eitaa logo
وارثین (کانال مدرسه علمیه ولیعصر کرمانی‌ها «عج» ارائه مطالب علمی ، اخلاقی، آموزشی و پژوهشی)
552 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
770 ویدیو
1.4هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تادیب در لغت به معنی تعلیم، ریاضت نفس و کسب محاسن اخلاق است. هم‌چنین به معنی مجازات نمودن به‌جهت ارتکاب فعل ناپسند نیز به‌کار می‌رود  و در اصطلاح فقها مقصود از تادیب همان تعزیر است، یعنی مجازات کم‌تر از حدّ، لیکن همان‌گونه که توضیح داده شد، کودکان همانند بزرگسالان مشمول مجازات تعزیر قرار نمی‌گیرند، به همین‌جهت در روایات و عبارات فقها در ارتباط با تعزیر کودکان از لفظ تادیب استفاده شده که مقصود از آن مجازاتی خفیف و سبک‌تر از تعزیر بزرگسالان می‌باشد، به‌گونه‌ای که کودک را از انجام مجدّد فعل ناپسند باز دارد. شهید ثانی در این‌باره می‌نویسد: «اگر کودک مرتکب عمل شنیع لواط شود، فاعل باشد یا مفعول، تادیب می‌گردد و تادیب در این‌گونه موارد به معنی تعزیر است». امّا تنبیه در لغت به‌معنی هشیار کردن، تذکرّ، بیدار کردن و توجّه دادن است.  و نیز به‌معنی توبیخ، گوشمالی دادن، توبیخ همراه با کتک به‌کار می‌رود. به‌عبارت دیگر، به‌معنی کیفر می‌باشد. در زبان فارسی گاهی تنبیه به‌معنی تادیب و نوعی مجازات به‌کار می‌رود و مترادف یکدیگر می‌باشند. در اصطلاح حقوق جزا، تادیب عبارت است از واکنش مخصوص کیفری، در مقابل اعمال مجرمانه طفل و مجنون. به‌عبارت دیگر مقصود از آن نوعی مجازات خفیف می‌باشد.  همچنین تنبیه به معنی کیفر انضباطی کودک و مجنون است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️@valiasrk
✅ ویژگی های اساسی فقه شیعه 1.تكيه بر بيان شرعى كه در «كتاب» و «سنّت» ـ به عنوان دو منبع اساسى براى استخراج احكام الهى در هر موضوع و رخدادى ـ متجلّى است. 2.«سنّت» زمانى حجّت است كه از معصوم ـ يعنى وجود مبارك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ائمّه عليهم السّلام ـ صادر گردد. 3.«سنّت» از نظر شرع نيازمند اثبات است؛ با قطع و يقين و يا حجّت معتبر شرعى، همچون اِخبار فرد ثقه يا خبر مورد وثوق. 4.گفته صحابى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله حجّت شرعى نيست، مگر آنكه ثقه بوده و از معصوم نقل كرده باشد. 5 .قرآن كريم نخستين مصدر تشريع احكام الهى و ظهوراتش حجّت است؛ ليكن استناد به ظهورات قرآن جز با كامل كردن بحث و تحقيق در دو مرحله ممكن نيست: مرحله اوّل، شناخت شيوه‌هاى دلالت در خطابهاى قرآنى براى به دست آوردن ظهورات، و مرحله دوّم، شناخت آيات عامّ و خاصّ، ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه. 6 .نظريّه‌ها و اجتهادات مبتنى بر قياس، استحسان و مصالح مرسله ارزشى ندارد و نمى‌تواند از مصادر اجتهاد و استنباط به شمار آيد. حقيقت اجتهاد، به‌كارگيرى همه توان و كوشش مجتهد براى استنباط حكم شرعى از «كتاب» و «سنّت» است. 7.