eitaa logo
قرارگاه فرهنگی هنری اجتماعی ورزشی ولی امر بخش پیربکران
80 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4هزار ویدیو
206 فایل
امام خامنه ای(مدظله العالی): ما به کسانی که اهل کار فرهنگی اند؛ دائم میگوئیم به بعضی تکرار میکنیم به بعضی التماس میکنیم، بعضی را در اینجا جمع میکنیم و بعضی پیغام میدهیم که آقا! کار فرهنگی بکنید
مشاهده در ایتا
دانلود
مجتبی موسوی ونهری: ❗️ شخصی به نام که در خانه ی علیه السلام خدمت می کرد می گوید : روزی یکی از فرزندان حضرت که نام داشت ، شدیدی کرد و شد . هنگامی که امام صادق علیه السلام از تب و بیماری اسماعیل خبردار شد به من فرمود : به نزد اسماعیل برو و از او بپرس : « ... فسله أيّ شي‌ء عملت اليوم من سوء فجعل الله عليك العقوبة؟ ... » امروز چه از تو سر زده است که خداوند متعال اینگونه تو را مجازات کرده است؟! » معتّب می گوید : به نزد اسماعیل رفتم در حالی که او از شدّت تب و بیماری به خود می پیچید . از او درباره ی این موضوع سؤال کردم. او در جواب سکوت کرده و پاسخی به سؤال من نداد . من در این باره از اهل خانه سؤال کردم . آنها به من گفتند : اسماعیل امروز دختر را با دست خود زد و آن دختر بر اثر ضربه به چارچوب در برخورد کرد و صورتش خراش برداشت. معتّب می گوید : بعد از آگاهی از این قضیه ، خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و جریان را برای حضرت بازگو نمودم. حضرت فرمود : الحمدلله که خدای متعال در فرزندان ما تعجیل می نماید و آن را در همین دنیا قرار می دهد . سپس امام صادق علیه‌السلام آن دختر را به نزد خود طلبید و به او فرمود : اسماعیل را بخاطر اینکه تو را کتک زده است و از او درگذر . آن دختر در جواب گفت : من او را حلال کرده و او را بخشیدم. در این هنگام امام به آن دختر عطا فرمود . سپس به من فرمودذ: به نزد اسماعیل برو و از حال او جویا شو . معتّب می گوید : در این هنگام به نزد اسماعیل رفته و دیدم که او بهبود یافته و تب او قطع شده است . 🗂✏️📒📚منبع : التمحیص ابن همام اسکافی ، ص ۳۷ رياض الأبرار ، ج ۲ ، ۲۱۶ بحارالانوار ، ج ۶۷ ، ص ۲۶۸ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @madahanpirbakran
❗️ شخصی به نام که در خانه ی علیه السلام خدمت می کرد می گوید : روزی یکی از فرزندان حضرت که نام داشت ، شدیدی کرد و شد . هنگامی که امام صادق علیه السلام از تب و بیماری اسماعیل خبردار شد به من فرمود : به نزد اسماعیل برو و از او بپرس : « ... فسله أيّ شي‌ء عملت اليوم من سوء فجعل الله عليك العقوبة؟ ... » امروز چه از تو سر زده است که خداوند متعال اینگونه تو را مجازات کرده است؟! » معتّب می گوید : به نزد اسماعیل رفتم در حالی که او از شدّت تب و بیماری به خود می پیچید . از او درباره ی این موضوع سؤال کردم. او در جواب سکوت کرده و پاسخی به سؤال من نداد . من در این باره از اهل خانه سؤال کردم . آنها به من گفتند : اسماعیل امروز دختر را با دست خود زد و آن دختر بر اثر ضربه به چارچوب در برخورد کرد و صورتش خراش برداشت. معتّب می گوید : بعد از آگاهی از این قضیه ، خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و جریان را برای حضرت بازگو نمودم. حضرت فرمود : الحمدلله که خدای متعال در فرزندان ما تعجیل می نماید و آن را در همین دنیا قرار می دهد . سپس امام صادق علیه‌السلام آن دختر را به نزد خود طلبید و به او فرمود : اسماعیل را بخاطر اینکه تو را کتک زده است و از او درگذر . آن دختر در جواب گفت : من او را حلال کرده و او را بخشیدم. در این هنگام امام به آن دختر عطا فرمود . سپس به من فرمودذ: به نزد اسماعیل برو و از حال او جویا شو . معتّب می گوید : در این هنگام به نزد اسماعیل رفته و دیدم که او بهبود یافته و تب او قطع شده است . 🗂✏️📒📚منبع : التمحیص ابن همام اسکافی ، ص ۳۷ رياض الأبرار ، ج ۲ ، ۲۱۶ بحارالانوار ، ج ۶۷ ، ص ۲۶۸ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❗️ شخصی به نام که در خانه ی علیه السلام خدمت می کرد می گوید : روزی یکی از فرزندان حضرت که نام داشت ، شدیدی کرد و شد . هنگامی که امام صادق علیه السلام از تب و بیماری اسماعیل خبردار شد به من فرمود : به نزد اسماعیل برو و از او بپرس : « ... فسله أيّ شي‌ء عملت اليوم من سوء فجعل الله عليك العقوبة؟ ... » امروز چه از تو سر زده است که خداوند متعال اینگونه تو را مجازات کرده است؟! » معتّب می گوید : به نزد اسماعیل رفتم در حالی که او از شدّت تب و بیماری به خود می پیچید . از او درباره ی این موضوع سؤال کردم. او در جواب سکوت کرده و پاسخی به سؤال من نداد . من در این باره از اهل خانه سؤال کردم . آنها به من گفتند : اسماعیل امروز دختر را با دست خود زد و آن دختر بر اثر ضربه به چارچوب در برخورد کرد و صورتش خراش برداشت. معتّب می گوید : بعد از آگاهی از این قضیه ، خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و جریان را برای حضرت بازگو نمودم. حضرت فرمود : الحمدلله که خدای متعال در فرزندان ما تعجیل می نماید و آن را در همین دنیا قرار می دهد . سپس امام صادق علیه‌السلام آن دختر را به نزد خود طلبید و به او فرمود : اسماعیل را بخاطر اینکه تو را کتک زده است و از او درگذر . آن دختر در جواب گفت : من او را حلال کرده و او را بخشیدم. در این هنگام امام به آن دختر عطا فرمود . سپس به من فرمودذ: به نزد اسماعیل برو و از حال او جویا شو . معتّب می گوید : در این هنگام به نزد اسماعیل رفته و دیدم که او بهبود یافته و تب او قطع شده است . 🗂✏️📒📚منبع : التمحیص ابن همام اسکافی ، ص ۳۷ رياض الأبرار ، ج ۲ ، ۲۱۶ بحارالانوار ، ج ۶۷ ، ص ۲۶۸ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