🔸 رییسی و جلیلی (۱)
🔹 در ایام انتخابات، برخی دوستان معتقد بودند که آقای جلیلی نسبت به آقای رییسی اصلح هستند،
و بهتر است به جای آقای رییسی، آقای جلیلی باقی بمانند.
(و هنوز هم این بحث ادامه دارد.)
در شرایط انتخاباتی، شاید دامن زدن به این مباحث، چندان به مصلحت نبود، اما امروز میتوان در این باره سخن گفت؛
1⃣ اگر رییسی در انتخابات شرکت نمیکرد، قطعا میزان مشارکت افت قابل توجهی میکرد،
سایر نامزدها توانایی ایجاد موج و شور انتخاباتی در مردم را نداشتند.
2⃣ مجموع سوابق و مواضع آقایان رییسی و جلیلی نشان میداد که هر دوی این بزرگواران، هم به لحاظ مبانی اعتقادی، و هم به لحاظ مدیریتی، در سطوح بالا، و در درونیترین حلقههای دایره انقلاب قرار دارند.
و هر کدام نسبت به دیگری برتریهایی دارد.
بنابراین هر دوی این بزرگواران گزینههای مطلوب و انتخاب بین ایشان مسئلهای نبود که واضح و ساده باشد،
(در این باره بیشتر خواهیم گفت)
و اتهامزنی برخی طرفداران، به طرفداران دیگری، رفتاری منطقی و اخلاقی نبود.
3⃣ اگر رییسی نمیآمد و یا تا پایان نمیماند، احتمال پیروزی جریان اصیل انقلابی تا حد زیادی کاهش مییافت،
بنابراین اگر مورد قبلی (یعنی «تفاوت امتیاز اندک» میان آقایان رییسی و جلیلی) را بپذیریم،
در این صورت با احتمال خطر پیروزی جریان غرب گرا، معقولتر این بود که آقای رییسی به جای آقای جلیلی بماند.
و البته نگارنده معتقد است که همانطور که کنار رفتن آقای جلیلی، یک رفتار انقلابی و نماد از خود گذشتگی بود،
ورود و باقی ماندن آقای رییسی نیز (با وجود داشتن حکم حضرت آقا، و جایگاه ریاست قوه، و محبوبیت ایشان تا پیش از ورود به انتخابات)، نوعی از خود گذشتگی و فدا کردن خود برای پیروزی جبهه انقلاب بود.
4⃣ بسیار واضح است که اغلب کسانی که رأی ایشان آقای جلیلی بود، در صورت کنار رفتن ایشان، به آقای رییسی رأی میدادند،
اما در صورتی که آقای رییسی کنار میرفتند، بسیاری از طرفداران ایشان یا رأی نمیدادند یا به نامزدی غیر از آقای جلیلی رأی میدادند.
همان اتفاقی که در سال ۹۶ رخ داد، و کنار رفتن آقای قالیباف، باعث شد بخش بسیار بزرگی از رأی ایشان به جیب آقای روحانی برود.
(هرچند به نظر نگارنده، تفاوت سطح نگاه انقلابی میان آقای رییسی و آقای قالیباف زیاد است، و در انتخابات ۹۶ اصلا درست نبود که آقای رییسی به نفع آقای قالیباف کنار برود،
بلکه مصلحت این بود که هر دو بزرگوار تا پایان بمانند)
🔹 متاسفانه این یک واقعیت است که دشمن در سالهای گذشته موفق شدهاست بخش بزرگی از جامعه مذهبی را نسبت به شخصیتها، و تفکراتی که آقای جلیلی به نوعی نماد آن است، بدبین کند.
نمونه آن را نیز در مناظرات سال ۹۲ دیدیم.
و چهرههایی که هر کدام نماینده یک نوع تفکر از جامعه مذهبی بودند، ایشان را آماج حملات خود قرار دادند.
و این ذهنیتها همچنان پاک نشده باقی ماندهاست.
@valaadiyat
#رییسی_و_جلیلی
🔸 رییسی و جلیلی (۲)
🔹 با مروری بر برنامههای مختلف تبلیغاتی نامزدها، به نظر میرسد که آقای جلیلی نسبت به دیگر نامزدها برنامههای جامعتری داشت،
و یا حداقل اشراف بیشتری نسبت به برنامههای خود داشت.
🔹 آقای رییسی در اغلب برنامههای تبلیغاتی، عمدتا به پرسشها و خصوصا پرسشهای اقتصادی، پاسخهای کلی میدادند، و یا به لحاظ استفاده از آمار و مستندات، ضعیف بودند،
در حالی که دیگر نامزدهای جبهه انقلاب اینچنین نبودند.