گاهى در استنباط احكام از مُدرَكات عقلى ـ اعم از عقل نظرى و عملى ـ در صورت قطعى و يقينى بودن، يارى جسته مى‌شود، ليكن چنين مدركاتى هيچ‌گاه مبناى تشخيص ملاكهاى احكام و اثبات حكم شرعى قرار نمى‌گيرند. بيشترين كاربرد مُدركات عقلى يكى از دو امر ذيل است: الف. تشخيص روابط ميان احكام شرعى، همچون رابطه تضاد و تقابل يا استلزام و تقارن و يا تعارض و تزاحم بين دو خطاب شرعى. ب. تعيين وظيفه و راهكار عملى براى مكلّف هنگام شك در حكم شرعى ـ كه در اصطلاح اصوليان از آن به اصول عملى عقلى، تعبير مى‌شود و عبارت است از احتياط، برائت و تخيير ـ نه تعيين خود حكم شرعى. 8.در مكتب فقهى شيعه باب اجتهاد بر روى همگان، باز و حركت آن به سمت رشد و كمال استمرار دارد؛ تا جايى كه تقليد مجتهدى از مجتهدى ديگر حرام است. در اين مكتب، مكلّف بايد يا خود مجتهد باشد و يا از مجتهدى زنده تقليد كند. ⬇️ منبع رحمه الله علیه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️@valiasrk
📗 کتاب «قواعد فقهیه در روابط والدین و فرزندان» منتشر شد 📚 کتاب «قواعد فقهیه در روابط والدین و فرزندان» به قلم مریم برقعی و منیر کبیر از سوی معاونت پژوهش و انتشارات جامعةالزهرا(س) چاپ و منتشر شد. 📚 کتاب در شش فصل تدوین شده که عنوان فصل اول «مفهوم ‌قاعده فقهی»، عنوان فصل دوم «قواعد فقهی والدین(بر و احسان)» و عنوان فصل سوم «قواعد فقهی فرزندان(رضاع)» است، همچنین فصل چهارم به «قواعد فقهی فرزندان(حضانت)»، فصل پنجم به «قواعد فقهی فرزندان(ولایت)» و فصل ششم به «قواعد فقهی فرزندان(تنبیه)» می‌پردازد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️@valiasrk
: ✏️.اگر مبیع به شرط مقدارمعین فروخته شود:بیع واقع میشوداگر چه هنوز مببع شمرده نشده یا کیل یا ذرع نشده باشد‌. _ ✏️.درصورت عدم تحقق نتیجه مورد شرط:عقدمشروط قابل فسخ است. ✏️. درصورت عدم انجام تعهد مورد شرط ضمن عقدبه وسیله متعهد .متعهدله:باشرایطی میتواند معامله رافسخ کند.(مواد۲۳۷.۲۳۹) ✏️.اگراز شرط ضمن عقد نکاح تخلف شودفقط درموردشرط صفت مشروط له حق فسخ دارد. ✏️‌.اگرضمن معامله معرفی ضامن نسبت به باقیمانده ثمن برخریدار شرط شود واو از معرفی ضامن خودداری کند:معامله به وسیله بایع قابل فسخ است. ✏️.اگردرمعامله شرط شود که مال معینی رهن داده شود واین شرط انجام نشود:مشروط علیه اجباربه انجام شرط میشود. ✏️.درصورتی که انجام شرط پس از تشکیل عقد مشروط غیرممکن شود: عقد قابل فسخ از سوی مشروط له میشود. ✏️.اگرانجام شرط فعل غیرممکن شود:عقدمشروط قابل فسخ است. ✏️.اگرشرط ضمن عقد انجام شده باشد وعقد اقاله شود:اقاله صحیح وشرط باطل است. ✏️.اگرپس از فسخ عقد بیعی که در آن ابرای ذمه خریدار از دینی که به فروشنده داشته شرط شده ذمه خریدار:مجددا به دین مشغول میشود.(م ۲۴۶) ✏️.اگرمعامله مشروطی اقاله گردد.طبق قانون مدنی؛شروط ضمن آن درهرحال باطل میشود. مثال هایی در این باب: ✏️درقراردادفروش ملکی به عوض معلوم شرط میشود که خریدار .کاری نامشروع رابه سود فروشنده انجام دهد ولی بعداز عقد چون فروشنده برنامشروع بودن شرط آگاه میشود ازآن صرف نظرمیکند.در این صورت نفوذ عقد درست والزام آور است وشرط از آن حذف میشود. ✏️.اگریک قطعه زمین به شرط آن که ۵۰۰متر باشد فروخته شود وبعدمعلوم شود که ۵۵۰ متر است مطابق قانون مدنی معامله در این وضع اینگونه خواهد بودکه؛ فروشنده حق فسخ خواهد داشت. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️@valiasrk
