#فلسفه
#کلام
#معاد
#بررسی_یک_نظریه
#محال_بودن_اعاده_معدوم
🔶️قسمت اول
اعاده معدوم بنا بر مبانی فلسفی غیر ممکن است، تا آنجا که برخی امتناع آن را بدیهی شمردهاند. به نظر آنان اعتقاد به اعادۀ معدوم ناشی از سوء فهم و نداشتن تصوری درست از این مفهوم است، در حالی که ذهن به صِرف داشتن چنین تصوری، محال بودنش را تصدیق میکند.
ابن سینا در شفا میگوید:
«عقل بدون آن که نیاز به دلیل و برهان داشته باشد اعادۀ معدوم را ردّ میکند و آن چه دراین باره ذکر میشود نه از باب تعلیم و آموزش بلکه از قبیل تنبیه و یادآوری است.»
از دیدگاه فلاسفه، حکم به امتناع اعادۀ معدوم یک حکم فطری است. فطریات، قضایایی هستند که دلیلشان همراه با حضور آنها در ذهن، به ذهن میآید و انسان برای تصدیق آنها نیاز به تلاش فکری ندارد. بااینهمه، فلاسفه در این موضوع به بحث و استدلال پرداختهاند:
دلیل اول
یکی از این استدلالها مبتنی بر مفهوم زمان است. اگر فرض کنیم که چیزی در زمان خاصی موجود باشد و سپس معدوم شود، اعادۀ آن بدین معناست که بار دیگر با عین همان ویژگیها و از جمله با همان قید زمانی وجود پیدا کند، در حالی که زمان امری است ذاتاً گذرا و برگشت ناپذیر. اگر زمان پیشین نیز اعاده پذیر فرض شود، باز هم اعادۀ معدوم امکان ندارد، زیرا لازمۀ مفهوم اعاده این است که هر چیزی با اعاده شدۀ خود از حیث زمان متمایز باشد. بنابراین، اگر پس از معدوم شدن چیزی، در زمانی دیگر موجودی با همان خصوصیات پدید آید، نمیتوان این موجود را اعاده شدۀ موجود نخست دانست، و باید آن را نه عین اولی، بلکه مثل آن به شمار آورد.
متکلمان از آنجا که ظرف زمانی موجودات را درشان وجودی آنها بیتأثیر میپنداشتند، این استدلال را نمیپذیرفتند. گرچه آنان معتقد بودند که اعادۀ چیزی مستلزم اعادۀ اعراض آن نیز هست، اما در تصور آنان زمان از دایره این اعراض بیرون بود.
ادامه دارد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_وارثین( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی)
#مدرسه_علمیه_ولیعصر_کرمانیها
🆔️@valiasrk
#فلسفه
#کلام
#معاد
#بررسی_یک_نظریه
#محال_بودن_اعاده_معدوم
🔶️قسمت دوم
دلیل دوم
یکی از ادلۀ دیگری که فلاسفه آوردهاند، این است که اگر اعادۀ معدوم امکان پذیر باشد، بدین معنی است که شیئی میتواند با عین خصوصیات شیء معدومی وجود پیدا کند که در این صورت آن را دارای هویت شیء نخست و مُعاد (اعاده شده) آن به شمار میآوریم. اگر ایجاد شیء دوم با عین ویژگیهای شیء نخست، ممکن دانسته شود، به همین گونه باید شیء سومی نیز بتواند با عین همان ویژگیهای شیء نخست ابتدائاً ایجاد شود. در این صورت نمیتوان شیء سوم را هم، در حالی که مُعاد وجود یافته است، مُعاد دانست، بلکه باید آن را «مثل» شیء نخست به شمار آورد. اما نمیتوان از دو چیز عیناً یکسان، یکی را مُعاد شیء اول محسوب کرد و دیگری را همانند آن. بنابراین ایجاد عین یک چیز معدوم فرض نادرستی است.
دلیل سوم
استدلال دیگر فلاسفه این است که اگر معدومی عیناً اعاده شود، بدین معنی است که عدم میان یک چیز و خود آن فاصله شود و به بیان دیگر آن چیز بر خودش تقدم زمانی داشته باشد و این غیر ممکن است.
