eitaa logo
هیئت رزمندگان اسلام شهدای شهر ونک
116 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
1_اطلاع رسانی برنامه ها 2_ گزارش های صوتی و تصویری 3_ نشر معارف اسلام و انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️ادواردو آنیِلی (ایتالیایی: Edoardo Agnelli; ۹ ژوئن ۱۹۵۴ – ۱۵ نوامبر ۲۰۰۰) فرزند جیانی آنیلی، سرمایه‌دار و میلیاردر ایتالیایی و مالک سابق مجموعه فیات، و مارلا کاراچولو بود. او زمانی که در نیویورک زندگی می‌کرد به اسلام گروید. ادواردو در ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ درگذشت. @khabarekotahh
⭕️ابلاغیه سرلشکر مهدی باکری به فرماندهان زیر دستش! ♦️ بعد از همه نیروها غذا بگیرید، کمتر و دقیقا هم نوع آنها باشد، در داشتن مواد غذایی، چادر و پتو فرقی با بقیه نداشته باشید. 🇵🇸 @yeksansazi
هرموقع به بهشت زهرا میرفت، آبی برمی‌داشت و قبور شهدا رو میشست، میگفت با شهدا قرار گذاشتم که من غبار رو از رویِ قبر آنها بشورم و آنها هم غبارِ گناه رو از روی دلِ من بشورند... 🕊
تعداد مادرانی که چند شهید تقدیم ایران کرده‌اند: دو شهید: ٨١٨٨ مادر سه شهید: ۶۳۱ مادر چهار شهید: ۸۲ مادر پنج شهید: ۲۱ مادر شش شهید: ۶ مادر هفت شهید : ١ مادر هشت شهید: ١ مادر نه شهید: ٢ مادر ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @velayatshahid03
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!! 💥 طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد... 💥به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد... در سال ۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیر خواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند. روز سی ام فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد... 💥طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است... صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست... طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند وبه خانه آنها می روند 💥فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید. وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: 🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید... 💥طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد... 🌺....صاحب خانه اش گفته بود: طیبه که به خانه ما آمد ما سربرهنه و بی حجاب بودیم...😇 این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا برایمان گفت  تا دیگه نگذاشتیم یک تارموی مان پیدا شود...👌 🌺... که گرفته بودش و دستبند زده بود به دستانش گفته بود... " مرا بکشید اما را برندارید..."😰 برشی اززندگی شهیده انقلاب اسلامی:👇  "طیبه واعظی" ... ... ... همه از یڪ خانواده اند اما...! چفیه بردوش پرچم به دست و برسَر ِتوست اے .. وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است. 💬 دختران هم می شوند 🔻جهیزیه👈 قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر. 🔅 حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار. 🔅ازش پرسیدم : «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!» کتاب زندگی به سبک شهدا ناصرکاوه 🌷 ➖علت شهادت به دست ساواک، برگرفته ازکتاب، کفش های جامانده در ساحل
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵🔴به مناسبت سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر 🔹لحظه اعلام خبر آزادسازی خرمشهر و تسلیم شدن هزاران اسیر عراقی توسط شهید احمد کاظمی از پشت بیسیم خطاب به سردار رشید و تعجب سردار رشید و باور نکردن این خبر و الباقی ماجرا... 🔹حسین خرازی با نیروهایش در خارج از خرمشهر منتظر شهید احمد کاظمی است تا حمله نهایی را شروع کند اما احمد کاظمی به ناگاه از پشت بیسیم خبری عجیب می دهد و آن خبر این است که: «ما داخل شهر هستیم و بیش از ۶ هزار اسیر عراقی خود را تسلیم کرده و ندای یا حسین و الله اکبر سر می دهند و...» ♦️شهید آوینی: «دوربين فيلمبرداری بسيار ضعيف‌تر از آن است كه بتواند حقيقت اين نبرد را ثبت كند. آن حقيقت شگرفِ تحقق نهايی اراده‌ حضرت حق كجا می تواند در تصاويری محدود بگنجد؟» @rezvani_newesht
عکس یادگاری و در یک قاب تصویر غبطه ۲ رییسی و هنیه به ۲ شهید دیروز شهید حاج سلیمانی و شهید المهندس .💔 @rezvani_newesht
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء،سرلشگر خلبان حسین لشگری،اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ 🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم 🔸سالها درسلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و قرآن را کامل حفظ کرده بود زبان انگلیسی می‌دانست برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود اومیگفت: از۱۸سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🔸بهترین عیدی که این ۱۸سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عیدسال۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد،نگاهش بمن افتاد. دلش سوخت و آن را بمن داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم 🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا۱۲ماه) درحسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم.حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷 ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ - به یاد قهرمان وطن، سرلشکر خلبان،حسین لشگری 🌺🌿🌺 چقدر در معرفی قهرمانان واقعی ما به نسل جوان کوتاهی شده است .🌷🌹 پ.ن: امروز ۱۹ مرداد بود و هیچ گزارشی ، یاد بودی ، ذکر خاطره ای و.....از این شهید مظلوم سرافراز نشد😭 شهدا شرمنده ایم المپیک # لهو و لعب # استحاله فرهنگى @smj_abtahi