: 1⃣وقف:اموال وقفی ثمن ومثمن واقع نمی شوند،وبیع بران واقع نمی شود. 2⃣رهن:مالک نمیتواند مالی را که نزد کسی به رهن گذاشته مورد معامله بیع قرار دهد 3⃣نذر:اگر پیش از عوضین (بایع ومشتری)نذر تعلق گرفته باشد بیع بران واقع نمی شود 4⃣خیار:کسی که درمعامله ای خیاربرعلیه اوجعل شده است،نمی تواند کالائی راکه دردستش هست مورد معامله بیع قراردهد. 5⃣سوگند مالک برعدم بیع یک مال:یعنی اگر مالک سوگند خورد که هرگز فلان ملک خودرانفروشدنمی توان ان رامورد معامله بیع قرار داد 6⃣تعیین حیوان جهت قربانی:اگرمالک مثلا گوسفندی رابرای قربانی کردن معین کند نمی توان ان را مورد معامله بیع قرار دهد 7⃣حق موصی له پس از مرگ موصی :اگر موصی مالی رابه نفع موصی له وصیت کرد،پس از مرگ موصی وپیش از قبول موصی له ورثه موصی حق فروش اوراندارند 8⃣حق شفعه:شریک نسبت به مال شریکی خود حق شفعه دارد ولذا این امر مانع از بیع مال توسط شریک دیگر است، •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️@valiasrk
📚 در شستن صورت در وضو چه مقدار باید شست و آیا از آیه وضو می توان در اینجا استفاده کرد؟ ▪️ بديهى است كه پاسخ اين پرسش را از ظاهر آيۀ ياد شده نمى‌توان استفاده كرد و دلالت آيه بر مقدار و محدودۀ اين شست و شو قطعى نيست. و اگر دلالتى در كار باشد، ظنى است، بدين جهت استنباط اين حكم، اجتهاد شمرده خواهد شد و موضع آن موضع اجتهاد خواهد بود. و همين است كه فقهاى مذاهب پنجگانه اسلام در مقابل‌ استنباط حكم آن داراى نظر واحدى نيستند. ▫️ فقهاى جعفرى معتقدند: در وضو، بايد صورت را از بالاى پيشانى يعنى از جايى كه موى سر روييده تا پايين صورت- آخر چانه- شست. فقهاى حنفى، مالكى، حنبلى و شافعى معتقدند: از جايى كه موى سر روييده تا زير چانه بايد شسته شود. عامل پيدايش اين نظريه‌هاى گوناگون، صريح نبودن آيه در حكم ياد شده و اعمال اجتهاد از سوى فقهاى مذكور است. ▪️ از سوى ديگر، تعيين محدودۀ «وجه» به لحاظ پهناست كه آن هم مورد اختلاف است. فقهاى جعفرى گفته‌اند: پهناى صورت كه بايد در وضو شسته شود عبارت است از مقدارى كه بين انگشت وسط و شست قرار مى‌گيرد. و شستن زايد بر آن- يعنى سفيدى ميان گوش و موى صورت- لازم نيست. ابن رشد قرطبى در كتاب گرانسنگ خود بداية المجتهد (ج 1، ص 11) از مالك بن انس اصبحى پيشواى مذهب مالكى- نظريه‌اى همانند نظريه فقهاى شيعه نقل كرده است. فقهاى حنفى و شافعى علاوه بر مقدار ياد شده، معتقدند گوش نيز جزء صورت به حساب مى‌آيد و به هنگام شستن بايد آن را هم شست. ▫️ علماى اهل سنت در شستن گوش با صورت سه نظر مختلف دارند: الف: وجوب شستن ظاهر و باطن گوشها (كه اين قول از زهرى است) ب: وجوب شستن جلو گوشها با صورت و مسح كردن پشت گوشها و سر (اين قول از حسن بصرى و شعبى است و اين دو از پيشوايان مذاهبى هستند كه از بين رفته است.) ج: عدم وجوب شستن گوشها، به اين دليل كه از صورت به حساب نمى‌آيند (اين قول از ابن مبارك و ثورى كه يكى از پيشوايان مذاهب است نقل شده است). ادوار فقه و كيفيت بيان آن؛ ص: 199 - محمد ابراهيم جناتى شاهرودى ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️ @valiasrk
