی جبههی انقلاب افزایش چشمگیری پیدا میکرد،
چندان منطقی به نظر نمیرسد.
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat
🔸 نتیجهی دوگانهی قالیباف_پزشکیان، چه میشد؟
نکتهای که بعضاً بر آن اصرار میشد این بود که رقیب در دوگانهی جلیلی_پزشکیان، و با جلیلیهراسی، بهتر میتواند پیروز شود تا دوگانهی قالیباف_پزشکیان.
در حالی که لااقل بعد از اولین مناظرهی ششنفره روشن شد که برگ برندهی پزشکیان، نه سواد است، نه برنامه، و نه کارنامه،
و نه حتی وعدهی مذاکره و رفع تحریم.
بلکه برگ برندهی اصلی، و آن چیزی که پزشکیان توانست با آن رأی اقشار خاکستری را جمع کند، ژست سادهزیستی، و مردمداری بود.
چیزی که مردم اگر در جلیلی تا حدی میدیدند، در قالیباف به هیچ وجه نمیدیدند.
علت آن هم حواشی و فضاسازیهایی بود که به راست یا دروغ دربارهی قالیباف وجود داشت.
و اگر قالیباف در برابر پزشکیان قرار میگرفت، تمرکز رسانهای غربگراها و دشمن (و البته برخی خودیهای نادان و شاید مغرض)، بر روی این مسائل، تقریباً چیزی از قالیباف باقی نمیگذاشت،
و ما به احتمال بسیار زیاد، با اختلاف رأی بسیار سنگینی میباختیم.
متأسفانه بخش قابلتوجهی از دوستان، به خاطر بغضی که نسبت به امثال رسایی و ثابتی دارند، مسئلهای در این حد ساده را هنوز متوجه نشدهاند،
و همچنان جلیلی را به خاطر کنار نکشیدن در دور اول ملامت میکنند!
قالیباف در میان قشر خاکستری رأی نداشت،
و رأی دور اول، به وضوح این مسئله را نشان داد.
و ما همچنان به این خیال نشستهایم که تمام ۹ میلیون رأی جلیلی در دور اول، رأی اعتقادی و خدشهناپذیر بود،
و در صورت کنار رفتن او، مستقیماً به حساب قالیباف واریز میشد!
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat
🔸 سلبریتیگری، در مقابل رشد فهم عمومی
🔹 ما هنوز نتوانستهایم سطح سواد و تشخیص عمومی مردم را به اندازهای رشد دهیم که بتوانیم در انتخابات بر روی یک میزان و درصد قابلتوجهی از رأیهایمان حساب کنیم.
🔹 جای تاسفبرانگیز اینجاست که ما نهتنها برای رفع این نقیصه فعالیت خاصی انجام نمیدهیم، بلکه حتی همین درصد نسبتاً اندکی که تحت عنوان جامعهی انقلابی در اختیار ماست را نیز با رفتارهایی چون سلبریتیگری مذهبی، از تفکر و رشد بازمیداریم.
🔹 البته که اعلام حمایت خواص از نامزد موردنظرشان، میتواند مفید و کمککننده باشد، اما برخی در درون جبههی انقلاب، به جای آگاهیبخشی به جامعهی انقلابی و ریز شدن در شاخصها و قابل تشخیصتر کردن آنها،
صرفاً نظر خود را در مورد مصداق نهایی این شاخصها علنی میکنند.
🔹 چندنفر از علما، صاحبان منابر، و خواص، در فضای مجازی و حقیقی را سراغ دارید که برای روشنتر و همهفهم شدن شاخصهای مدنظر رهبر انقلاب، وقت جدی گذاشته و سخن گفتهباشند؟
به نحوی که تعیین مصداق نهایی، با دقت بیشتری میسر باشد.
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat
🔸 اولین نتیجهی امر به معروف و نهی از منکر
خدا خیر دهد سخنران هیات مسجد محلهی ما را،
که این شبها صحبت از امر به معروف میکند.
و دیشب نکتهی ظریفی را اشاره کرد،
گفت حتی اگر بدانیم امر به معروف و نهی از منکر ما در مخاطب اثر ندارد، باز هم باید بگوییم!
چون این باعث میشود معروف، معروف،
و منکر، منکر بماند.
و جای منکر و معروف عوض نشود.
