🔻سکوت عروس خاورمیانه
خاطرات دو خبرنگار ایتالیایی از لبنان بعد از جنگ سی و سه روزه/ بخش سوم
🔹كمكم به زمين نشستيم؛ هوای بيرون گرمای شديد و رطوبت بالايی داشت. در وضعيتی #ايتاليا را ترک كرده بوديم كه پايان تابستان بود و در بيروت گرمای هوا به ٣٢ درجه میرسيد. هواپيما از حركت ايستاد و پياده شديم؛ سپس در راهروی طولانی و خلوتی به راه افتاديم و چند دقيقه بعد به گمرک رسيديم. هميشه هنگام ورود به #لبنان ويزای موقت میخواستيم كه پانزده يورو قيمت داشت. دنبال برچسب ويزا رفتيم كه آن را به پاسپورتمان بچسبانيم ولی يكي از مأموران فرودگاه به ما اشاره كرد كه برويم؛ ورود مجانی بود، «ويزای مجانی».
🔸اين نكته مقدمهای شد برای آنچه قرار بود بيرون فرودگاه به چشم ببينيم. چند ماه پيش، لبنان درگير يك غوغايی از نوع ديگر بود. پس از جنگهای داخلی و گذشت حدود يک دهه از بازسازی و آبادسازی كشور، با وجود درگيریهای دو سال اخير و #ترور_رفيق_حريری نخستوزير آن، لبنان #قطب_توريستی و گردشگری در منطقه خاورميانه شده بود. هتلهای آن با همه بزرگی و تعداد زيادشان، برای گردشگران كافی نبود. ويزای ورود هم گويا به منزله ماليات جذابيت بیپايان و زيبايی روزافزون قطب توريستی به شمار میرفت؛ ولی فرودگاه جديد امروز به شكل بختک به چشم میخورد.
🔹محلههای تجاری همگی بسته بود و رفت و آمد نيروهای ارتشي چيزی به غير از مكان پر سر و صدا و زرق و برقی كه در گذشته از آن میشناختيم، ساخته بود. تنها نكته مثبت اين بود كه كيفهايمان را به سرعت گرفتيم. چمدانها قبل از ما توسط نوار كششی به محل دريافت وسايل رسيده بودند و ما اينک در دروازه شهر بيروت بوديم.
🔸تاريكی، چادرش را پهن كرده و ديدن آثار جنگ برايمان سخت بود. پس از اندكی حركت در مسير فرودگاه تا شهر بيروت، آثار باقیمانده از جنگ توسط «تابلوهای تبليغاتی» بزرگی كه در كناره جادهها گذاشته شده بود، نمايان شد. دو دسته تابلو وجود داشت؛ يكی دسته تابلوهايی كه برخی صحنههای جنگ را نمايش داده و ديگری آنهايی بودند كه تنها دو كلمه «پيروزی الهی» رويشان نقش بسته بود و هيچ امضا و نشانهای از سازمان و افراد نصبكننده در آنها نبود و ما نيز بعدها فهميديم كه چه كسانی در پس اين حركت وجود داشتهاند.
🔹جادهای كه به بيروت میآمد از وسط حاشيه جنوبی میگذشت و هيچ خانهای در اطرافمان به چشم نمیخورد. راننده توضيح داد كه پلی كه به داخل شهر وصل میشد، توسط موشکهای اسراييل منفجر شده و قسمتی از راه را بايد از جاده خاكی برويم. درون شهر بيروت همه چيز عادی بود. بحران ترافيک همچنان در ساعت شش عصر به قوت خود باقي بود. به هتلی در خيابان تجاری « #الحمرا » رسيديم كه اين خيابان را اهل سنت لبنان در دست دارند ولی هر كسی در آن تردد میكند؛ اين جا هم اثری از جنگ نبود. يک ساعت بعد، نخستين ملاقات ما با « #طلال_سلمان » از روشنفكران محبوب لبنان و مدير روزنامه #السفير برگزار شد. روزنامه السفير مهمترين روزنامه عربی لبنان است و نوعی روحيه #وطنپرستانه و ملیگرايانه عربی بر فضای آن حاكم بوده و به دليل آنكه حتی يک روز هم در زمان جنگ داخلی، انتشارش متوقف نشده است، از احساس غرور و افتخار خاصی بهرهمند است. طلال سلمان، با نگاه تحليلگرايانه دقيق و بدون هيچ گونه تصنع و تحريفی، حوادث جنگ اخير اسراييل و لبنان را برايمان شرح داد.(برگرفته از: فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش ٢١، مقاله حماسه ٣٣ روز مقاومت)