🔸 آيا علما از منصب حكومت معزولند؟ 🔹 اكنون بايد ديد اين كه امام (ع) در زمان حيات خود طبق اين روايت منصب قضاوت را براى فقها قرار داده و بنا به روايت. عمر بن حنظله. هر دو مقام رياست و قضاوت را به آنان واگذار كرده است آيا وقتى كه امام از دنيا رحلت فرمودند فقها خودبخود از اين مقام بركنار مى‌شوند؟ تمام قضات و امرائى كه ائمه (ع) قرار داده بودند با رفتن خودشان از منصب رياست و قضاوت معزول مى‌گردند يا نه؟ ▫️ با قطع نظر از اين معنى كه وضع و ولايت امام (ع) با ديگران فرق دارد و بنا بر مذهب شيعه تمام دستورات و اوامر ائمه (ع) در زمان حيات و مماتشان لازم الاتباع است بايد ديد وضع مناصب و مقاماتى كه در دنيا براى اشخاص تعيين مى‌شود چگونه است؟ ▪️ در رژيمهاى دنيا چه سلطنتى و چه جمهورى يا هر شكل ديگر اگر رئيس جمهور يا سلطان وقت از دنيا رفت، يا اوضاع دگرگون شد و رژيم تغيير كرد مقامات و منصبهاى نظامى به هم نمى‌خورد، مثلا درجه يك سپهبد خودبخود از او گرفته نمى‌شود، سفير از سفارت عزل نمى‌گردد، وزير ماليه، استاندار، فرماندار، و بخشدار از مقام خود بركنار نمى‌شوند. البته رژيم جديد و دولت بعدى مى‌تواند آنان را از مقامشان بركنار و عزل نمايد، ولى اين مناصب خودبخود سلب نمى‌گردد. بعضى امور است كه خودبخود از بين مى‌رود، مثل اجازه حسبيه‌ يا وكالتى كه فقيه به كسى مى‌دهد كه در فلان شهر امورى را انجام دهد. اگر فقيه فوت شود اين امر هم زايل مى‌شود. اما اگر فقيه فرض بفرماييد قيم براى صغيرى، يا متولى براى موقوفه اى تعيين كرد با فوت او اين مناصب از بين نرفته به حال خود باقيست. منبع؛ ولایت فقیه، امام خمینی - صفحه 95 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️ @valiasrk
🔸 احکام اقتصادی خانواده - نقش زن و مرد ▫️ امام صادق (ع) مى‌فرمايد: مرد بايد در امر خانواده سه چيز را بر خود تحميل كند، هر چند در طبعش نباشد: خوش‌رفتارى، توسعه بدون اسراف در معاش و غيرت ناموسى. ▪️ زن در امور اقتصادى خانواده مسئوليتى ندارد، اگر چه درآمدى بسيار داشته باشد؛ چون او رنج دوران باردارى، تحمل زايمان، سرپرستى و پرستارى كودك را بر عهده دارد و اين كارها به اندازه كافى براى او مسئوليت آفرين است. دين مقدس اسلام، زن را از سختى و زحمت تهيه معاش معاف كرده است تا فراغتى براى او ايجاد كند و بتواند با آرامش بيش‌تر به ايفاى مسئوليت‌هايش بپردازد. ▫️ از نظر اسلام، زن ملزم نيست براى اداره زندگى به فعاليت اقتصادى درآمدزا بپردازد، اگر چه اين فعاليت مادام كه به مسئوليت‌هاى خانوادگى اش آسيبى نرساند و حقوق ساير اعضاى خانواده پايمال نشود براى او جايز