وقتی ما کسی را از منکری بازمیداریم، یعنی به او، خودمان، و سایر کسانی که شاهد ماجرا هستند، یادآوری میکنیم که این کار منکر است،
و در مقابل، وقتی او را به معروفی امر میکنیم، اولین پیامش این تذکر است که فلان کار، معروف است.
در مساجد ما، چقدر جای بحثهای تخصصی امر به معروف و نهی از منکر، خالی است.
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat
🔸 ما، هیأت، و هنجارشکنان
امسال حضور بیحجابها و شلحجابها، و حتی زوجها و تجمعات دختروپسر نامحرم، با پوششها و وضعیتهای ناهنجار، در هیأتها بسیار پرتعداد و پرتکرار بود.
✅ در این مسئله چند نکته وجود دارد.
🔹 سالهای سال، روال بودهاست، که خانمهایی که چندان حجاب درست و حسابی نداشتهاند، برای حضور در مسجد یا هیأت و تکیه، چادر میپوشیدهاند ولو نصفهونیمه!،
یا حداقل، پوشش خود را تا حدی درست میکردهاند.
این که عدهای با این سر و وضع در مجالس اهلبیت حاضر میشوند، بیش از هر چیزی نشانه بیادبی یا حداقل کملطفی ایشان به اهلبیت است.
سالهای سال همهی خانمهای غیرمحجبه و غیر چادری، برای زیارت حرم شریف امام رضا علیهالسلام، یا برخی از دیگر حرمهای مطهر امامزادگان، چادر به سر کردهاند،
و هیچ وقت هم احساس فشار و محدودیت نداشتهاند،
و این دستورالعمل را نشانهی توهین ندانستهاند.
این خود ما هستیم که با رفتارهای خود، این را به ایشان القا میکنیم.
🔹 بعضی از ما غش و ضعف میرویم که فلان دختر و پسر کذایی هم در هیأت امام حسین حاضر شدهاند،
و دارند به راه راست هدایت میشوند!
و مواظب هستیم که کسی نازکتر از گل به ایشان نگوید!
و همه باید قربانصدقهی ایشان بروند!
در حالی که وقتی کسی در حال انجام گناه است، دریافت او از معنویات، بسیار ناچیز است، و احتمال هدایت او بسیار اندک.
البته روشن است که در اینجا ما در مورد استثناها صحبت نمیکنیم.
🔹 وقتی کسی با ظاهر نامناسب در مجلس اهلبیت یا اماکن مقدسه حاضر میشود، این بزرگترین ظلم در حق اوست که به او تذکر ندهیم،
چون فرصت یک تجربهی معنوی متفاوت را از او میگیریم،
و به او اجازه میدهیم که با همان حالت معصیت و در هالهای از گناه وارد آن فضای معنوی شود،
و نتواند حتی برای چندساعت یا چنددقیقه، زندگی مکتبی و معنوی، و بدون گناه را تجربه کند،
و در فضای حاکم بر آن محفل، در منظومهی معنویت فضا و انسانهای معنوی قرار گیرد، و طعم این همافزایی معنوی را بچشد.
که اگر این طعم را بچشد، شاید به دهانش مزه کند و برای تکرار آن تجربه اقدام کند!
ما ظلم بزرگی به او میکنیم که این فرصت را از او میگیریم.
🔹 بعضی هنجارشکنان، روی رفتارهای حمایتگرانهی مذهبیها حساب باز کردهاند،
و برای همین به خودشان اجازه میدهند با وضعیت نامناسب در محافل و مجالس مذهبی وارد شوند.
خصوصاً بعضی افراد مغرض و اجیرشده، به چشم یک بازی برد-برد به این فضا نگاه میکنند.
اگر تذکری دریافت نکنند، هنجارشکنی و بیحرمتی به مجالس اهلبیت را عادیسازی کردهاند،
اگر هم تذکری دریافت کنند، جوری فضاسازی و مظلومنمایی میکنند، تا بعضی از مذهبیها در حمایت از ایشان، متعرض تذکردهنده بشوند،
و بین مذهبیها درگیری و انشقاق ایجاد شود، و تذکردهنده در منگنهی برچسب تحجر و افراطیگری قرار گیرد.
جریان مذهبی صورتی و روشنفکرنما، بزرگترین تکیهگاه و اهرم پیشروی جریان هرزه و هنجارشکن در کشور است.
غلامرضا گلصفتان
@valaadiyat