▪️ مثلا آقای زاکانی در یک برنامه انتخاباتی تلویزیونی، حدود ۸-۷دقیقه بدون حتی یک بار نگاه کردن روی کاغذ، چندین بار و مستمراً از آمار و ارقام، با ارجاع آن ارقام به منابع موثق، استفاده کردند،
▪️ و یا آقایان جلیلی و قاضیزاده، بارها در تبلیغات مختلف، برنامههای کامل و تدوین شدهای، در خصوص هر کدام از مسائل اقتصادی ارائه کردند.
و اینها (لااقل در ظاهر) نشان میداد که این بزرگواران در این زمینهها نسبت به آقای رییسی بیشتر کار کردهاند، و به لحاظ برنامه، آمادگی بیشتری داشتند.
🔹 اما در اینجا توجه به یک نکته تخصصی مدیریتی لازم است،
مدیریت، آن هم در بالاترین سطح، علاوه بر برنامه، به یک کاریزمای مدیریتی، و توانایی اجماع سازی در بدنه جامعه هدف نیز نیاز دارد،
اگر مدیر، با وجود داشتن بهترین برنامهها، نتواند بدنه سازمان و جامعه هدف را با خود همراه کند، قطعا در اجرای برنامههایش با مشکل مواجه خواهد شد.
🔹 این مسئله جدای از مسئله مقبولیت است.
و به یک توانایی در خود مدیر اشاره دارد، بدون در نظر گرفتن نگاه جامعه نسبت به مدیر،
سخن بر سر این است که یکی از تواناییهای لازم برای مدیریت، قابلیت اقناع جامعه، و دفاع از ایده خود در جهت ایجاد موج اجتماعی، برای پیشبرد اهداف، آرمانها و برنامههاست.
چیزی که در آقای جلیلی نسبت به آقای رییسی کمتر بود،
و به قول معروف، ادبیات ایشان، ادبیات نخبگانی است، و قابلیت ارتباط گیری کمتری با مردم داشت.
🔹 گاهی ممکن است یک مدیر، توانایی ارتباط گیری موثر و رساندن کامل پیام و ایده خود را داشتهباشد، اما مخاطبان به دلایل دیگری با او همراه نشوند،
مانند برخی پیامبران که علیرغم توانایی تبلیغی بسیار زیاد و سرآمد، و حتی بعضاً داشتن مقبولیت، نتوانستند اقوام خود را با خود همراه و هم رأی کنند.
▪️ اما گاهی مشکل از نوع ارسال پیام است،
مثلا در مورد صحابی بزرگوار، جناب ابوذر، با وجود مراتب بسیار بالای معرفتی و ژرفای کمنظیر مبانی فکری، امیرالمومنین نهتنها هیچ مدیریتی به ایشان ندادند،
بلکه به ایشان فرمودند حتی اگر در جمعی دونفره هم مجبور به انتخاب مدیر شدید، تو مدیر نباش و مدیریت را به آن نفر دوم واگذار کن!
البته چنین نیست که آقای جلیلی دقیقاً اینگونه باشد، اما واضح بود که ایشان توانایی ارتباط گیری پایینتری نسبت به آقای رییسی دارد.
در حالی که آقای رییسی ضمن پایبندی به اصول انقلاب، توانست با مردم ارتباط بگیرد، و ایشان را تا حدودی نسبت به ایدهها و نوع نگاه خود اقناع کند.
🔹 یک نکته اساسی و تعیینکننده در این بحث هم همینجاست که گاهی ممکن است شخصی با رفتارهای عوامپسندانه و حرف های دوپهلو، و یکی به نعل و یکی به میخ، به دنبال کسب مقبولیت و همراه کردن مخاطبان متنوع با خود باشد،
این رفتار، به طور کامل محکوم است، و در دورههای گذشته نیز شخصیتهایی بودهاند که با وجهه و ظاهر انقلابی، همین سیاست را در پیش گرفتهاند،
▪️ اما نکته مهم در خصوص آقای رییسی این است که ایشان با وجود سوابق انقلابی، و پافشاری بر اصول انقلاب، و تقریبا بدون رفتارهای دوگانه، توانستند مردم را با خود، و در حقیقت با نگاه انقلابی به مسائل کشور همراه کنند.
این توانایی همراه سازی، یک مزیت بزرگ ایشان نسبت به دیگر نامزدهای جبهه انقلاب بود.
🔹 بنابراین با توجه به اینکه امتیاز نامزدهای جبهه انقلاب، خصوصا آقایان جلیلی و رییسی، به یکدیگر نزدیک بود، و هر کدام نسبت به دیگری برتریهایی داشتند،
شرایط صحنه انتخابات اینگونه نبود که اگر کسی تشخیصش در خصوص اصلح، با تشخیص ما یکسان نبود، او را به خطایی بزرگ محکوم کنیم.
@valaadiyat
#رییسی_و_جلیلی