است. ▪️ اگر مرد توانايى كافى براى تأمين معاش نداشته باشد، عواطف خانوادگى و روح همكارى و اخلاقى ايجاب مى‌كند كه زن از هر گونه تلاش مشروع در راه همكارى و اداره امور زندگى مشترك خانوادگى دريغ نورزد؛ چنان كه در جوامع اسلامى، به ويژه در ميان قشرهاى كم درآمد، نمونه‌هاى فراوانى از آن ديده مى‌شود. «3» درست است كه شرع مقدس اسلام، زن را از تأمين معاش معاف كرده؛ ولى نقش او را در نگاهبانى از اموال شوهر، جلوگيرى از اسراف و تبذير و همكارى و هماهنگى با شوهر در ساماندهى اقتصاد خانواده، پذيرفته و زن را در اين زمينه مسئول دانسته است. رسول خدا (ص) مى‌فرمايد: زن نگهبان مال شوهرش است و از آن بازخواست مى‌شود. ▫️ اگر شوهر درآمد خوبى داشته باشد، ولى همسرش همكارى لازم را در ساماندهى اقتصاد خانواده با او نداشته باشد، خانواده دچار مشكل خواهد شد. از اين رو، در روايات اسلامى، همسرى كه بتواند چنين نقشى در زندگى زناشويى را ايفا كند از بهترين زنان شمرده شده است. حضرت محمد (ص) مى‌فرمايد: بهترين زنان شما، زنى است كه ... خرج كردن و نكردنش براساس معروف و دستور اسلام است. منبع؛ احكام اقتصادى خانواده، نعمت الله یوسفیان - صفحه 17 منابع و مآخذ در کتاب منبع موجودند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️ @valiasrk
از تاریخ فقه شیعه چه می دانیم دکتر حسن انصاری با این همه کتاب و مقاله ای که تاکنون در زبان های فارسی و عربی درباره تاریخ فقه شیعه امامیه نوشته شده باید بی گفتگو اذعان کنیم که با چند استثنا تقریباً هچ کار مفیدی درباره تاریخ فقه شیعه نوشته نشده است. کتاب آقای دکتر مدرسی تنها موردی است که باید به عنوان اثری ارزشمند اینجا از آن یاد کرد اما همان هم به اقتضای ماهیت کتاب نمی توانست تاریخ جامع فقه شیعه باشد. این در حالی است که بیشترین همت حوزه های علمیه در دویست ساله اخیر معطوف به تدریس فقه و اصول بوده است و بیشترین ابتکارات هم در میان شیعه در همین دو زمینه و درست در همین دوره قابل ثبت و گفتگوست. طبیعی است که خود فقیهان بیش از دیگران و از جمله متخصصان دانشگاهی می توانند بر ابتکارات و تحولات فقه شیعه اشراف داشته باشند اما در نظامات آکادمیک به دلیل بهره وری از شیوه تاریخنگاری علمی و مراجعه به منابع متنوع و نگاه از بیرون این قبیل پژوهش ها گاه نتایج مفیدتری به همراه دارند؛ به ویژه اینکه در چنین پژوهش هایی باید به یک نكته نیک توجه داشت که شاید کمتر در حوزه های علمیه محل عنایت است و آن تأثیر پذیری فقه و اصول فقه شیعی است از فقه و اصول اهل سنت. این نکته بسیار مهمی است و بدون آن حتی تحولات فقه و اصول متأخر شیعی قابل درک نیست. متأسفانه چند کتابی که تاکنون درباره تاریخ اجتهاد شیعی نوشته شده هر کدام از جنبه هایی نقص و ایراد دارد و به ویژه تعدادی از آنها یا شکل نقل و اقتباس از منابع شرح حالی و تراجمی به خود گرفته بی آنکه نگاه نقادانه داشته باشند و برخی هم در حد کلیات باقی مانده اند. از این میان به نظر من یکی از دوره های فقهی شیعی که کمتر تاکنون محل مطالعه