ادامه دارد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_وارثین( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی)
#مدرسه_علمیه_ولیعصر_کرمانیها
🆔️@valiasrk
#فلسفه
#کلام
#معاد
#بررسی_یک_نظریه
#محال_بودن_اعاده_معدوم
🔶️قسمت سوم
در حکمت متعالیه
ملاصدرا نیز با مبانی خود و بحث اصالت وجود، صورت مساله را روشنتر ساخت. او بر مبنای اصالت وجود میگوید: هویت هر چیز همان وجود آن است و عدم نیز هویتی جز رفع وجود ندارد. پس همچنانکه هر چیز تنها یک هویت دارد، به همین گونه وجود و عدم آن نیز یکی بیش نیست. بنابراین نمیتوان برای یک ذات و یک شخص واحد دو وجود یا دو عدم تصور کرد. معدوم عیناً اعاده پذیر نیست، زیرا فرض بر این است که هویت شخصی آنچه اعاده شده است، همان هویت شیء معدوم باشد. در این صورت باید وجود آنها را نیز یکی دانست، در حالی که لازمۀ مفهوم اعاده، دو وجود برای هویت واحد است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_وارثین( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی)
#مدرسه_علمیه_ولیعصر_کرمانیها
🆔️@valiasrk
#فلسفه
#کلام
#معاد
#بررسی_یک_نظریه
#محال_بودن_اعاده_معدوم
🔶️قسمت سوم
بررسی اختلاف بین فلاسفه و متکلمان در مسئله اعاده معدوم
از آنجا که بیشتر متکلمان اهل سنت، معاد را از مصادیق بازگرداندن معدوم میشمردند، انکار آن را به منزله انکار معاد میدانستند. از این رو اختلافات تندی بین فلاسفه و متکلمان در این باب در گرفت.
غزالی فصلی از تهافت الفلاسفه را به رد نظر فلاسفه درباره اعاده معدوم و معاد جسمانی اختصاص داده است. آنچه وی به فلاسفه نسبت میدهد، انکار معاد جسمانی و تأویل ثواب و عقاب اخروی به لذت و الم روحانی است.علامه مجلسی نیز گفته است: «و واجب است معتقد باشی به اینکه خداوند تعالی در روز قیامت همه مردم را زنده میکند و ارواحشان را به بدن اولیه خودشان باز میگرداند.... و به شبهات حکما که میگویند اعاده معدوم ممکن نیست، و به تأویلات آنها که معاد جسمانی را تأویل به معاد روحانی میکنند، توجه مکن.»
آیت الله جعفر سبحانی معتقد است مقصود متکلمان از اعاده معدوم همان اعاده معدوم محال که فلاسفه آن را محال میشمرند نیست. بلکه مقصود آنان از اعاده، کاربردی عرفی است، به این معنا که بتوان گفت این موجود جدید، همان موجود قبلی است؛ و هرگز عینیت عقلی و یا بازگشت زمانی که شیء در آن ظرف بوده، مورد نظر آنها نیست. دلیل این سخن آن است که آنان با امکان بخشیدن به مساله اعاده معدوم، در صدد اثبات معاد جسمانی انسانها هستند. و پیداست که معاد انسان در روز قیامت، به معنای بازگشت زمان دنیا در روز رستاخیز نیست، و اگر تنها خود انسان بازگردد هر چند زمان تحققش باز نگردد، معاد جسمانی تحقق میپذیرد.
نکته دیگر اینکه با وجود انتقاد متکلمان، باید توجه داشت که فلاسفه هرگز منکر معاد جسمانی نبودهاند. اگرچه در تبیین کامل آن نیز چندان توفیقی نداشتهاند. آنان به این دلیل که اعاده معدوم را ناممکن میشمردند، معاد جسمانی را به گونهای متفاوت با متکلمان تفسیر کردهاند. ابن رشد در تهافت التهافت ضمن دفاع از عقاید دینی فلاسفۀ مسلمان، باقی بودن نفس را لازمۀ اصل معاد میشمارد.
وی تأکید میکند که مقصود از اعاده باید ایجاد «مثل» این اجسام باشد، نه عین آنها، زیرا معدوم عیناً اعاده پذیر نیست. پس جسمی که اعاده میشود، با جسم پیشین وحدت نوعی دارد، نه وحدت عددی. بازگشت نفس به جسم دیگر متضمن امر محالی نیست که قول به اعاده عین اجسام با آن روبه روست.
به طور خلاصه، از دیدگاه فلاسفه، مرگ آدمی و پایان این جهان هرگز به معنی معدوم شدن نیست تا نیاز به اعاده و بازگرداندن آن وجود داشته باشد. بلکه مرگ نوعی انتقال، و استکمال است.
فیلسوفان مسلمان تاکید دارند که هویت انسان به نفس و روح اوست و نه جسم و بدن؛ و نفس با مرگ نابود نمیشود؛ بلکه این بدن است که میپوسد و از بین میرود. و چون روح اساسا معدوم نمیشود نسبتی با اعاده معدوم نخواهد داشت.
پایان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_وارثین( ارائه مطالب علمی وپژوهشی و مشاوره پژوهشی)
#مدرسه_علمیه_ولیعصر_کرمانیها
🆔️@valiasrk