قرار گرفته دوران وحید بهبهانی و شاگردان مکتب اوست. اصلاً ظهور وحید بهبهانی در میان شیعه و در پی حملات اخباریان بر اجتهاد و اصول فقه شیعی از آن موارد بسیار شگفت انگیز تاریخ تحول علوم در تمدن اسلامی است. تحولی که اصول فقه شیعی و دانش قواعد فقهیه در این دوران تجربه کرد از دوران های ممتاز و ارزشمند تاریخ تشیع امامی است. یکی از اسباب ظهور چنین جریانی علاوه بر مناقشات اخباریان به نظر من دقت ورزیهای فقیهان شیعی بود در ادبیات فقهی و اصولی اهل سنت و بهره گیری از تجارب و بحث ها و مبانی نظری فقه و اصول فقه سنی. این امر به ویژه در مورد شیخ جعفر کاشف الغطاء و شماری از شاگردان مکتب او صدق می کند. ابتکارات و دقت ورزیهای اصولی و قواعدی و حقوقی وحید و شیح جعفر و برخی از فرزندانش (شیخ موسی و شیخ علی) و شاگردانش و آنچه فی المثل در کتاب های عوائد ملا احمد نراقی و یا عناوین میر عبدالفتاح (که در واقع تقریرات دو فرزند شیخ جعفر است) و آثار شیخ اسد الله صاحب مقابس و شیخ محمد تقی صاحب هدایه و صاحب فصول و مباحثی که از سوی شریف العلماء مطرح شده و بعداً در آثار صاحب ضوابط و شیخ انصاری دنبال شده همگی از این نقطه نظر شایسته مطالعه و بررسی است. در عصر وحید و سید محمد مهدی بحر العلوم و صاحب قوانین و بعداً در میان شاگردان آنان در اصفهان و نجف و کربلا قبل از شیخ انصاری به قدری دقت ورزیهای اصولی و حقوقی و تأملات نظری درباره قواعد فقهی و فرض های حقوقی صورت گرفته که اصلاً با هیچ کدام از محصوللات علمی دوره های قبل تاریخ فقه و اصول شیعی قابل مقایسه نیست. اگر بخواهیم یک اثر علمی به زبان انگلیسی نام ببریم که محصولات عظیم علمی این ستارگان علم و فقاهت را بتواند به صاحب نظران و اندیشمندان و مؤرخان دانش حقوق معرفی کند خواهیم دید که تقریباً هیچ کاری نکرده ایم و به کلی دستمان خالی است. خوشبختانه در بیست سال اخیر روند چاپ کتاب های این دوره شدت گرفته و متون بسیاری همینک در اختیار است؛ به ویژه متن بسیاری از تقریرات فقهی و اصولی سده سیزدهم قمری. بر اساس این متن ها همینک می توانیم تصویر روشن تری از تاریخ اصول فقه شیعی در این دوران به دست دهیم. در زبان انگلیسی چند سالی است تاریخ فقه و اصول شیعی در دوران غلبه اخباری گری در عصر صفوی مورد توجه قرار گرفته و نوشته های خوبی منتشر شده است با این همه درباره دوران پس از غلبه اصولیان بر اخباریان هنوز نوشته جامع و قابل ذکری تدوین نشده است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️ @valiasrk
🔶️خلاف در الخلاف 🔹️درباره اعدام شارب الخمر شیخ طوسی در الخلاف، برای شارب الخمری که سه‌بار به دلیل شرب خمر حد خورده و برای بار چهارم شراب نوشیده، حکم به اعدام می دهد. او مستند فتوای خویش را «اجماع الفرقه و اخبارهم» بیان می کند (الخلاف، ج۵، ص۴۷۳). به نظر می‌رسد شاهد یک خلاف فقهی از سوی شیخ هستیم. اخبار امامیه به اتفاق حکم به اعدام در مرتبه سوم را بیانگر هستند (حدود پانزده روایت که اکثر آن در وسایل الشیعه به نقل از کافی و تهذیب و استبصار و الفقیه و تعدادی در مستدرک و بصائرالدرجات است). خود شیخ در تهذیب و استبصار کثیری از این روایات را ذکر کرده است. حال مشخص نیست مراد شیخ از «اخبارهم» کدام اخبار است که اعدام در مرتبه چهارم را بیان می کنند. آری؛ جمیل بن دراج پس از اینکه روایت مرتبه سوم را نقل کرده، گفته است که بعض اصحاب ما روایت کرده اند اعدام پس از بار چهارم است. ابن ابی عمیر توضیح داده که مراد جمیل، شارب الخمری است که دوبار حد خورده اما در مرتبه سوم شرب دستگیر نشده و حد نخورده و در مرتبه چهارم شرب دستگیر شده که در نتیجه همان بار سومِ دستگیری محسوب می شود(کافی و علل). در فقه الرضا نیز روایت‌نمایی وجود دارد. صدوق نیز در من لایحضره الفقیه با «رُوِیَ» گزارش بار چهارم را بیان می کند. وقتی شیخ به این چند نقل متزلزل بگوید «اخبارهم» و آن پانزده روایت که حدود نیمی از آن ها صحیح السند نیز هست را وانهد، جای شگفتی دارد. احتیاط در دماء نیز که برخی در تقویت بارچهارم ذکر کرده اند، دلیل شیخ نیست که اگر بود مانند سایر احکام احتیاطی، تصریح می کرد(برای نمونه: الخلاف، ج۱، ص۱۲۴). عامه نیز اعدام در مرتبه چهارم را روایت کرده اند و به دلیلی ضعیف، آن روایات کثیره را منسوخه می دانند و حکم اعدام را نسخ شده می پندارند. شیخ در همینجا برای بی دلیل جلوه دادن حکم به نسخ، روایاتی از عامه دال بر اعدام (البته در مرتبه چهارم) می آورد تا اثبات کند نظر فرقه محقه پایه و اساس دارد. در روایات امامیه نیز حکم به اعدام در قضاوت های رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و نیز به عنوان حکم الهی ثابت توسط صادقین علیهم السلام نقل شده است و نسخی در میان نیست. به هر شکل بی اعتنایی شیخ به روایات «مرتبه سوم» در کتاب خلاف عجیب است. وقتی خود در تهذیب و استبصار آن روایات را ذکر می کند و در نهایه (ص۷۱۲) نیز بر اساس همین روایات فتوی می دهد و قبل خویش، مفید و مرتضی و صدوق را قائل به آن یافته است(نزهه الناظر، ص۱۲۳)، اجماع الفرقه نیز بر فتوای وی وجود ندارد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔️ @valiasrk
بدیهی است که برای به دست آوردن احکام مسائل جزئی شرعی، هم به قواعدفقهی نیاز است و هم به قواعد اصولی، و از این نظر این دو دسته از قواعد شباهت بیش تری به یک دیگر دارند، از این رو جداسازی و دریافت نقاط تمایز آن ها ازاهمیت و دقت ویژه ای برخوردار است. برخی از این تفاوت ها عبارت اند از: 1 - اجرای قاعده فقهی، میان مجتهد و مقلد مشترک هست ولی تطبیق قاعده اصولی ویژه مجتهد است 2 - قاعده فقهی، استقلالی است در حالی که قاعده اصولی آلی بوده و ابزاری برای استنباط احکام است 3 - قاعده فقهی، مستقیما به عمل مکلف تعلق می گیرد بر خلاف قاعده اصولی که تعلق آن به فعل مکلف با واسطه است 4 - قاعده فقهی تطبیقی ولی قاعده اصولی استنباطی باشد 5 - غایت و هدف قاعده اصولی بیان شیوه های اجتهاد و استنباط است اما هدف قاعده فقهی بیان حکم حوادث جزئی است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی) 🆔 @valiasrk